خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، داستان بلند «شكوه ساسانيان» با سرگذشت بابك و حضور او در آتشكده آغاز ميشود. او موبد بزرگ استخر، در زمان فرمانروايي پسرش اردشير بر فارس بود. اردشير پس از مرگ بابك، به فكر توسعه قلمرو خود ميافتد و خواه ناخواه رو در روي اردوان پنجم، شاه اشكاني، قرار ميگيرد. در آن هنگام اردوان در مرزهاي غربي درگير جنگ با روميان بود. در بازگشت از اين سفر جنگي بود كه خبر طغيان اردشير را ميشنود.
جنگ آن دو در رامهرمز روي ميدهد و بسيار زود به پيروزي اردشير ميانجامد. بدين گونه دروازههاي تيسفون بر روي سپاه ساساني گشوده ميشود ( 17 فروردين 224 ميلادي ). با روي كار آمدن ساسانيان، اردشير ناگزير ميشود كه روياروي دشمنان هميشگي ايران، روميها، قرار بگيرد. او نيروهايش را متمركز ميكند و ارتش «سوروس» امپراتور روم را كه از سه سمت حمله بُرده بود، درهم ميشكند.
با مرگ اردشير، «تنسر» موبد موبدان، تاج شاهي را بر سر فرزند او، شاپور، ميگذارد. در زمان شاپور بود كه دولت ساساني با چالش و ماجراي بزرگ ظهور ماني رو در رو شد. شاپور، ماني را به كاخ شاهي فراميخواند. ماني كه «مردي آراسته با لباس سپيد و چهرهاي روشن و چشماني نافذ» (ص 31) بود، بسيار زود آوازهاي مييابد.
شاپور جنگ با روميان را ادامه ميدهد و امپراتور «والريانوس» را ناچار به تسليم ميكند: «والريانوس را دست بسته به عنوان اسير پيش شاپور ميآورند. شاپور دستور ميدهد او را همراه اسرا به شوش بفرستند» (ص 40) اما با مرگ شاپور و جانشيني فرزندش هرمز، ماني قدرت افزونتري مييابد و شاه پشتيباني خود را از دين او اعلام ميكند. هر چند «كرتير» موبد موبدان حمايت شاه را از ماني، كفرآميز ميدانست.
ساسانيان و سرانجام ماني
در فصلهاي بعدي كتاب، عليرضايي ماجراي ساسانيان را ادامه ميدهد و از بر سر كار آمدن بهرام، برادر هرمز، سخن ميگويد. او برخلاف برادرش، از ماني متنفر بود. بهرام در اولين روز از ماه خورداد فرمان ميدهد كه ماني به تيسفون بيايد و با كرتير درباره باورهاي خود بحث و جدل كند. گفتوگوي آن دو در حضور شاه انجام ميشود و سرانجام ماني را به گناه فريب دادن مردمان ايران زمين به مرگ محكوم ميكنند.
داستان «شكوه ساسانيان» با بر سر كار آمدن بهرام دوم جذابيت بيشتري مييابد. او در همان آغاز اعلام ميكند كه «علاقهاي به نشستن بر تخت شاهي ندارد و دوست دارد به زندگي آزاد خود ادامه دهد» (ص 53) و بدين بهانه از سلطنت كنارهگيري ميكند اما كرتير او را از چنين انديشهاي بازميدارد و كمك ميكند تا پادشاهي مسووليتپذير شود. بهرام اندرز كرتير را ميپذيرد و پس از سالها فرمانروايي، سرانجام در آرامش چشم از جهان فرو ميبندد.
خواننده كه اكنون درگير سرگذشت ساسانيان و حوادث روزگار آنان شده است، با دلبستگي بيشتري ماجراها را ادامه ميدهد و به زمان بهرام سوم ميرسد كه تنها چند ماهي حكومت ميكند و بر اثر بيماري ميميرد. كرتير و بزرگان دربار در جستجوي شاهزادهاي «كه خون شاهي در رگهاي او جريان داشته باشد» (ص 59)، «نرسي» پسر كهنسال شاپور بزرگ را مييابند و تاج شاهي را به او ميبخشند.
نرسي در آغاز پادشاهياش با فرمانده بزرگ رومي، گالريوس، ميجنگد و او را شكست ميدهد اما يكسال بعد، از همين سردار شكست ميخورد و ناگزير ميشود كه پيمان نامه حقارت باري با روم ببندد. نرسي از شدت نااميدي سلطتنتش را به فرزندش هرمز ميسپارد و شاهنشاهي را رها ميكند. هرمز به اوضاع داخلي سر و سامان ميدهد اما در نبرد با اعرابي كه به خوزستان تاخته بودند، جان خود را از دست ميدهد.
آذر نرسي جاي هرمز را ميگيرد اما سياست خشن او، بزرگان را واميدارد تا بركنارش كنند و اختيار دولت ساساني را تا بدنيا آمدن فرزند آذرنرسي، به ملكه او بسپارند. چندي بعد كه فرزند ملكه به دنيا ميآيد نام شاپور بر او ميگذارند.
عليرضايي ماجراها را يكي پس از ديگري ادامه ميدهد و خواننده را به روزگاري ميبرد كه شاپور اعراب را به سختي شكست ميدهد و اوضاع داخلي كشور را ساماني دوباره ميبخشد و سرزمين كوشان را در شرق ايران، به قلمرو خود ميافزايد و هفت سال نيز با «هونها» ميجنگد. شاپور پس از آن جنگها، به تيسفون بازميگردد؛ در حالي كه يك لحظه هم از انديشه جنگ با روم غافل نيست.
او ميخواست «شكوه پارسيان را بازگرداند» اما ميدانست كه چنين آرزويي تنها «با يك جنگ تمام عيار و پيروزي بر روم امكان دارد» (ص 79). سرانجام نبرد ميان دو كشور روي ميدهد و پس از جنگهاي سهمناك، يوليانوس، امپراتور روم، كشته ميشود و روميان ناچار تن به پيمان نامهاي ميدهند كه بر اساس آن تمام بينالنهرين و سوريه به ايران بازگردانده ميشود.
سرگذشتها و ماجراهاي تاريخي ديگر
خواننده كه فصلي كوتاه اما جذاب، از كتاب «شكوه ساسانيان» را پشت سر گذاشته است، با ماجرايي ديگر از سرگذشت شاهان ساساني آشنا ميشود كه با پادشاهي اردشير دوم ارتباط مييابد. هنگامي كه شاپور درگذشت، هفتاد سال از پادشاهي او ميگذشت. از اين رو برادرش اردشير دوم پيرمردي خسته بود.
او «در روز تاجگذاري به زحمت خود را روي تخت ميرساند و آذرباد مهر اسپندان، موبد موبدان، تاج شاهي را بر سر او ميگذارد» (ص 89).
پيداست كه سلطنت چنين مرد ناتواني نميتوانست ادامه پيدا كند. چندي بعد بزرگان دربار، او را بركنار ميكنند و پسرش شاپور سوم را بر تخت مينشانند.
اما در زمان جانشين او، بهرام چهارم، است كه اتفاق مهمي در جهان آن روز روي ميدهد و امپراتوري روم به دو پاره روم شرقي (بيزانس) و روم غربي تقسيم ميشود. پس از بهرام چهارم، تاج شاهي به يزدگرد سوم ميرسد. يزدگرد تعصب مذهبي نداشت و با آن كه به خواسته «مهروراز» موبد موبدان به شاهي رسيده بود، با دختري يهودي ازدواج ميكند. بدين سان «براي اولين بار يك غير زرتشتي به عنوان ملكه به كاخ وارد ميشود» (ص 59).
هنگامي هم كه فرستاده امپراتوري روم شرقي نزد او ميآيد و سپاس امپراتور را از مداراي ديني ايرانيان به يزدگرد ميرساند، شاه پاسخ ميدهد: «به قيصر روم از سوي شاه ايران بگوييد كه تمام ملت ايران از حقوقي برابر برخوردارند و به يمن اين برابري، همه آنها در كنار پيروان اشو زرتشت به آسودگي به عبادت خداي بزرگ مشغولاند» (ص 97).
عليرضايي سپس به سرگذشت يزدگرد دوم و جنگ دو فرزند او، هرمز و فيروز، بر سر جانشيني پدر ميپردازد؛ دو سال پادشاهي هرمز و لشكر كشي فيروز و پادشاهي او؛ قحطي و خشكساليهاي ايران و اسارات فيروز به دست هفتاليان و حكومت بلاش و سلطنت قباد، ماجراهايي است كه در كتاب تشريح شده است.
مزدك و دشواري ديگري بر سر راه ساسانيان
اما پادشاهي قباد از آن رو خواندنيتر است كه همزمان بود با پيدايش مزدك و انديشههاي او. مردم دسته دسته به مزدك ميپيوندند. «آنها به خانههاي ثروتمندان حمله ميبردند و اموال و انبار آنها را مصادره ميكردند و با خود ميبردند» (ص 125). قباد مزدك را به دربار ميخواند و بر خلاف خواسته موبدان، آيين او را ميپذيرد. اما اين وضع ادامه پيدا نميكند و چندي بعد به رويارويي با مزدكيان ميپردازد و مزدك را به دار ميكشد. اين رويداد در سال 529 ميلادي رُخ ميدهد.
پادشاهي خسرو انوشيروان و داستانهاي روزگار او؛ جانشيني هرمز و پيدايش بهرام چوبينه؛ روزگار خسرو پرويز و جنگهاي بيهوده و دراز دامن او با روم شرقي و سرانجام، ضعف و سستي ساسانيان و آمدن پي در پي شاهاني كه تنها مدت كوتاهي تاج و تخت را ميتوانستند نگهدارند و شكست و كشته شدن يزدگرد سوم و درهم پيچيده شدن دودماني كه «بيش از 420 سال بر سرزمين ايران سلطنت كرده بود» (ص 175)؛ در فصلهاي پاياني كتاب «شكوه ساسانيان» به ميان ميآيد.
وحيد عليرضايي رُمان تاريخي «شكوه ساسانيان» را در 175 صفحه نوشته است و انتشارات ترفند بهتازگي اثر را با شمارگان دو هزار نسخه و به بهاي 3500 تومان در اختيار علاقهمندان به داستانهاي تاريخي ايران باستان قرار داده است.
چهارشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۰ - ۱۰:۰۱
نظر شما