محققان بسیاری درباره پیشینه نوروز و آیینهای ویژه این جشن کهن پژوهش کرده و نتایج تحقیقات خود را در قالب کتاب درآوردهاند. «جشنهای کهن ایرانی» تألیف سعید وزیری یکی از این آثار است که نگاه ویژهای به نوروز دارد.
نوروز در دربار انوشیروان چگونه بود؟
وزیری درباره چگونگی برگزاری جشن نوروز در دربار انوشیروان ساسانی چنین مینویسد: «راست یا ناراست آنچه در اینجا میخوانید از«مارسیلوس رومی» است که برگزاری جشنهای نوروز را در دربار انوشیروان دیده است، من هم آنچه در اینجا آمده است، بی هیچ کم و کاستی از کتاب تاریخ و فرهنگ ایران تالیف عبدالعظیم رضایی نقل میکنم.
در نخستین روز جشن زنان و دختران پایتخت با لباسهای حریر آبی و سبز و مردان با جامعههای نو دوخته در صحن حیاط کاخ شاهنشاهی که آن را «وهوشت آخر» یا بهترین جهان مینامیدند گرد آمده و در تالار بزرگ میوه و شیرینی و آشامیدنی قرار داده بودند.
ستاره شناسان در گوشهای تالار سرگرم محاسبه موجود و استخراج و اعلام تحویل سال نو بودند و به محض اشاره آنان سردار سلطنتی پرده مروارید نشان را با آرامش تمام باز میکرد و با صدای بلند اعلام میداشت که زبانها را نگاه دارید زیرا اکنون در برابر شاهنشاه ایران هستید. تمام مردم که به سلام ایستاده بودند تعظیم میکردند انوشیروان بر تخت جواهر نشان که با یاقوت سرخ پوشیده بود جلوه مینمود.
توانمندترین مرد جهان لباس نیم تنه، شال سفید و شلواری از حریر آسمان رنگ به تن داشت. تا جشن مانند هلال ماه بود و گوی مروارید و نشان در آن جای داشت. گردنبند حمایل و بازوبندی مرصع داشت، گرزی به وزن نود و یک من از طلای ناب با زنجیر طلایی از سقف تالار و در کنار تخت آویزان بود پس از تعظیم ممتد حاضران موبد موبدان به حضور شاهنشاه رفته اظهار میداشت.
انوشک بومی اکامک رسی یعنی جاویدان بمانی و کامیاب گردی رهبر و روحانی ضمن ستایش پادشاه دادگستر نوروز را شادباش میگفت.
اما ابوریحان در کتاب «آثار الباقیه» برنامه نوروزی ساسانیان را این گونه نوشته است: «آیین ساسانیان در این ایام چنین بود که پادشاه به روز نوروز شروع میکرد و مردم را اعلام مینمود که برای ایشان جلوس کرده که به ایشان نیکی کنند و روز دوم را برای دهقانان نیز که قدری مقامشان بالاتر از توده بود، جلوس میکرد و خانوادهها نیز در این قسمت داخل بودند و روز سوم را برای سپاهیان و بزرگان در مورد آن جلوس میکرد، روز چهارم را برای اهل بیت و نزدیکان و خواص آن خود و روز پنجم برای خانواده و خدم خود و بهر هر کدام آنچه مستحق رتبه و اکرام بودند ایصال میکرد و آنچه مستوجب و سزاوار مبرت و انعام بودند میرساند، چون روز ششم میشود از قضای حقوق مردمان فارغ و آسوده شده بود و برای خود نوروز میگرفت و جز اهل سنت و اشخاصی که سزاوار خلوتاند کسی دیگر را نمیپذیرفت در این روز آنچه را که در روزهای گذشته برای شاه هدیه آورده بودند اما به احضار میکرد و آنچه میخواست تفریق می نمود و میبخشید و هر آن و هر چه که قابل خزانه و تودیع بود نگه میداشت.
به این ترتیب شاه از روز ششم به بعد یعنی تا ۱۶ فروردین ماه به جشنهای خصوصی میپرداخت.»
سیزده بدر به سبک ساسانیان
در بخشی از کتاب «جشنهای کهن ایرانی» درباره آیین سیزده بدر در دربار شاهان ساسانی میخوانیم: «در زمان ساسانیان جشن سیزده بدر از روز سیزدهم فروردین ماه آغاز میشود و در روز هجدهم آن مرد به پایان میرسید این جشن برای سیر و گشت در باغ و بوستان بود. سیر و گشت همراه با آوای رود، سرود خواندن و دست افشانی، گردشهای گروهی، اما ما که در دوره ساسانیان زندگی نمیکنیم در زمانه ما روز سیزده بدر فقط یک روز است که آن هم روز سیزدهم فروردین ماه اصطلاح سیزده به در هم همان گونه که از عبارت بر میآید دستوری است یعنی ۱۳ را بیرون برو، در این روز مردم به دشت و دمن میروند شادی میکنند و سبزههای سبز کرده را به آب روان میاندازند.
انداختن سبزی در آب، سبز کردن سبزی، کاشتن سبزی و در داخل اتاق و شاید هم کاخهای سلطنتی یک گونه جادوی بهاری است. جادویی که بهار را به همراه دارد در این باره بهتر است به گفتار «مهرداد بهار» گوش دهیم:
بیرون از خانه هنوز سبز نیست ولی اتاق را میتوانید سبز کنید با سبز شدن این یک نوع جادو، مثل همان که آتش میافروزیم تا گرما بیاید، سبزه زودتر سبز میکنیم تا سبزی بیاید است. اولاً آوردن یک نوع سبزه جادوی سبز کردن برای آمدن است ثانیا با آن حس میکردند انواع سبزیها را میکاشتند و هر کدامش بهتر رشد میکرد اگر جو سبز میشد تا گندم، در آن سال در زمین جو میکاشتند. این را بیرونی در «آثارالباقیه» ذکر میکنند این مسئله که فال میگرفتند مربوط است به رویاندن با تولد مجدد خدای نباتی «دموزی» یا در ایران سیاوش که وقتی که میمیرد سبزه سبز میکردند این جادو برای آن بود که دموزی یا تموز یا سیاوش دوباره زنده شود و وقتی سیاوش دوباره زنده میشود سبزه راه انداختند توی آب مظهر مادر یا همسر ایزد نباتی بود که باعث مرگ او شده بود.
بهار در توجیه اینکه چرا در بعضی از روستاهای کویری در اتاق بچهها سبزه میاندازند میگویند: «اسطورهای هم در کنار این جادوی برکت و سبز کردن وجود داشت از در اتاق باید این سبزه ها سبز شود هیچ تردیدی نیست و طاقچههای اتاق به اتاق خود مظهر است در هر اتاق مظهر زمین و آسمان را دارید کف اتاق برابر زمین است و این طاقهای گنبدی خانههای قدیمی نماد آسمان این رفها که میساختند معمولاً بالایش به صورت هلال است پایینش مسطح است که به نوعی مظهر زمین و آسمان است بنابراین در رف میشود سبزی کاشتن زمین است.»
نظر شما