شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۱۳:۲۸
نشر در دهه90: موفق در تنوع آثار؛ ضعیف در جذب مخاطب

پیام مصلح، مدیر کتاب‌فروشی کتابشار معتقد است نشر ایران در دهه 90 توانسته است با وجود فشارهای اقتصادی و مشکلات متعدد، حرکت رو‌به‌رشدی داشته باشد و حالا باید دید این جریان در نخستین دهه از سده جدید و در دولت‌های آتی چطور پیش خواهد رفت.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ تداوم فعالیت در حوزه نشر  به یکی از دغدغه‌های اصلی فعالانش تبدیل شده و افزایش قیمت کاغذ تنها یکی از مشکلات است و علاوه بر آن، افزایش قیمت زینک، چسب، سلفون و همه اقلام مورد نیاز برای چاپ کتاب، افزایش کتابسازی، رعایت‌نشدن حق کپی‌رایت و بسیاری موارد دیگر باعث شده فعالیت در حوزه نشر در مقایسه با سیار حوزه‌های اقتصادی، توجیه چندانی نداشته‌باشد.
 
پیام مصلح، مدیر کتاب‌فروشی کتابشار، پژوهشی درباره فعالیت ناشران و مترجمان در دهه 90 انجام داده‌است. به گفته او به تعداد نشرها در دهه 90 افزوده شد و همراه با تغییراتی که در نشر سایر کشورها اتفاق می‌فتاد، نشرهای ایران پیشرفت و حوزه فعالیت آن‌ها گسترش پیدا کرد.

درباره کلیت پژوهشی که درباره نشر در دهه 90 داشتید، کمی توضیح بدهید.
این پژوهش درباره پراکندگی و گستردگی موضوعی آثاری است که در دهه 90 ترجمه و چاپ شد. در این دهه مترجم‌های مردمی‌تر و بنام‌تری نسبت به قبل نداریم، اما نشرها در این حوزه رشد کردند و وارد شاخه‌های مختلف علوم و ساحت‌های فلسفه شدند. گستردگی موضوعی فعالیت ناشران، نکته مهمی است؛ زیرا در این روزها بالای 50 تا 60 درصد آثاری که در دنیا چاپ می‌شود در ایران ترجمه و چاپ می‌شود. این روند به این دلیل است که اشخاص مختلف نشر تاسیس کردند.

در دهه 40 و 50 نشرهای بزرگی داشتیم که آثار مهم ژانرهای مختلف را به فارسی برگرداندند. در دهه 90 نشرهای بزرگی نداشتیم اما فقط آثار مهم ترجمه نشد، بلکه در حوزه‌های مختلف آثار متنوعی به‌چاپ رسید. کمیت کتاب‌هایی که در این دهه چاپ شد، ارزشمند است.

نیمه‌ پُر لیوانِ نشر در دهه 90
شما به افزایش تعداد مراکز نشر در دهه 90 اشاره کردید، این مساله را هم می‌توان مثبت دید و هم به عنوان یکی از مشکلات نشر مورد بررسی قرار داد؛ زیرا برخی از آن‌ها صرفا به‌دلیل بهره‌مندی از امکانات و تسهیلات دولتی به اخذ مجوز ترغیب شده‌اند. آیا گروه ناشران مورد نظر شما به ناشرانی که فعالیت حرفه‌ای در این حوزه دارند تخصیص دارد؟
مساله دورزدن قانون در صنف‌های مختلف مطرح است. این مساله ریشه‌ای است و باید مورد پژوهش ایران‌شناختی قرار بگیرد. البته برخی از ناشران برای دورزدن قانون، گرفتن وام، استفاده از لابی و کتابسازی در این سال‌ها شروع به فعالیت کردند. معتقدم در دهه 90 بعضی از نشرها که سراغ کتابسازی و کپی‌کاری رفتند، توانستند مخاطب‌هایی را جلب و برخی را کتاب‌خوان کنند. هرچند اگر بخواهیم دستاورد فعالیت ناشران این دهه را در مقایسه با دهه 40 که کتاب‌ها تیراژ 7000 یا 8000 جلدی داشتند، بررسی کنیم، می‌بینیم که چاپ کتاب در دهه 90 به تیراژ 300 تا 400 جلد کتاب رسید و نشرهای بزرگ هم از این مساله مستثنی نبودند، اما در این دهه تنوع آثار خوبی داریم.

باید دستگاه‌های نظارتی راهی پیدا کنند تا مشخص شود کدام ناشران به صورت حرفه‌ای فعالیت می‌کنند و کدام ناشران در حوزه کتابسازی فعال هستند. متاسفانه گاهی شاهد این هستیم که برخی دستگاه‌های نظارتی آلوده به این مساله هستند.

صحبت من درباره نشرهایی است که در دهه 90 تاسیس شد و فعالیت جدی و مخاطب داشتند. در این دهه برخی از ناشران نیز در حوزه خودیاری اقدامات زیادی کردند. لزوما همه نشرهای فعال در دهه 90 شاخه‌های مطالعه جدی را شروع نکردند، اما گستردگی دامنه و تنوع فعالیت ترجمه این ناشران می‌تواند نیمه پرِ لیوان باشد.

کم شدن تیراژ به درستی نشان‌دهنده کاهش تعداد افراد کتاب‌خوان است یا براساس بررسی شما ممکن است مخاطبان میان تعداد زیادی ناشر در حوزه‌های مختلف پخش شده‌ باشند؟
مساله کم شدن تعداد مخاطبان را نمی‌توانیم براساس تعداد ناشران فعال بررسی کنیم، کم‌شدن تعداد مخاطب‌ها به دلیل سیاست‌های کلان دولتی و غفلت در این حوزه در آموزش و پرورش مربوط می‌شود. تیراژ 300 یا 400 نسخه‌ای کتاب نسبت به جمعیت 80 میلیونی ایران، فاجعه است. حتی اگر مخاطب‌ها میان ناشران پخش شده‌باشند، این تیراژ کتاب باز هم بسیارکم است.
 
وقتی از افزایش تعداد ناشران در دهه ۹۰ صحبت می‌کنید، منظور شما ۲۰۰ ناشری است که اعلام شده به صورت حرفه‌ای فعالیت می‌کنند یا تعداد بیشتری در نظر دارید؟
فکر می‌کنم همین حدود است، اما این تعداد نسبت به دهه 50 و 60 خیلی زیاد است. در آن سال‌ها تعداد ناشران انگشت شماری فعالیت می‌کردند. آن‌ها فعالیت خوبی داشتند،  که ناشران دهه ۹۰ موفق به انجام آن نشدند. ناشران در دهه ۵۰ و ۶۰ توانستند به صورت جدی مخاطب جمع کنند. البته مخاطب‌سازی آن‌ها با اتفاق‌های اجتماعی هم‌زمان و موحب تسهیل افزایش کتاب‌خوان‌های جامعه شد، زیرا انقلاب افراد را به سمت مطالعه، سواد، خرد و حکمت سوق می‌دهد، چراکه بخشی از جو قبل 57 خاستگاه روشنفکری داشت.

باید توجه داشت، درصد زیادی از مردم ایران، قبل از پهلوی دوم بی‌سواد بودند. در زمان پهلوی دوم تعداد افراد باسواد جامعه رشد داشت. اما بعد از انقلاب و با وجود افزایش چشمگیر جمعیت باسواد در کشور، بستر مخاطب‌سازی در دهه 70 و 80 از ضعیف بود و جدای از آن، نشرها هم در این زمینه چندان موفق نبودند.

در دهه 60  نشر «چشمه»، «ثالث»، «مرکز» و «نی» تاسیس و به نشرهای بزرگ و پرفروش کشور تبدیل شدند. در دهه ۷۰ نشر خصوصی چندانی تاسیس نمی‌شود و در دهه ۸۰ تعداد محدودی نشر شکل می‌گیرد. در دهه 90 اما جهش چشمگیری در تاسیس و رشد نشرهای موفق داریم. در سال‌های اخیر نشر «کرگدن» در حوزه بنیان فلسفه تاسیس شد و با نشر «هرمس» رقابت می‌کند. همچنین نشر «گمان» و بسیاری نشرهای دیگر در این دهه شروع به کار و با نشرهای دهه ۶۰ رقابت کردند.

مراکز نشر جلوتر از مردم‌اند
دلیل افزایش چشمگیر مراکز نشر در دهه 90 چه بود؟
دلیلش را می‌توانیم این فرض کنیم که دهه 90، بعد از هشت سال ریاست‌جمهوری آقای احمدی‌نژاد گشایش‌هایی به‌وجود آمد. در آن سال‌ها جریان‌هایی شکل گرفت و در زمان شکل‌گیری‌شان در جامعه، روشنفکران تریبون به‌دست می‌آورند. فضای بسته دولت‌های قبلی در دهه 80 موجب محدودیت فعالیت ناشران شد، نشرهایی بودند که احساس می‌کردند به آخر راه رسیدند. در آن سال‌ها نشر «چشمه» ممنوع‌الکار، فعالیت نشر «ثالث» محدود شد و نشر «مرکز» با دولت آقای احمدی‌نژاد وارد دعوا شد. البته در دهه 70 هم محدودیت‌ها باعث شد تا نشر جدیدی تاسیس نشود. اما دهه 90 این دستاورد را داشت که تعداد زیادی نشر تاسیس و فعالیت‌های مردمی باعث شد بازتاب تفکرات روشنفکری، جدی‌تر بشود.

علاوه‌بر ناشران، در این دوران کتاب‌فروشی‌ها زیاد شدند. اگر اتفاق‌های این سال‌ها را با سال‌های گذشته مقایسه کنید، حتی در کتاب‌فروشی‌ها شاهد قفسه‌های بیشتر برای حوزه‌های مختلف ادبی بودیم. تاثیر شهرکتاب‌ها در دهه ۹۰ هم مطرح است.
 
فعالیت ناشران در دهه 90 چه تفاوتی با دهه‌های قبلی داشت؟
اتفاق‌هایی که در ادبیات جهان می‌افتاد به‌خوبی در ایران رصد شد و خیلی نشرها به‌صورت تخصصی در زمینه‌های مختلف سراغ آثار جدید در حوزه‌های مختلف رفتند. برخی از آثار با زبان صریح از مبدا گاهی توسط چند ناشر ترجمه و منتشر شد. به نظرم حرکت خوبی بود که نشرها با تمام معضلاتی که در 10 سال اخیر داشتند مانند تحریم‌هایی که ایران دچارش بود و مشکلات معیشتی، توانستند همراه با دیگر کشورها حوزه‌های مختلف را پوشش بدهند.

نباید همه ساحت‌ها را اقتصادی کنیم؛ خیلی از ناشرانی که با آن‌ها همکاری می‌کنم از نظر اقتصادی حال خوشی ندارند، اما از نظر اینکه کارنامه خوبی در این سال‌ها ساختند، حال خوبی دارند. اگر همه ساحت‌ها از جمله ادبیات و فلسفه و .. را اقتصادیزه نکنیم، نشرهای ما در دهه 90 رشد کردند. این فعالیت در درهه نخست سده جدید یا منجر به مخاطب‌سازی می‌شود و رونقی به این چرخه باز می‌گردد، یا شرایط به دهه 80 بر می‌گردد.
 
اکنون در آستانه روی کار آمدن دولت جدید، نمی‌دانیم مراکز می‌توانند به فعالیت خود روبه‌رشد خود ادامه بدهند و مردم با آن‌ها همراه می‌شوند یا نه. مراکز نشر هنوز جلوتر از مردم هستند و آثار مهمی را در فلسفه امروز ترجمه می‌کنند. آثار کلاسیک زیادی را با ترجمه بهتر کار کردیم. 
 
کتاب‌خوان‌ها از داستان‌ به سمت ناداستان رفتند
در این دهه مخاطبان بیشتر به چه آثاری توجه داشتند؟
یک حرکت جهانی در این دهه اتفاق افتاد و کل دنیا تحت تاثیر آن قرارگرفت. کم‌کم کتاب‌خوان‌ها از داستان‌ به سمت ناداستان رفتند. در سده اخیر خوانندگان عامی کتاب، غالبا داستان و رمان می‌خواندند و این در گفت‌وگوهای ادبی تا 10 سال پیش کاملا مشهود بود که غالبا بحث برسر داستان‌ها است. کتاب‌های پرفروش داستان بودند و کلا کتاب معنی داستان داشت. اما در سال‌های اخیر تغییری در سطح جهانی به وجود آمد و خواننده ایرانی هم به سمت ناداستان رفت.

نکته قابل توجه دیگر این است بخشی از نشرهای دهه 90 دست خبرنگارها است. موج چهارم جریان رمان در دست ژورنالیست‌ها است؛ افرادی که از دل خبرگزاری‌ها بیرون آمده‌اند. مثلا خبرنگارانی که در مجله «داستان» همشهری کار می‌کردند، نشر اطراف را تاسیس کردند. همچینن ادبیات ژورنالیستی در ایران باب شد و نشرهایی هم با همکاری روزنامه‌نگاران، وارد دوره جدیدی شدند و ادبیات ژورنالیستی درایران جدی شد.

سبک زندگی مردم و علایق آن‌ها در ادبیات در دهه 60 به کتاب‌های ذبیح‌الله منصوری و مرتضی مودب‌پور نزدیک بود و در جمع‌ها از این مسائل صحبت می‌شد. اما در دهه 90 سبک زندگی‌ها عوض شد. رشد شبکه‌های اجتماعی در دهه 90 روی زندگی مردم تاثیر گذاشت. مثلا سینما جدی‌تر شد، نه از نظر حرفه‌ای؛ بلکه مردم بیشتر فیلم دیدند و این باعث شد که افراد دنبال معنا و منبع مستندتری بگردند.

در این سال‌ها جستارنویسی در دیگر کشورها و ایران باب شد و نویسندگان معروف به سمت آن رفتند. مانند شاهرخ مسکوب که در حوزه تاریخ ادبیات معاصر جستارنویسی می‌کرد. برخی از شکل‌های ادبی گذشته مانند «مقالات شمس» را می‌توانیم جستار فرض کنیم. مردم به سمت مطالعه این آثار ترغیب شدند.  
 
مردم در دهه ۹۰می‌خواهند اطلاعات صریح و سریع منتقل بشود
رغبت در ادبیات ناداستان فقط به جستارنویسی محدود نبود. در این سال‌ها خواندن سفرنامه‌ها باب شد. برای مثال نشر اطراف کتاب «چادر کردیم رفتیم تماشا» را که سفرنامه زنان قاجار به مکه است منتشر کرد. این عنوان ممکن است برای پرفروش شدن،  تخصصی و دور از ذهن به‌نظر برسد، اما این کتاب چاپ و پرفروش شد. همچنین سفرنامه‌های دور دنیای آقای منصور ضابطیان در کتاب‌هایی با عنوان‌ «مارک و پلو»، «مارک دوپلو»، «بی‌زمستان» و ... فروش خوبی داشت. حتی کتاب آشپزی «از سیرتا پیاز»  که کاملا کاربردی و در حوزه تخصصی آشپزی است، از سوی نجف دریابندری نوشته‌شد؛ درحالی که وجه ادبی داشت. این‌ها حرکت‌های ادبیات از سمت داستان به ناداستان که در ایران همراه با دیگر کشورهای جهان انجام شد.

در این سال‌ها سلیقه مردم فقط کتاب‌خواندن نیست. خواندن رمان نیاز به تاویل و تاخیر دارد اما مردم در دهه ۹۰می‌خواهند اطلاعات صریح و سریع منتقل بشود. به همین دلیل ناداستان خصوصا جستارها و مقالات نیمه‌علمی در این دوران رواج پیدا کرد. آثار اندیشمندانی که مساله علمی را با زبان غیرعلمی بیان کردند در دنیا و ایران طرفدار پیدا کرد. در نتیجه نشرهای زیادی در این حوزه کار می‌کنند.
  
در بحث تکنیک، فرم و ساختارِ ترجمه رشد داشتیم
مترجمان چه اقداماتی در دهه 90 انجام دادند و آیا در روند فعالیت آن‌ها هم تغییری شکل ‌گرفت؟
خیلی از فیلسوفان غرب مانند «آلن دوباتن» و «اسلاوی ژیژک» به سمت فلسفه کاربردی رفتند. در این مسیر بازگشت به فلسفه یونانی انجام  شد. در حوزه ادبیات و رمان، ترجمه محدود به «ژان پل سارتر» و « گابریل گارسیا مارکز» نماند و آثار نویسندگان جدید که موجی به وجود آوردند، نویسندگانی که جایزه جهانی گرفتند، نویسندگان آثار پرفروش و کم‌فروش همه ترجمه و منتشرشد.

برای نسل نخست ترجمه ایران رسالت ترجمه روشن نبود، یعنی «ترجمه و اقتباس» داشتیم. حتی در سطح جلال آل‌احمد که در ترجمه بازتالیف داستانی می‌کرد. مترجمان بزرگ کم‌کم رسالت اصلی خود را پیدا کردند. وفاداری به متن، دقت در انتقال، سبک ادبی، زبان و حالت نوشتار مسائلی بود که به مرور اضافه شد و سبک جدید مترجمان که نجف دریابندری، مهدی سحابی، محمد قاضی و ... را تشکیل داد.

فکر می‌کنم مترجمان امروز نمی‌توانند به قدرت زبانی سحابی و قاضی ترجمه کنند. این مساله تقصیر مترجم‌ها نیست، این قابلیت زبانی است‌. باید توجه داشت، در بحث تکنیک، فرم و ساختارِ ترجمه رشد داشتیم، اما زبان را در ترجمه از دست دادیم. اگر سحابی و قاضی دیکته بنویسند در مقایسه با ما و جوانان امروز نمره بالاتری خواهندگرفت. بخشی به این دلیل است که جامعه به این سمت رفته‌است، شاید اگر دریابندی و قاضی امروز ترجمه می‌کردند، مورد توجه قرار نمی‌گرفت و خوانده نمی‌شدند. زبان پویا و در حال تغییر است، اما زبان در ایران در حال تقلیل است؛ برای مثال خیلی از فعل‌هایی که 40 سال پیش استفاده می‌کردیم‌، امروز استفاده نمی‌کنیم. کلمات ما محدود شده‌است و بخشی از این محدودیت ممکن است براثر ترجمه‌های متعدد باشد. همچنین در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که زبان از شکوهش پایین آمده‌است، عقب‌گرد دارد و مترجمان هم داشته زبانی کمتری دارند.
 
مخاطب کتاب‌های غیرعلمی مهاجرت می‌کنند
جامعه ما حرکت به عقب دارد. یکی از دلایل این مساله مهاجرت بخش بزرگی از افراد تحصیل‌کرده‌است. اگر به اشیا باقی‌مانده‌ از سقوط هواپیمای اوکراینی توجه کنید، می‌بینید از کتاب دستور سه‌تار «حسین علیزاده» تا کتاب‌های «علی‌اشرف درویشیان‌» حدود 20 کتاب که خاستگاه ادبی و فرهنگی دارند، در آن دیده‌می‌شود. این‌ها افرادی هستند که از ایران خارج می‌شوند، افرادی که دانشگاه شریف و امیرکبیر برایشان سرمایه‌گذاری کرده‌است تا در جامعه طلایه‌دار و پیش‌رو باشند، اما مهاجرت را انتخاب می‌کنند.

قطب‌های فرهنگی هم در ایران همین شرایط را دارند، اگر در ایران باشند، در سکوت‌اند. اصغر فرهادی و بهرام بیضایی از ایران رفتند. فعالیت کیهان کلهر در ایران خیلی کمتر از فعالیت او در دیگر کشورها است. با گستردگی طیف مهاجرانی مواجه هستیم که می‌توانند در فرهنگ کارآمد باشند، یعنی فردی که دانشگاه شریف درس خوانده مخاطب کتاب‌های غیرعلمی هستند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط