شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۲۳:۰۵
واپسین روز

خیلی از کسانی که به هر دلیلی هنوز کتاب‌های مورد نظرشان را نخریده‌اند خدا خدا می‌کردند که نمایشگاه یک روز دیگر تمدید شود اما مایی که ۱۰ روز است شب و روز مان یکی شده است، خیلی خوشحالیم که به روز یازدهم رسیدیم.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - فاطمه کهربایی، امروز پرونده سی‌وچهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب هم بسته شد، کسانی که هنوز لیست خرید کتاب‌هایشان را تکمیل نکرده، آمده بودند از فرصت باقی مانده استفاده کنند. شاید خیلی‌ها که دیر جنبیده‌اند، دوست داشته باشند نمایشگاه چند روز دیگر تمدید شود، اما اگر از دل ناشران جویا شوید حتما روزشماری کرده‌اند که به روز آخر برسند، بس که این  ده‌دوازده روز در حال بدو بدو و بذار و بردار بوده‌اند. صبح زود از خواب بیدار شده‌اند و دیر وقت چشم برهم گذاشته‌اند. مخصوصا از سال گذشته که بخش نمایشگاه مجازی، همزمان با نمایشگاه حضوری برگزار شده، کار غرفه داران و ناشران سخت‌تر از قبل شده است. سال‌های قبل‌تر شاید با پایان ساعت کار نمایشگاه، کار آن‌ها هم تمام می‌شد، اما از وقتی نمایشگاه مجازی دایر شده حتی بعد از پایان ساعت نمایشگاه هم کار از صدر تا ذیل دنیای نشر تمام نمی‌شود و تا نیمه شب مشغول بسته‎بندی کتاب‌های سفارش داده شده برای مشتریان نمایشگاه مجازی هستند. بعضی اوقات این قدر برای خوابیدن وقت کم دارند که در طول روز و حین غرفه داری هم معلوم است که چشمان خواب آلودشان را به زور باز نگه داشته‌اند. اگر غرفه پر مخاطبی داشته باشند، احتمالا وقتی برای غذا خوردن هم ندارند و مجبورند در حین راه انداختن کار مشتری‌ها چند قاشقی هم غذا نوش جان کنند.

تازه، این شرایط معمولی ناشری است که ساکن تهران است. بعضی از ناشران هستند که به خاطر مسائلی مالی، اسکانی در تهران ندارند. مثلا یکی از همین‌ها بود که تعریف می‌کرد می‌گفت: به خاطر گرفتن غرفه و دیگر کارهای انتشارات، هزینه زیاد شده، دیگر از نظر مالی امکان سکونت در تهران را ندارد و باید هر روز تا قم که خانه یکی از اقوام شان است برود و ساعت 4 صبح دوباره به سمت تهران حرکت کند. حتی می‌گفت سال قبل این قدر در این ۱۰ روز بی خوابی کشیده بوده که روز آخر مدام چشمش سیاهی می‌رفته.  

حالا این‌ها را که گفتم وصف حال ناشرها بود، اما حال و روز کادر اجرایی نمایشگاه و نیروهای رسانه‌ای هم دست کمی از ناشران ندارد، بس که در این 10 روز دویده‌اند و دویده‌اند و دویده‌اند. ما که کار رسانه‌ای انجام می‌دادیم خیلی وقت‌ها زیر حجم انبوهی از برنامه‌ها و نشست‌ها، می‌ماندیم کدام را پوشش بدهیم و کدام را نه. حتی بعضی از نشست‌ها را یک ربع و بیست دقیقه می‌نشستیم و تمام نشده، می‌رفتیم نشست بعدی. خیلی روزها گفت‌وگو پشت گفت‌وگو می‌گرفتیم، بی آنکه فرصت کنیم صوت مصاحبه‌ها را پیاده کنیم.

آقای سردبیر علاوه بر مدیریت خبرگزاری، درگیر کارهای اجرایی نمایشگاه هم بود. چند روز اول با قیافه گرفته می‌رفت و می‌آمد. یک روز که آمد و با بچه‌ها بگو بخند داشت، یکی از خبرنگارها پرسید: «چطوره که امروز خندانید؟» گفت: «چون امشب تونستم بخوابم!»

خلاصه که شاید خیلی از کسانی که به هر دلیلی هنوز کتاب‌های مورد نظرشان را نخریده‌اند خدا خدا می‌کردند که نمایشگاه یک روز دیگر تمدید شود اما مایی که ۱۰ روز است شب و روز مان یکی شده است، خیلی خوشحالیم که به روز یازدهم رسیدیم. شما هم بهتر است ما را با تعابیری مثل «فرهیخته» «نخبه» در رودربایستی قرار ندهید و به فکر اینکه باشید که یک روز بروید انقلاب و هر چه می‌خواستید از نمایشگاه بخرید و موفق نشدید را از آنجا بخرید. ما را هم به حال خود واگذارید که تشنه دمی آسودگی هستیم! والا!
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها