كتاب «سياست در دامان عرفان» نوشته حميدرضا مظاهري سيف از سوي موسسه بوستان كتاب تجديد چاپ شد.\
تاريخ همواره شاهد ظهور انسانهاي بزرگي است كه نداي حق را از ژرفاي وجود ميشنوند و پيامبرگونه، مردم را با حق و باطل آشنا كرده، بر باطل ميشورند و هيبت و هيمنه پوشالينش را فرو ميشكنند و خروش كف مانند آن را فرو مينشانند.
بيترديد، امام خميني(ره) رهبري پيروز و رهنمايي سرفراز از طايفه صالحان و مصلحاني بود كه تداومبخش راه انبيا و پوينده سيره حسيني(ع) بود كه در منبع نور ذوب شد و همچون مشعلي پرفروغ برخاست، تا منجي گمگشتگان ديار ظلم و دوران ظلمت باشد. اما در روزگاران تجاوز و توحش، كه جانواران انساننما، خداي ظلمت را به تاريخ فرا ميخوانند و اراده خويش و امكانات عالم را به آبشخور ستمگري و سلطهگري بسته و شيطان را متجلي ميسازند و در عصري كه حق، محجوب شده و باطل سايه گسترده است، تفكر امام، حق طلبان و آزادان را فراميخواند و بيشك، كشف آيين امام و كوشش در راه پاك و نيك او، الگويي هدايتگر و حياتبخش است.
راي و راه امام، رهاييبخش نسلي از انسانهاست كه امروز، مظلومانه گرفتار پندار زدگي و پندار پردازي سياستبازان جهاني شدهاند؛ فرعون صفتاني كه براي زيستن در دنياي سلطهگرانه، شرايط حيات دنياي سلطهپذير را براي مردم رقم زدهاند و راههاي ادراك و تحقق حيات طيبه را غبارآلود كرده و فرو بستهاند.
عرفان حقيقي، عارف را به صحنه اجتماع و سياست ميكشاند و در همين وادي، او را به سير و سلوك واميدارد. اين چنين عرفاني در مكتب ائمه معصومين(ع) به ويژه امير مومنان(ع) و امام حسين(ع) آشكار شد و درس واقعي عرفان را در ميدان جهاد و سياست به مردم آموخت. در روزگار ما نيز امام خميني رهبر كبير انقلاب اسلامي، پيوند ميان سياست و عرفان را رقم زد و بندگان خدا را در ميدان حماسه و رزم به عبادت حضرت حق، فرا خواند.
اثر حاضر، متشكل است از يك مقاله درباره عرفان و قيام امام حسين(ع) و سه مقاله در مورد انديشههاي عرفاني و اجتماعي امام خميني(ره). محور اين چهار مقاله، چگونگي پيوند ميان عرفان و سياست و فعاليتهاي اجتماعي است. اين رشته پيوسته در محتواي مقالات، آنها را كنار هم گردآورده، تا از ابعاد و زواياي گوناگون، همبستگي عزتمندي با معنويتگرايي و عرفان با سياست را نمايان سازد. در عرفان حسيني، حلقه پيوند عرفان با سياست جهاد اصلاحگرانه است. مقاله دوم،كرامت انساني را كانون پيوند عرفان با سياست در آيين و انديشه امام خميني معرفي ميكند و بر الگوگيري امام(ره) از امام حسين(ع) تاكيد ميورزد. مقاله سوم اين پيوند را در قيام لله و مقام چهارم بر توحيد عملي استوار ميبيند. بدينسان، از زواياي گوناگون يك مساله ديرياب و منحصر به فرد در عرفان ناب شيعي بررسي شده، مساله اصلاحطلبي، قيام و خروش اجتماعي كه شاخص برتري عرفان اسلامي از ساير مكاتب عرفاني بوده، معنويت راستين را از معنويتهاي ستمپذير و خوار متمايز ميسازد.
آيتالله سيد علياكبر قرشي در كتاب «قاموسالقرآن» عرفان را اين چنين تعريف ميكند: «معرفت و عرفان، به درك و شناختي گفته ميشود كه از راه تفكر و تدبر به دست ميآيد و اخص از علم است؛ مثلا ميگويند: :فلان يعرفالله" و نگويند "يعلم الله"، زيرا شناخت بشر از خداوند ـتعاليـ با تفكر در آثار او حاصل ميشود، نه با ادراك ذاتش. بر همين پايه ميگويند: "الله يعلم كذا» و نگويند: "يعرف كذا"، زيرا معرفت از علم قاصرتر است و رتبه پستتري دارد و از تدبر برميآيد.»
اصلاح عرفان نيز كه معمولا مطلق آورده ميشود، به شناخت شهودي حق تعالي منصرف و مخصوص ميگردد. البته اين تقييد و انصراف، چيزي از گستره آن نميكاهد، زيرا بنابر آموزههاي گرانسنگ عرفان اسلامي، كه از خاندان پاك پيامبر(ص) به ما رسيده، خداشناسي در گرو خودشناسي است و ثمره آن، عرفان حقيقت اشيا و كشف ذات همه چيز است؛ زيرا در احاديث ميخوانيم كه :
«من عرف نفسه فقد عرف ربه؛ كسي كه خود را شناسد، پروردگارش را شناخته است.»
«غايةالمعرفة ان يعرفالمرء نفسه؛ اوج و فرجام معرفت اين است كه انسان خودش را بشناسد.»
«عجبت لمن يجهل نفسه، كيف يعرف ربه؛ در شگفتم از كسي كه خود را نشناخته، چگونه خدا را ميشناسد.»
«لا تجهل نفسك فانالجاهل معرفة نفسه، جاهل بكل شيء؛ به نفس خودت نادان مباش، زيرا هركه خود را نشناسد به همه چيز نادان است.»
«من عرف نفسه فهو لغيره اعرف؛ هركس خود را بشناسد غير خودش را بهتر ميشناسد.»
بنابر اين، مسير سلوك عرفاني چنين است كه سالك ابتدا در عمق هستي خويش با دوبال «خردورزي» و «خودسازي»(تفكر و تزكيه) سير ميكند و با افكار و رفتار نيك به معرفت حق ـتعاليـ ميرسد و به مراتب بالاي ايمان و يقين دست مييازد، آنگاه با نور الهي به حقيقت اشيا و باطن عالم مينگرد و همه اوهام را از منظر بصيرت باطني خويش ميروبد و ميشويد.»
چاپ دوم كتاب «سياست در دامان عرفان» در شمارگان 1000 نسخه، 168 صفحه و بهاي 30000 ريال راهي بازار نشر شد.
نظر شما