یکشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۲ - ۱۰:۵۹
آسمان رَخت عوض کرده و خاکستری است

هرمزگان- ایام فاطمیه، فرصتی برای شکل بهتری شدن و شمایل بهتری گرفتن است. فاطمه(س)، یک سفر است، سفر به سرزمین مقدسی که نزدیک‌ترین آبادی به خداست.

س رویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): ایام فاطمیه را باید فضایی برای تنفس در اتمسفر پاک زندگی حضرت فاطمه زهرا (س) دانست و در این فرصت مخاطبانش را به اندیشه و لذت بردن از اشعار فاطمی به روایت شاعران هرمزگانی، دعوت می‌کند.

ایبنا سروده‌های شاعران هرمزگانی در ایام فاطمیه را منتشر کرده است.

محمود زندیار - شاعر مهدوی

آتش گرفته این دلم، زخمی دگر پیدا شده

آتش گرفته این دلم، زخمی دگر پیدا شده
بین در و دیوار چون، مسمار و خون معنا شده

در آن زمان نامردمان، بردند دین را در نهان
افروختند آتش به در، آتش از این رسوا شده

چون آن همه بی دینی و بی غیرتی هم خانه شد
دست علی (ع) را بسته و خون بر دل زهرا (س) شده

گر محسن مادر نبود داغم کمی کمتر نبود؟
این داغ عُظما را ببین خون دلم دریا شده

جان علی (ع) یاس علی (ع) ریحانه عشق علی (ع)
از غصه و دردت دلا مجنون چنین شیدا شده

از درد پهلوی تو ای یاس کبود اهل بیت
وز خون سرخ پاک تو خم قامت مولا شده

ای منتقم ای پاک دل ای یوسف عشق علی (ع)
محمود با این قلب خون از دوریت تنها شده

مطهره دهقانی - غزالسرا

قصه‌ی قافیه هایم همه ماتم شده است

در کنار غزل این بار قلم خَم شده است
در میان در و دیوار هوا دَم شده است
آتش انگار خجالت زده‌ی روی خداست
میخِ در با نفس فاطمه محکم شده است
آسمان رَخت عوض کرده و خاکستری است
در قلوب دو جهان روضه مجسم شده است
عقربه در تپش ثانیه‌ها بی‌تاب است
راز زهرا و علی آیه‌ی زمزم شده است
زینب آخر چه کند با غم بی مادری یش
در گلوی حَسنین غُصه دمادم شده است
حاج قاسم تو سلام قلمم را برسان
قصه‌ی قافیه هایم همه ماتم شده است

معصومه زارع - شاعر آئینی:

شکسته قلب آینه، پُر از سکوت شد زمین

بخوان برایم اولین ورق از این لَهوف را
حدیث درد یک هلال مانده در خُسوف را

شکسته قلب آینه، پُر از سکوت شد زمین
کسی ندیده اشک‌های نور در کُسوف را

مسیر قبله منحرف، نماز حاجیان قضا
ندارد این سفر دگر شرایط وقوف را

تبسمش طلوع کرده از دل نیام او
کجاست شیر صف شکن که بشکند صفوف را

چه شد مگر که این چنین امیر منبر بیان
به لُکنت زبان کند تَکلم حروف را

غمی طلوع می‌کند ز انحنای دردها
بخوان ز اشک زخم ها روایت سیوف را

مهدی رستگاری- شاعر مهدوی

بسم الله الواحد القهار.
أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُواْ نَصِیبًا مِّنَ الْکِتَابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَیَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ هَؤُلاء أَهْدَی مِنَ الَّذِینَ آمَنُواْ سَبِیلًا.أُوْلَئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللّهُ وَمَن یَلْعَنِ اللّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ نَصِیرًا .(۵۲ و۵۱- النساء)

تقدیم به پیشگاه نورانی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها).

جبت و طاغوت

بر جبت و طاغوت جهان لعنت هزاران بار
بر کافران بی امان لعنت هزاران بار
در ظلم بر آل محمد (صلی الله علیه و آله) دست بگشودند
بر شیوه اهل زمان لعنت هزاران بار
ناپاک زادند و جهان را نیز آلودند
بر تیره تردامنان لعنت هزاران بار
بنیانگذار ظلم بی شک شخص شیطان بود
بر تابع وی بی گمان لعنت هزاران بار
از بی حیایی مست و پیمان گفته با شیطان
بر هر که بود آنجا چنان لعنت هزاران بار
از ره رسید و هیمه را با غیظ آتش زد
بر شیوه آن قلتبان لعنت هزاران بار
وی کوفت در را با لگد بر حضرت جانان
بر بی شعور بد دهان لعنت هزاران بار
جمعی زدند آن نور را آویخت چون از جان
بر آن سگان بی عنان لعنت هزاران بار
خون می‌چکید از نور چون از درد شد بی هوش
بر اشقیای تیره جان لعنت هزاران بار
جان جهان در صبر و غیرت سخت می‌جوشید
بر دشمنان شادمان لعنت هزاران بار
صد بار مُرد و زنده شد در آن دَم از تکلیف
ای تُف بر آن نامردمان لعنت هزاران بار
دستش ببستند و به گردن حلقه افکندند
بر شومی آن ریسمان لعنت هزاران بار
دریای صبر و خشم بود و می‌کشیدندش
در کوچه چون می کردشان لعنت هزاران بار
افتاد مجروح و شکسته نور در خانه
گفتند اهل آسمان لعنت هزاران بار
سقط جنین از بطن نورانی حضرت کرد
عمق جنایت را عیان لعنت هزاران بار
شد از درخت آل احمد (صلی الله علیه و آله) شاخه نوری کم
بر دشمنان خاندان لعنت هزاران بار
بیعت به زور تیغ در مسجد چه کاری بود؟
بر غاصبان دین بخوان لعنت هزاران بار
این ظلم تا امروز باقی مانده در عالم
بر ظلم بی پایان شان لعنت هزاران بار
نور خدا باقی است ظلمت پیشگان هیهات
بارد ولی بر جانتان لعنت هزاران بار
مهدی تبرّی پیشه کن از ظلمت و شیطان
بی پرده می ران بر زبان لعنت هزاران بار
در ظلّ الطاف ولیّ عصر (ارواحنا له الفداء) می‌خوانیم
بر جبت و طاغوت جهان لعنت هزاران بار

حلما انصاری نسب - شاعر خردسال

فاطمه را می‌خواهم
می‌خواهم در آغوش گرم او بروم
کجایی؟
اثری از خودت نگذاشته ای
فقط یک اثر داری
زینت زن چه بود؟
حجاب
تو حجاب را گذاشته‌ای
لطفاً، چادرت را به من بده

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط