شنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۱ - ۰۹:۳۰
گرگور شولر در بررسی زندگی پیامبر اسلام روش میانه‌ای را به کار گرفته است

محمدعلی چلونگر، مدیر گروه تاریخ دانشگاه اصفهان گفت: به نظر می‌رسد نویسنده کتاب «زندگی‌نامه محمد(ص)؛ ماهیت و وثاقت» بر اساس همان شیوه تحقیقی و با نگاهی خارج از فضای مکتب توانسته محقق بی‌طرفی باشد و نگاهی میانه را در بررسی زندگی و سیره پیامبر دنبال کند.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- کتاب «زندگی‌نامه محمد(ص)؛ ماهیت و وثاقت» یکی از مهم‌ترین آثار گریگور شولر، اسلام‌شناس معاصر به‌شمار می‌رود. نسخه‌ انگلیسی این کتاب، که نخستین شماره از مجموعه‌ «مطالعات اسلام کلاسیک» به ویراستاری اندرو ریپین در انتشارات راتلج را به خود اختصاص داده است، در سال 1390 برنده‌ جایزه‌ جهانی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شد.

شولر خود را از تبار اسلام‌شناسان معتقد اما خوش‌بین به وثاقت و اعتبار سنت اسلامی می‌انگارد. او در این ‌کتاب در مقدمه‌ای مبسوط به تاریخچه‌ مطالعات اسلام‌شناختی محققان غربی و تبارشناسی گرایش‌های فعال در آن پرداخته و موضع خود را به‌روشنی بیان کرده است. اما در سه فصل بعدی، که شالوده‌ پژوهش را تشکیل می‌دهد، او با اعتنا به برخی یافته‌ها پیرامون جایگاه کتابت در تاریخ صدر اسلام، کوشیده است با اعمال روش تحلیل موسوم به «اسناد+متن" به "آستانه‌ی طلایی» روایات قرن نخست هجری دست یابد.

او در این راستا بر آن است تا با بررسی دو نمونه‌ی مهم «حدیث اقرا» (روایت آغاز وحی) و «حدیث افک» (روایت تهمت به عایشه)، واژگان، ساختار و هویت آنچه راویان حدیث در ابتدای قرن دوم هجری روایت می‌کرده‌اند بازیابی کند. در این میان دکتر محمدعلی چلونگر، استاد تاریخ دانشگاه اصفهان معتقد است شولر با تحلیل مفهومی بدنه متن و اعمال نوعی روش تحلیلی موسوم به «اسناد + متن» به آستانه طلایی روایات قرن نخست هجری دست پیدا کرده و یافته‌های حاصل از تکنولوژی در مباحث تاریخی را با نتایج تحقیقات خود تطبیق داده است. در گفت‌وگو با محمدعلی چلونگر به بررسی کتاب شولر پرداختیم تا درباره ویژگی‌های این اثر بیشتر بدانیم.

چه ویژگی در تحقیقات شرق‌شناسان درباره تاریخ اسلام و بررسی زندگی پیامبر وجود دارد که باعث توجه ما به آن می‌شود؟
این تحقیقات به چند علت برای ما مهم است؛ ابتدا به این دلیل که آنها خارج از آئین اسلام هستند و به آن می‌نگرند. چون محققان و تاریخ‌پژوهانی که مسلمان هستند بر اساس نگاه داخلی طبق اعتقاد مذهبی خودشان به مسائل نگاه می‌کنند قاعدتا یکسری مسائلی را در مطالعات خودشان در نظر می‌گیرند با توجه به اعتقادات مذهبی یا بینش‌های اعتقادی و کلامی که وجود دارد. خوب چون اسلام‌شناس غربی فارغ از مکتب و اعتقادات مذهبی به موضوعی می‌پردازند و چارچوب‌هایی که پژوهشگر مسلمان رعایت می‌کند، در پژوهش‌های آنها وجود ندارد. از این لحاظ مهم هستند. نکته دیگر؛ شیوه و روش پژوهش در مطالعات است؛ آنچه که در مطالعات مستشرقان وجود دارد (امروز به آن می‌گوییم پژوهش‌های اسلام‌شناسی) بر اساس شیوه و روش پژوهش در مراکز دانشگاهی غربی است که این شیوه و روش تحقیق برای ما مهم است. اگرچه شاید با نتایجی که آنها به دست می‌آورند ما همراه نباشیم، اما به نظرم شیوه و روش پژوهش آنها می‌تواند برای ما مفید باشد.

نکته سوم، پژوهش پژوهشگران و اسلام‌شناسان غربی بر اساس اهدافی که دارند نیز حائز اهمیت و مطالعات و تحقیقات آنها را برای ما مهم نشان می‌دهد. البته برخی از این اسلام‌شناسان غربی ممکن است یکسری اهداف خاص، سیاسی، فرهنگی و تبشیری داشته باشند که شناخت اهداف آنها نیز می‌تواند برای ما اهمیت داشته باشد. هر چه از قرن 17 و 18 که مطالعات شرق‌شناسی آغاز می‌شود تا نیمه دوم قرن بیستم که ادوارد سعید ورود پیدا می‌کند و نقد بسیار جدی به مطالعات مستشرقان انجام می‌دهد و به نوعی می‌توانیم بگوییم تیر خلاص به مطالعات شرق‌شناسی می‌زند که اهدافشان بیشتر مبتنی بر سیاست‌های استعماری، تبشیری و فرهنگی بوده که برای ما مهم است که این اهداف را هم بشناسیم اما هر چه قدر به سمت قرن بیستم می‌رویم و با ورود به قرن بیست و یکم نگاه‌ها به سمت تحقیق و پژوهش صرفا علمی پیش رفت که با توجه به ابزارهایی که در مطالعات‌شان به کار می‌برند، مطالعات و تحقیقات‌شان خیلی برای ما اهمیت پیدا کرد.  

کتاب «زندگی‌نامه محمد(ص)؛ ماهیت و وثاقت» چه نکات مثبتی دارد که در ایران مورد توجه قرار گرفت؟
در مطالعات و تحقیقات غربی‌ها به ویژه از قرن بیستم به این سمت مکتب یا تفکری مطرح می‌شود که ما به آن تجدیدنظرطلبان یا شکاکان می‌گوییم و از این مکتب افرادی متعددی چون پاتریشیا کرون مطرح می‌شوند که به نوعی تحقیقات تاریخ اسلام را زیر سوال می‌برند و به نوعی درصدد برمی‌آیند بنیادهای آن را خراب کنند که به روایت‌های مسلمانان راجع به تاریخ اسلام به صورت خاص درباره پیامبر اسلام نمی‌توانیم اعتماد کنیم. چرا؟ چون این روایت‌های با فاصله دو قرن بعد درباره پیامبر اسلام مکتوب شده است و روایت‌هایی که از قرن دوم به بعد و ورود به قرن سوم انتقال داده شده عموما تحت فضای پایان دوران امویان و عباسیان نوشته شده است. به عبارتی مدعی هستند که مسلمانان حقیقت را ننوشتند بلکه سعی کردند آنچه نگاه خودشان بوده در تاریخ‌نگاری اسلامی وارد کنند. لذا با این رویه سعی کردند بنیادهای تاریخ‌نگاری اسلامی را زیر سوال ببرند. حتی معتقدان مکتب تجدیدنظر یا شکاکان تا آنجا پیش می‌روند که به حضور تاریخی پیامبر به رغم شواهد زیادی که وجود دارد، مورد تشکیک قرار می‌دهند. آنها بر این نظر هستند که روایت‌های درباره پیامبر تقریبا دو قرن بعد از حیات ایشان نقل شده است و روایتی وجود ندارد که همزمان با حیات پیامبر یا نزدیک به حیات ایشان نوشته شده باشد. لذا از نظر مکتب شکاکان این فاصله زمانی باعث شده که حوادث مختلفی رخ دهد و مسلمانان سعی کردند اهداف یا نگاه خودشان را در روایت‌های مربوط به تاریخ اسلام و سیره پیامبر ارائه کنند. این نکته‌ای است که مکتب شکاکان یا تجدیدنظرطلبان به نوعی مطرح می‌کنند. حالا کاری که شولر به نوعی درصدد بیان آن است اگرچه به طور کامل با ادعای مکتب شکاکان درنمی‌افتد و از طرفی خوش‌بینی کامل را به منابع اسلامی ندارد و آنچه که ما معتقد هستیم با تکیه بر منابع اسلامی می‌توانیم به واقعیت‌ها برسیم.

در واقع شولر بین این دو نگاهی که به اسلام وجود دارد، نگاه میانه‌ای را انتخاب می‌کند و به طور مشخص برای این‌که مساله را در متون تاریخی اسلامی بررسی کند، دو روایت را که در روایت‌های اسلامی درباره تاریخ و سیره پیامبر مطرح است، مورد بررسی قرار می‌دهد؛ یکی روایت نخستین وحی بر پیامبر که خودش با روایت اقرا آن را بیان می‌کند و دیگری روایت یا حدیث افک که اتهام به عایشه است. شولر سعی دارد به نوعی با مطالعه گونه‌های متعدد روایی، مشابهت‌ها و اختلاف‌هایی که این منابع دارد با منابع نزدیک به خودش بازسازی کند. به همین دلیل منابع مختلف؛ روایت‌ها و راویانی که قبل از قرن دوم وجود دارد، بررسی می‌کند تا به منابع قبل از راویانی مانند ابن‌شهاب زهری و موسی بن عقبه برسد که قبل از قرن چهارم است و سرنخ‌هایی از چارچوب کلی که در منابع اسلامی در دوره‌های قبل روایت شده است، به مخاطب نشان دهد. این شیوه شولر نکته مثبتی است نسبت به پژوهشگرانی که وجود پیامبر را به طور کلی انکار می‌کنند و می‌گویند حتی منابع اسلامی نیز برای اثبات وجود پیامبر قابل استناد نیست اما نویسنده کتاب «زندگی‌نامه‌ حضرت محمد(ص)؛ ماهیت و وثاقت» با روش تحلیل اسنادی در متون اسلامی رویدادها و متون مرتبط را مقایسه می‌کند که بر اساس آنچه مطرح می‌شود به نوعی می‌خواهد بگوید با مشاهدات عینی راویان معاصر، رویدادها به صورت تقریبی در منابع دیگر هم منعکس شده است.

شولر در نوشتن کتاب «زندگی حضرت محمد(ص)؛ ماهیت و وثاقت» توانسته نقش یک پژوهشگر بی‌طرف را داشته باشد؟
به نظر می‌رسد نویسنده بر اساس همان شیوه تحقیقی و با نگاهی خارج از فضای مکتب محقق بی‌طرفی باشد. چون وقتی می‌گوییم پژوهشگر بی‌طرف بر اساس آن است که شولر بیرون از دایره اسلام و بدون نگاه یک مسلمان و پایبندی‌های آن و طبق چارچوب‌های علمی به موضوع پیامبر ورود پیدا کرده است و در این زمینه توانسته نقش یک پژوهشگر و محقق بی‌طرف را رعایت کند.

درباره نکاتی که نویسنده می‌توانست بیشتر بپردازد و کمتر به آن پرداخته است، به چه مواردی می‌توانید اشاره کنید؟
در واقع نقدی که به این کتاب وارد است به اعتقاد من، شولر و برخی دیگر از محققان مطالعات اسلامی صرفا به اعتبار این‌که منابع در قرون متاخرتر از سوی مسلمانان بیان شده است، بعضی از منابع و گزارش‌ها را مورد تردید قرار می‌دهد. در حالی که اگر با دقت به این منابع مراجعه کند در منابع خارج از آن خیلی وقایع دنیای اسلام منعکس نشده است. از طرفی مکتب تجدیدنظرطلبان بر این نگاه هستند چون مطالب درباره پیامبر دو قرن بعد نوشته شده است، قابل اعتماد و بررسی نیست. حال نقدی که به شولر وارد است پس از آن‌که او میانه را در تحقیقاتش پذیرفته است و اسناد بیرون از دنیای اسلام چندانی وجود ندارد که با منابع موجود مقایسه شود، برای همین به شواهد خود دنیای اسلام که بنگرند و با تکیه بر شیوه‌هایی که در احادیث به کار رفتند، می‌توانند بگویند اگر آن روش‌های بررسی حدیث را که خود مسلمانان اختراع کردند، به کار ببرند بر این اساس می‌توانند با اعتماد به آن به روایت‌های اولیه نیز برسند در حالی که شولر دو روایت را که بررسی کرده تا قرن نخست پیش آمده است اما اگر به منابع اسلامی اعتماد می‌کرد رگه‌هایی از حوادث و رویدادها را می‌توانست تا نزدیک عصر پیامبر پیدا کند.

به نظرتان مترجم چنین آثاری تا چه اندازه باید به تاریخ اسلام احاطه داشته باشد؟
به نظرم مترجم علاوه بر این‌که باید به زبان اصلی متن وارد باشد که یک امر کاملا طبیعی است باید به محتوای تاریخی که وجود دارد، نیز آگاه باشد. اشکالی که در بعضی از مترجمان هست (حال چه در تاریخ و غیره) ممکن است که تسلط کامل به زبان مبدا داشته باشند اما چون به اصطلاحات و فضای تاریخی آشنا نیستند، در ترجمه متن مشکلاتی بروز پیدا کند. این نکته بسیار مهمی است و اگر مترجم با فضای تاریخی متن آشنا باشد در این صورت می‌تواند خیلی موفق‌تر باشد. لذا تا حدودی می‌توانم بگویم مترجم این کتاب چنین ویژگی را خوب توانسته در ترجمه متن نشان دهد که چنین تبحری می‌تواند به کتاب غنای بیشتری ببخشد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها