آذردخت بهرامی میگوید: به نظرم سینماگران ما، چنان سرشان شلوغ است که کمتر فرصت مطالعه دارند. شاید هم از ادبیات و آثار ایرانی ناامید شدهاند. به هرحال، به شم آنها ایمان دارم و برای سلیقههایشان بسیار احترام قائلم. گرچه ته دلم آرزو میکنم ای کاش اهل ریسک بودند و کمی ادبیات معاصر ایرانی را تورق میکردند.
شما نویسنده چندین مجموعه داستان و رمان هستید و سالها به عنوان طنزنویس هم در مطبوعات فعالیت داشتهاید در کنار اینها برای تلویزیون و رادیو هم دست به قلم بردهاید. دلیل روی آوردن به فیلمنامهنویسی و فعالیت در سینما و تلویزیون برای شخص شما چه بود؟ صرفا جنبه مالی برایتان مهم بود یا علاقه شخصی هم به فعالیت در این زمینه وجود داشت؟
سینما همیشه برایم جذابیت خاصی داشته، نوشتن برای تلویزیون هم چه از نظر کاری و کسب تجربه و چه از نظر مالی و حتی وجهه اجتماعی، جذابیت خودش را دارد. فکرش را بکنید، برای مجموعه داستانت جلسه معرفی و نقد کتاب میگذارند، بعد میفهمند نویسنده سریال «شمسالعماره» هستی، یک دفعه هیجانزده میشوند و کل جلسه ادبی به سوی سینما و تلویزیون تغییر ماهیت میدهد! بهگمانم اینها هم جزئی از جادوی تصویر است.
با توجه به سابقه فعالیتی که از خود ذکر کردید، به طور کلی فعالیت در سینما و تلویزیون تا چه حد توانست باعث ارتقای شما در دنیای ادبیات شود چه به لحاظ کیفی و چه مالی؟
البته، تا دلتان بخواهد، بابت نگارش فیلمنامه سریال «شمسالعماره» تشویقپیچ شدهام، اما فعالیت در سینما، ارمغانی در دنیای ادبیات برایم نداشت؛ به جز تغییر ماهیت دادن بعضی جلسات کوچک و مختصر ادبی. بدم نمیآید فیلم یا سریالی بر اساس رمان طنز «سوتیکدهی سعادت، پرشین فامیلز داتکام» ساخته شود، آن وقت ببینم سینما چه تأثیری بر جنبه ادبیاتیام گذاشته.
بسیاری از نویسندگانی که به عنوان فیلمنامهنویس هم فعالیت داشتهاند بعد از مدتی عطایش را به لقایش بخشیدهاند. فکر میکنید چه مشکلاتی بر سر راه نویسندگان است. مشکل از اهل قلم است یا بیمهری کارگردان و تهیهکننده؟
به نظرم این قصه سرِ دراز دارد. من خودم ماهی سه بار عطای فیلمنامهنویسی را به لقایش میبخشم و بعد از یک هفته، دوباره یک کار دیگر دست میگیرم. چه بسیار کارها که به سفارش تهیهکنندهای نوشتهایم و ماهها برایش وقت گذاشتهایم و جلسات کاری و شببیداری و نوشتن قصه و طراحی شخصیتها و رفتن به جلسات بازدید و مصاحبه با افراد و بعد هم نوشتن طرح سریال و در انتها با تعویض یک مدیر، کل طرح خوابیده؛ و دریغ از دریافت دستمزدی که این همه انرژی و نیرو را جبران کند. اینجور مواقع است که میتوانم حکم بدهم که مشکل از اهل قلم نیست.
بعضی از نویسندگان هم هستند که بنا بر دلایلی در حوزه فیلمنامه هم دوام میآورند، معتقدند که آن چیزی که در نهایت ساخته میشود تغییراتی با فیلمنامه اصلی خواهد داشت و نویسنده نباید اعتراضی به آن داشته باشد. اگر در آینده پیشنهادی برای نوشتن فیلمنامهای شود که به لحاظ مالی صرفه زیادی برایتان داشته باشد و بدانید که در مرحله ساخت تغییرات زیادی بر آن اعمال میشود، آن پیشنهاد را میپذیرید؟
قطعا اگر این تغییرات برای بهبود کیفیت کار باشد، با این تغییرات موافقت خواهم کرد. جنس سینما و ادبیات متفاوت است، همانطور که ابزارشان فرق دارد. به ندرت فیلمی اقتباسی دیدهایم که به کتاب اصلی وفادار مانده باشد. من هم اگر با چنین پیشنهادی روبهرو شوم و فیلمنامه نهایی کارم را بهتر و سینمایی کرده باشد، قطعا با آن موافقت خواهم کرد و با صرفه زیاد مالیاش هم یکجوری کنار میآیم و قلبا پذیرایش میشوم!
فعالیت در سینما از سمتی دیگر هم برای نویسندگان پیش میآید و آنهم جایی است که بحث اقتباس از کارهایشان مطرح میشود. در اینجا تا چه اندازه برای نویسنده حق دخالت در پروژه ساخت فیلمی را قائل هستید که بر اساس داستان یا رمانی از او ساخته میشود؟
زبان سینما و ادبیات متفاوت است. هیچنویسندهای لزوما نمیتواند فیلمنامهنویس یا نمایشنامهنویس خوبی باشد. هیچ سینماگری هم قطعا ادبیاتی خوبی نیست. البته در این میان استثنا هم وجود دارد. نویسندگان ما اگر اهل سینما نیستند و زبان آن را نمیدانند، بهتر است به فیلمنامهنویس و کارگردان اعتماد کنند و بگذارند آنها کارشان را بکنند. حالا اگر اواسط کار دیدند فیلمنامهنویس یا کارگردان به بیراهه رفته، میتوانند اِعمال نظر کنند و با بحث و گفتوگو ـ و اگر لازم شد با زبانِ قفلفرمان! ـ حرفشان را پیش ببرند.
برخی نویسندهها معتقدند پس از فروختن حق اقتباس اثر دیگر کاری به روند نوشتن فیلمنامه و ساخت فیلم ندارند اما برخی هم معتقدند که باید در مراحل نوشتن فیلمنامه دخالت داشت. شما جزو کدام دستهاید؟
نویسنده اگر اهل سینما و فیلمنامهنویسی باشد، میتواند در روند نوشتن فیلمنامه کمک کند. اما اگر نباشد، بهتر است کار را به کاردان بسپارد. این مثال هیچ ربطی به بحث ندارد، ولی اگر نگویم کهیر میزنم: بسیار دیدهایم حتی کارگردانان موفقی که دست به نوشتن زدهاند و حاصل کار بسیار ضعیف شده. یعنی حتی کارگردانی هم که زبان سینما را بلد است، لزوما فیلمنامهنویس موفقی نمیشود.
به هر حال تولیدات چند ساله اخیر سینمایی نشان میدهد که سینماگران هم کمتر رغبتی برای اقتباس از آثار ایرانی دارند. به نظر شما این مساله از کجا نشات میگیرد؟
به نظرم سینماگران ما، چنان سرشان شلوغ است که کمتر فرصت مطالعه دارند. شاید هم از ادبیات و آثار ایرانی ناامید شدهاند. به هرحال، به شم آنها ایمان دارم و برای سلیقههایشان بسیار احترام قائلم. گرچه ته دلم آرزو میکنم ای کاش اهل ریسک بودند و کمی ادبیات معاصر ایرانی را تورق میکردند.
در حال حاضر علاقهمند به فعالیت در حوزه سینما هستید یا خیر؟ اگر پاسختان مثبت است بفرمایید در حال حاضر مشغول کار بر کدام پروژه سینمایی یا تلویزیونی هستید؟
همیشه علاقهمند به فعالیت در حوزه سینما بودهام. همیشه هم مشغول نوشتن طرح و سیناپس و فیلمنامه هستم. هماکنون با دوست عزیزم خانم مهتاب مجابی طرح دو فیلمنامه سینمایی شیک و بفروش و زنانه، با حال و هوای طنز نوشتهایم و در سایت خانه سینما ثبت کردهایم و منتظریم یکی از تهیهکنندگان محترم یا کارگردانان گرامی گوشی تلفن را بردارند و بگویند فلانی کارتان را بفرست بخوانیم و فردایش قرارداد را بفرستند دم در خانهمان با چک پیشقسط نگارش!!! ( #شتر و پنبهدانه و لالا!)
نظر شما