كتاب «مصاف بيپايان با شيطان» نوشته دكتر فتحالله نجارزادگان از سوي موسسه بوستان كتاب تجديد چاپ شد. اين نوشته، گامي در شناخت شيطان و برنامه كارزار با اوست كه از قرآن و كلمات نوراني معصومان(عليهمالسلام) گرفته شده است.\
به عقيده نويسنده، براي ما هواي نفساني تا حدي شناخته شده است، اما شيطان چطور؟ آيا تاكنون از خود پرسيدهايم اين شيطان كه اين همه در آيات و روايات در مورد دشمني او تاكيد شده و ما را به مبارزه با او فراخواندهاند، چه كسي است؟ و چرا از آدم(ع) گرفته تا همه انبيا و اوليا كه به حج رفتهاند، موظف بودهاند شيطان را رجم كنند؟
ابوجعفر صدوق(ره) از امام صادق(ع) چنين نقل ميكند: «نخستين كسي كه رمي جمره ـپرتاب سنگريزهـ كرد آدم(ع) بود...». در حديثي ديگر از عليبن جعفر(ع) از برادرشان امام موسيبن جعفر(ع) چنين ميآورد: «از امام درباره حكمت زدن سنگريزهها پرسيدم، فرمود: چون ابليس لعين در اينجا براي ابراهيم(ع) نمودار شد و ابراهيم(ع) او را با سنگ راند، پس سنت بر همين قرار گرفت.»
چرا شيطان با همه آدميان دشمن است؟ چرا از روز آفرينش انسانها تاكنون، لحظهاي براي به دام انداختن آنها آرام نگرفته و تا قيامت نيز آرام نميگيرد؟ چگونه اين دشمن، انسانهاي بيشماري را از قشرهاي گوناگون به خاك سياه نشانده و هنوز هم سير نشده است و هردم با وسوسهها و شگردهاي نو به ميدان ميآيد تا گروهي ديگر را شكار كند؟
علامه طباطبايي(ره) در تفسير گرانسنگ الميزان ميفرمايند: «موضوع ابليس نزد ما، امري مبتذل و پيش پا افتاده است و اعتنايي به آن نداريم؛ جز آن كه روزي چند بار او را لعنت كرده، از شرش به خدا پناه ميبريم و برخي از افكار پريشان خود را از اين جهت كه از ناحيه اوست، زشت ميشمريم؛ ليكن بايد دانست كه اين موضوع، موضوعي است بسيار قابل تامل و شايان دقت و بحث. متاسفانه تاكنون در صدد برنيامدهايم ببينيم قرآن كريم درباره حقيقت اين موجود شگفت كه در عين اين كه از حواس پنهان است و تصرفاتي عجيب در عالم انسانيت دارد، چه ميگويد. چرا نبايد در صدد برآييم و چرا در شناختن اين دشمن خانگي و دروني اينقدر بياعتناييم؟ دشمني كه... تا ما را به عذاب جاودانه نيندازد، آرام نميگيرد.»
ما كه براي مبارزه و يا دفاع در برابر دشمنان بيروني خود آن همه سرمايهگذاري ميكنيم و سازمانها و نهادهايي با امكانات و تجهيزات گوناگون و گسترده فراهم ميآوريم، چرا بايد نسبت به اين دشمني كه اساس همه خطرها و دشمنيهاست و همه جا و همه وقت با ماست، بياطلاع و يا بياعتنا باشيم؟ جاي بسي شگفتي است كه برخي شيطان را موجودي خيالي ميدانند؛ تصوري كه به طور كامل با عقل و وحي بيگانه است. برخي ديگر نيز هرچند او را موجودي واقعي ميشناسند، اما در كمال غفلت به اين دشمن كينهتوز چراغ سبز نشان داده، با آغوش باز از او استقبال ميكنند؛ گويي آنان پيمانشان را با خدا فراموش كردهاند كه ميفرمايد: «اي فرزندان آدم! مگر با شما عهد نكرده بودم كه شيطان را مپرستيد؛ زيرا وي دشمن آشكار شماست؟ و اين كه مرا بپرستيد! اين راه راست است و او گروهي انبوه از ميان شما را سخت گمراه كرد؛ آيا تعقل نميكرديد؟ (يس، آيات 60 تا 62).»
گويا انسانها اين پيام صريح قرآن را از ياد بردهاند كه ميفرمايد: «در حقيقت، شيطان دشمن شماست؛ شما [نيز] او را دشمن گيريد. او فقط حزب خود را ميخواند تا آنها از ياران آتش باشند (فاطر، آيه 6)».
اگر شيطان دشمن است و اگر «رجيم» و اخراجي است و اگر كينه تكتك ما آدميان را به دل گرفته، ميكوشد تا ما را به قعر آتش بفرستد، ما هم بايد بنا به هشدارهاي عقل و وحي، او را دشمن بداريم و با قاطعيت از خود برانيم و اجازه ندهيم قلبمان را تسخير كند.
آيا اين خيالي خام نيست كه كسي بپندارد روزي دشمني شيطان پايان ميپذيرد و خيرخواه ما ميشود؟ مگر ميشود چنين موجود كينهتوزي كه خود به دشمني جاودانه با انسان اعتراف دارد، حتي براي لحظهاي دشمنياش را فراموش كند؟! از اينرو، آشكارا بايد اعلام كرد كه در زندگي اين موجود پليد، واژههايي چون سازش، روابط مسالمتآميز، آتشبس، احترام متقابل و ... هرگز معنا و مفهوم ندارد. خداوند به موسي(ع) ميفرمايد: «اي موسي! هميشه از من چهار سفارش را به خاطر داشته باش... ـچهارم اين كهـ تا از مرگ اين دشمن يقين حاصل نكردهاي، از مكر و حيلهاش آسوده مباش.»
امام كاظم(ع) در بخشي از پندهايشان به «هشام» درباره دشمني كه بيش از هر دشمني لازم است با او مبارزه شود، ميفرمايد: «نزديكترين و دشمنترين دشمنان تو، و كسي كه دشمنان تو را بر ضد تو ميشوراند، جز ابليس پليد كسي نيست.»
همچنين از مرحوم حاج امام قلي نخجواني كه مرد وارستهاي بود، نقل كردهاند كه ميگفت: «پس از آن كه به سن پيري رسيدم، ديدم با شيطان در بالاي كوهي ايستادهايم؛ من دست خود را بر محاسن گذارده، به او گفتم: مرا سن پيري و كهولت فراگرفته، اگر ممكن است از من درگذر. شيطان گفت: اين طرف را نگاه كن. وقتي نظر كردم درهاي بسيار عميق ديدم كه از شدت خوف و ترس، عقل انسان مبهوت ميماند. شيطان گفت: در دل من رحم و مروت و مهر و عطوفت قرار نگرفته، اگر دستم به تو رسد، جاي تو در ته اين دره خواهد بود كه تماشا ميكني و چنان تو را در آن سرنگون كنم كه بند از بندت جدا شده، پيكرت قطعه قطعه شود.»
به عقيده نويسنده، شيطان دشمني است كه با اهدافي خاص به ميدان ميآيد و مبارزهاش حساب شده است. او از كمينگاهها و گلوگاههايي كه انسان در آنها به دام ميافتد، آگاه است و به هيچ چيز جز به اسارت درآوردن آدمي قانع نيست. بنابراين، آيا معقول است اين دشمن را دستكم گرفته، بدون شناخت و برنامه به جنگش رويم و تمرين عملي خود را در حج فراموش كنيم؟ در اين صورت بازيچه نقشههاي شوم و هوسهاي پليد اين گرگ گرسنه خواهيم شد.
كتاب حاضر در دو بخش و 10 فصل سامان يافته است. شناخت دشمن و كارزار با دشمن، عناوين اين بخشهايند.
چاپ پنجم كتاب «مصاف بيپايان با شيطان» در شمارگان 800 نسخه، 260 صفحه و بهاي 38000 ريال راهي بازار نشر شد.
نظر شما