به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا) خاطرات اين فرمانده گردان، شرح حضور وي در مبارزات انقلاب، ورود به سپاه پاسداران و شركت در عملياتهاي دفاع مقدس و به خصوص عمليات والفجر يك را با تاكيد دستنوشتههاي محمدعلي فلكي درباره اين عمليات، دربر دارد.
وي در خاطرات خود از برادرش، شهيد "محسن فلكي" ياد كرده و بخش پاياني كتاب "روياي پرواز" را به چگونگي باخبر شدن از شهادت او اختصاص داده است.
اين كتاب تصاويري از حضور راوي در جبهههاي دفاع مقدس و نقشه وضعيت و آرايش نيروهاي ارتش متجاوز صدام در مقابل عمليات والفجر يك را نيز دربر گرفته است.
محمدعلي فلكي در يكي از خاطرات خود از زمان حضور در يكي از سنگرهاي حياتي جبهه كوره موش(در منطقه غرب كشور) ميگويد: "اگر (عراقيها) ميآمدند و اين سنگر را ميگرفتند، كلي از سنگرها را راحت ميتوانستند بزنند يا بگيرند. حدود ساعت 10 بود. توپخانه عراق شروع كرد به شليك. صداي انفجار گلوله توپ مي آمد و كاملا" معلوم بود كه هدفش سنگر ماست. چون هر بار، گلوله نزديكتر ميشد.
به بچهها گفتم: خدا وكيلي اين دفعه گلوله ميآد داخل سنگر ما. صداي سوت گلوله توپ با سرعت آمد. يك آن احساس كردم كه اين توپ روي سنگر ماست. گوشهاي از سنگر كه محل تيراندازي بود، سقف نداشت و روباز بود. پتو را كشيدم روي سرم. گلوله آمد توي سنگر، تاپ صدا كرد.
خواستم پتو را كنار بزنم، ديدم سنگين است. سرم را از زير پتو بيرون آوردم و با ديدن گلوله وحشت كردم. گلوله افتاده بود گوشه سنگر، غلتيده و آمده بود روي پتويي كه من و مهدي ميرسجادي روي خودمان كشيده بوديم. داغِ داغ بود. معلوم بود كه توپچيهاي عراقي عجله كرده و ماسوره آن را نبسته بودند. لابد ديدهبان به توپچي گفته بود: "اين گلوله رو بزني، خورده به هدف!" او هم ذوقزده ميشود، عجله ميكند و يادش ميرود كه ماسوره گلوله را ببندد."
كتاب "روياي پرواز" در قطع رقعي و 272 صفحه، با شمارگان 3 هزار نسخه و بهاي 50 هزار ريال، توسط اداره كل حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاعمقدس استان البرز وارد بازار نشر شده است.
محمدعلي فلكي، متولد سال 1336 در تهران است. او مرداد سال 1358 به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پيوست و در سالهاي پس از دفاع مقدس، دوره سوم دافوس (دانشكده فرماندهي و ستاد) سپاه را گذراند و مسوول آموزش لشكر سيدالشهدا(ع)، جانشين ستاد و فرمانده عمليات اين لشكر شد.
نظر شما