دوشنبه ۱ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۴:۲۱
تقديرباوري در منظومه‌هاي حماسي فارسي

«تقديرباوري در منظومه‌هاي حماسي فارسي (شاهنامه و ويس و رامين)» اثر «هلمر رينگرن» با ترجمه ابوالفضل خطيبي، به كوشش انتشارات هرمس منتشر شده است. اين کتاب پژوهشي جدي درباره موضوع مهم تقديرباوري در منظومه‌هاي حماسي ايران است._

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، کتاب «تقديرباوري در منظومه‌هاي حماسي فارسي (شاهنامه و ويس و رامين)» يگانه پژوهش جدي درباره موضوع مهم تقدير باوري در منظومه‌هاي حماسي ايران است. هلمر رينگرن دانشمند سوئدي، که پژوهش‌هاي بسياري درباب موضوع تقدير باوري در اديان منتشر کرده، در اين کتاب دو منظومه مهم حماسي، تغزلي زبان و ادب فارسي، يعني شاهنامه و ويس و رامين را اساس پژوهش خود قرار داده ‌است. او همه بيت‌هاي اين دو منظومه را که به نوعي به موضوع بخت و تقدير ربط دارند استخراج کرده، با يکديگر سنجيده و سرچشمه‌هاي آن را معين کرده ‌است.

نويسنده بر آن است که ريشه‌هاي تقديرباوري در اين دو منظومه را، نه در اعتقادات دوره اسلامي، که در برخي انديشه‌هاي ايرانيان باستان به ويژه مکتب زرواني که در متون پهلوي بازمانده از آن دوره بازتاب يافته ‌است، جست‌وجو كند. رينگرن در هر فصل پس از بررسي، تجزيه و تحليل واژه‌هايي که بر تقدير دلالت دارند ازجمله بخت، زمانه، روزگار، سپهر، گردون، و ريشه‌يابي آنها در متون پهلوي، نتايج بررسي‌هاي خود را با بن‌مايه‌هاي همسان در انديشه‌هاي هندي و يوناني و بين‌النهريني سنجيده ‌است. 

آن گونه كه شاهنامه‌شناسان مي‌گويند، مسأله تقدير در كتابي همانند شاهنامه چيزي جز پژواك كردار آدمي نيست. با اين كه فردوسي بارها به ناتواني انسان در فهم بازي‌هاي زندگي اشاره مي‌كند و آدمي را در برابر نيروي شگفت سرنوشت گرفتار مي‌بيند، اما بر اين نكته نيز تاكيد مي‌كند كه سرنوشت و تقدير، از قاعده‌اي خردپذير پيروي مي‌كند و ارتباطي ناگسستني با رفتارهاي آدمي دارد. پهلواناني كه از منش انساني دور مي‌شوند و هنجارهاي زندگي را مي‌شكنند، از سرپنجه تقدير رهايي ندارند. 

براي نمونه، شوربختي پهلوانان زشت رفتاري همانند افراسياب، پيش از آن كه ريشه در تقدير و سرنوشت او داشته باشد، نتيجه هنجارشكني‌ها و بدانديشي‌هايش است. حتي پهلوانان نيك‌انديش و راستي‌جويي مانند سياوش نيز، هنگامي كه پناه به دشمني همانند افراسياب مي‌برد، در مقابل تقدير ناتوان و چاره ناپذير مي‌ماند. پس خطا و لغزش آدمي با تقدير قرين و همراه است. با اين همه همواره سايه تقدير بر انسان‌هاي شاهنامه سنگيني مي‌كند و هيچ رويدادي نيست كه به دور از بازي‌هاي سرنوشت باشد. از آن رو كه آدمي همواره در آستانه لغزش است و اشتباه و خطا پيوسته با زندگي اوست. 

به همين دليل است كه در شاهنامه بر بي‌اعتباري جهان و اغتنام فرصت تاكيد مي‌شود. اما بايد توجه داشت كه اين تنها شاهنامه نيست كه تقدير باوري و ناگزيري سرنوشت را پر رنگ و فراگير نشان مي‌دهد. همه آثار حماسي ما آكنده از چنين مفهومي‌اند، اما در شاهنامه، بيش از هر اثر حماسي ديگر، تقدير و سرنوشت، رنگي از خردپذيري و قاعده‌مندي مي‌گيرد. 

همين موضوع، دستمايه «هلمر رينگرن»؛ استاد دانشگاه اوپسالاي سوئد، در نوشتن كتاب «تقديرباوري در منظومه‌هاي حماسي فارسي (شاهنامه و ويس و رامين)» بوده است. رينگرن خاورشناسي است كه زندگي علمي خود را با تحقيق درباره اديان، ترجمه و تفسير متون مقدس مي‌گذراند. به ويژه او به موضوع تقدير و پيشينه آن در آثار ادبي دلبستگي فراوان دارد. كتاب او دنباله مطالعات گسترده او درباره تقدير باوري است كه اكنون با ترجمه ابوالفضل خطيبي در اختيار دوست‌داران اين گونه مباحث قرار گرفته است. 

رينگرن در فصل نخست كتابش، با تكيه بر دو منظومه «شاهنامه» و «ويس و رامين»، به مسأله زمان در باور ايرانيان مي‌پردازد و ريشه آن را در كيش زرواني روزگار ساسانيان جست‌وجو مي‌كند. او با تكيه بر ادبيات اوستايي و پهلوي به اين نتيجه مي‌رسد كه ايزد زروان (زمان) نه تنها نقشي برجسته و عمده در ذهن ايرانيان داشته است، بلكه انديشه سرنوشت‌باوري و ناگزيري آدمي در برابر تقدير، به همين ايزد نيرومند باز مي‌گردد. 

از سوي ديگر، نويسنده در همين فصل ابتدايي، به مشابهت‌هاي ايزدان «كاله» در ادبيات هند و «كرونوس» در يونان با «زروان» ايراني مي‌پردازد و آن را باوري مشترك در انديشه‌هاي هندو ايراني و يوناني مي‌شناساند. 

فصل دوم «سرنوشت و آسمان: اختربيني» نام دارد كه در آن پيوند ستاره‌شماري و اختربيني با سرنوشت آدمي واكاوي شده است. «‌رينگرن» با آوردن نمونه‌هاي فراوان، نشان مي‌دهد كه چگونه اختربينان مي‌توانستند سرنوشت شخصيت‌هاي شاهنامه و رويدادهاي پيش رو را پيش‌بيني كنند. 

«بخت به منزله قسمت آدمي» عنوان فصل سوم كتاب «تقدير باوري در منظومه‌هاي حماسي فارسي» است. نويسنده در اين بخش به اصطلاح «بخت» در متون پهلوي مي‌پردازد و آن را در دو واژه «بخته» و «بغوبخته» نمايان‌تر مي‌بيند. «بخته» آن بخش از تقدير آدمي است كه يكبار و براي هميشه در ازل رقم خورده است و «بغوبخته» كردارهاي آدمي است كه ايزدان در بخشش آن نقش دارند، اما اهريمن مي‌كوشد تا نيكي را از نيكان بدزدد و به كمك نيروي ستارگان سرنوشت آدمي را به سوي تباهي سوق دهد. اهميت اين دو اصطلاح كهن در اين است كه پديد آورنده دو ديدگاه عمده فكري مي‌شوند. نخستين ديدگاه، همه سرنوشت آدمي را از پيش رقم خورده مي‌داند و ديدگاه دوم سرنوشت آدمي را وابسته به كردارهاي نيك و بد او مي‌شناسد. 

به هر روي شخصيت‌هاي شاهنامه، هر كدام به نوعي از بخت، گريزي ندارند. هنگامي كه اسفنديار با تير رستم از پاي مي‌افتد، فردوسي آن را از «بخت بد» او مي‌داند. در شاهنامه «بخت» همواره تشخصي آشكار دارد. 

مسأله پيش‌گويي آينده با بخت نيز موضوع ديگري است كه از اهميت بسياري برخوردار است. نويسنده استدلال مي‌كند كه باور ذهني شخصيت‌هاي شاهنامه چنين است كه بد بياري و نگون بختي نشانه پشت كردن بخت به آدمي است و كاميابي و سرفرازي در گرو روي‌آوري بخت به انسان‌هاست. به همين دليل است كه، براي نمونه، بوذرجمهر همواره از «‌بخت بيدار و مهر سپهر» در كارها ياد مي‌كند. پيوند بخت با مسأله «فر» نيز موضوعي است كه از نگاه رينگرن پنهان نمي‌ماند و او در اين فصل از كتابش به آن مي‌پردازد. مسأله بخت در منظومه «ويس و رامين» نيز بخش ديگري از بررسي و جست‌وجوي نويسنده در اين زمينه است. 

در فصل چهارم با نام «وام واژه‌هاي عربي، تلفيق اصطلاحات متعدد»، نويسنده به واژه‌هايي همچون قضا و قدر مي‌پردازد و نشان مي‌دهد كه اين اصطلاح عربي چه كاربرد گسترده‌اي در منظومه «ويس و رامين» دارد. از آن سو رينگرن به اين نكته با اهميت مي‌پردازد كه چگونه اصطلاحاتي همانند قضا و قدر، بخت و زمانه يا روزگار و فلك معناي مشتركي يافته‌ و به جاي هم به كار رفته‌اند. اين مسأله را نيز يادآور مي‌شود كه تمام اصطلاحات مربوط به تقدير در شاهنامه، ايراني است. 

اگر چه در چند جا به دو اصطلاح عربي قضا و قدر نيز برمي‌خوريم، اما در منظومه «ويس و رامين» دامنه بكارگيري واژه قضا گسترده‌تر از شاهنامه است. به گونه‌اي كه در اين منظومه، عشق نيز مسأله‌اي دانسته شده كه با قضا پيوند دارد. از همين رو ناكامي عشاق به رفتار سنگدلانه تقدير نسبت داده شده است. 

رينگرن يادآور مي‌شود كه هر چند موضوع قضا و قدر در ادبيات و باور اعراب ريشه‌اي استوار دارد، اما توجه مفردوسي» و «گرگاني» (سراينده ويس و رامين) به قضا و قدر برگرفته از انديشه‌هاي عرب نيست و سرچشمه‌اي كاملا ايراني دارد. چرا كه در متن‌هاي پهلوي به تقدير و قضا و قدر آسماني بارها پرداخته شده است و به ويژه در «بندهش» نمونه‌هاي فراواني از اين مفهوم به دست مي‌آيد. 

بحث درباره نقش مهم خداوند در تقدير باوري، موضوع فصل پنجم كتاب رينگرن است. او در اين فصل به دو گرايش فكري در شاهنامه اشاره مي‌كند كه در يكي از اين گرايش‌ها نيكي و بدي هر دو ناشي از خداوند دانسته شده است و در گرايش ديگر قهرمانان شاهنامه هنگامي كه با سرنوشتي رودررو مي‌شوند كه تقدير براي آنان رقم زده است، به خداوند شكايت مي‌برند. اين موضوع نقش مهم خداوند در تقدير باوري منظومه‌هاي حماسي را نشان مي‌دهد و آن گونه كه نويسنده باور دارد، نشان از «نوعي نظم اخلاقي» است. 

براستي هم فردوسي، بارها و بارها، از خداوند در مقام حاكم سرنوشت ياد مي‌كند. اوست كه زندگاني مي‌بخشد و نيك و بد روزگار را رقم مي‌زند. در نگاه او، سرنوشت نه نيرويي مستقل، بلكه تجلي فرمانروايي پروردگار بر جهان است. آنچنان كه رينگرن نشان مي‌دهد اين بن مايه فكري هم ريشه در باورهاي زرتشتي دارد و هم اعتقادات اسلامي را دربردارد. 

نويسنده از سويي ديگر مي‌گويد كه مقوله ارتباط خداوند با تقدير، در «ويس و رامين» چندان تفاوتي با شاهنامه ندارد. در اين منظومه، حكم يزدان و گردش گردون به يك اندازه نماينده حكم تقدير تلقي شده‌اند. از همين رو شخصيت‌هاي داستان هم از يزدان «بخت بلند» مي‌طلبند و هم از «بخت سياه» در نزد خداوند مي‌نالند. رينگرن مي‌نويسد كه سراينده «‌ويس و رامين» نيز همانند فردوسي ترجيح مي‌دهد كه براي ناميدن خداوند از اصطلاحات كلي استفاده كند و موضعي بينابيني ميان انديشه‌هاي دو گانه، كه منبع الهام او بوده‌اند، بيابد. به همين سبب به ندرت از اصطلاحات خاص براي ناميدن خداوند استفاده مي‌كند. 

«موضع آدمي در قبال سرنوشت» فصل ششم و پاياني كتاب «تقدير باوري در منظومه‌هاي حماسي فارسي» است. در اين فصل مهم‌ترين آموزه شاهنامه و «ويس و رامين» تن دادن به تقدير و سرنوشت دانسته شده است. اما از آن جا كه تقدير تجلي اراده خداوند است، تسليم نبايد با درماندگي همراه باشد. بلكه بايد ضربه تقدير را با شكيبايي و اعتماد به خداوند تحمل كرد و در برابر سرنوشت نبايد گستاخ بود. چرا كه آدمي به سزاي خود مي‌رسد. نمونه برجسته آن كيكاوس است كه به وسوسه اهريمن قصد صعود به آسمان را در ذهن مي‌پرورد و سرانجام سزاي انديشه وسوسه‌انگيز خود را مي‌بيند. 

در «ويس و رامين» نيز موضع آدمي در قبال سرنوشت، همان است كه در شاهنامه ديده مي‌شود. آدمي نمي‌تواند رازهاي سرنوشت را دريابد و ستيزه و گستاخي با سرنوشت فايده‌اي ندارد. رفتار درست «تسليم بردبارانه» است. سفارش به بردباري و تسليم در اين منظومه فراوان است. 

كتاب مهم و پايه‌اي «تقدير باوري در منظومه‌هاي حماسي» بدين گونه به پايان مي‌رسد. اين كتاب نيم قرن پيش (در سال 1954 ميلادي) تاليف شده اما هنوز هم تازگي و اهميت خود را از دست نداده است، چرا كه– همانگونه كه مترجم يادآوري مي‌كند– هيچ اثر تحقيقي مستقلي نمي‌شناسيم كه به موضوع تقدير باوري در منظومه‌هاي حماسي پرداخته باشد. از سوي ديگر مترجم باز با شگفتي تاكيد مي‌كند كه درباره اين موضوع، حتي يك مقاله جدي در زبان فارسي وجود ندارد. 

مترجم كتاب توضيحاتي ضروري را به متن افزوده است. اين توضيحات عبارت است از ارجاع به ترجمه‌هاي فارسي كتاب‌هايي كه مولف به آنها استناد كرده است. از همين روي خواننده فارسي زبان مي‌تواند اشاره‌هاي نويسنده را به سادگي در متن‌هاي ارجايي كتاب بيابد. 

ترجمه روان و شيواي كتاب سهولت خواندن اين اثر مهم را بيشتر مي‌كند. مترجم دو پيوست نيز به كتاب افزوده است، پيوست نخست فهرست بخش‌هاي شاهنامه بر اساس تقسم‌بندي ولف و چاپ ژول مول است و پيوست دوم گزيده‌اي است از آثار نويسنده كتاب؛ هلمر رينگرن. «نمايه» نيز بخش ديگري به‌شمار مي‌آيد كه در پايان كتاب آمده است. 

هلمر رينگرن نويسنده كتاب «تقدير باوري در منظومه‌هاي حماسي فارسي»
پروفسور هلمر رينگرن در سال 1917 در سوئد به دنيا آمد. در دانشگاه معروف اوپسالا كه خاورشناسان بزرگي چون «گئو ويدن‌گرن» و «ساموئل نيبرگ» از آن‌جا برخاستند در رشته الهيات به تحصيل پرداخت و در سال 1947 در همين دانشگاه از پايان‌نامه دكتري خود با عنوان كلمه و خرد دفاع كرد و به درجه دكتري نايل آمد. 

اين رساله، كه در همان سال در لُوند به چاپ رسيد، كرسي تدريس در رشته تاريخ و روان‌شناسي دين در دانشگاه اوپسالا را نصيب او كرد. طي دهه‌هاي 1950 و 1960 در فرهنگستان اوبو در مقام استاد تاريخ دين به تدريس پرداخت. در سال 1965، در دانشگاه اوپسالا درس «تفسير فقهي و ادبي متن عهد قديم» بر عهده او گذاشته شد و تا هنگام بازنشستگي در سال 1983 به تدريس آن اشتغال داشت. 

هلمر رينگرن به تحقيق در تاريخ اديان و ترجمه و تفسير متون مقدس علاقه بسيار داشت و طي نيم قرن زندگي علمي خود، آثار بسياري در اين زمينه‌ها به زبان‌هاي سوئدي، آلملاني و انگليسي نوشت. او در آغاز فعاليت‌هاي تحقيقاتي خود به موضوع تقدير و تقديرباوري دلبستگي ويژه‌اي يافت كه كتاب «مطالعاتي درباره تقديرباوري در ميان اعراب» و كتابي كه ترجمه فارسي آن با نام «تقديرباوري در منظومه‌هاي حماسي فارسي (شاهنامه و ويس و رامين)» منتشر شد، حاصل آن دوران است. 

در هفتم تا نهم دسامبر 1964 نيز همايشي با عنوان «باورهاي جبري در اديان، فرهنگ فولكلور و ادبيات» در اوبو برگزار شد كه رينگرن در آن مشاركت فعال داشت و مجموعه مقاله‌هاي ارايه شده به اين همايش به كوشش همو در سال 1967 در استكهلم به چاپ رسيد. از ديگر فعاليت‌هاي علمي رينگرن تأليف كتاب‌هاي درسي است كه از آن ميان مي‌توان كتاب «دين از گذشته تا حال» را نام برد كه آن را با همكاري «اوكه استروم» تأليف كرد (1957). اين كتاب تا كنون بيش از 10 بار به چاپ رسيده است. 

يكي ديگر از كتاب‌هاي معروفي كه رينگرن در تأليف آن مشاركت داشت، كتاب «فرهنگ الهيات عهد قديم» بود كه در فاصله سال‌هاي 1999-1970 در ده جلد انتشار يافت. اين كتاب كه به زبان‌هاي انگليسي و اسپانيايي نيز ترجمه شده، تاكنون بارها به چاپ رسيده است. هلمر رينگرن، در سال‌هاي اخير به تحقيق در اديان رايج در ژاپن و شبه جزيره كره علاقه‌مند شده و با همكاري دانشمندان ژاپني و كره‌اي كتاب‌هايي در اين زمينه تأليف كرده است. 

كتاب «تقدير باوري در منظومه‌هاي حماسي فارسي (شاهنامه و ويس و رامين)» نوشته «هلمر رينگرن» و به ترجمه ابوالفضل خطيبي با شمارگان 3000 نسخه و با بهاي 3500 تومان در 190 صفحه به كوشش انتشارات هرمس چاپ و منتشر شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها