شنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۸ - ۰۹:۳۶
بسامد بالای واژه «دل» در آثار سعدی

نيري در سيزدهمين مجموعه از درس‌گفتارهايي درباره سعدي گفت: هر يك از بزرگان و ارباب معرفت، رابطه ويژه‌اي با زبان دارند. اين رابطه نه تنها در فرد، بلكه در عقل كلي اجتماعي يا خرد جمعي هم وجود دارد. يكي از اين معاني ويژه در آثار سعدي، واژه «دل» است، اين واژه بسامد بالايي در آثار او دارد. تنها در غزليات سعدي بيش از هزار مرتبه اين كلمه به‌كار برده شده است.

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، دكتر محمديوسف نيري در سيزدهمين درس گفتارها درباره سعدي كه به «عرفان سعدي» اختصاص داشت، گفت: ارباب معني قادرند كه معاني خاص و ويژه‌اي به كلمات بدهند. آن‌هايي كه پيش از سعدي بوده‌اند نيز درباره «دل» اشارات فراواني دارند. يك نمونه از آن را مي‌توان كتاب «مرصاد العباد» دانست. يا مباحثي كه امام محمد غزالي با يك هندسه ويژه عقلاني در اين باره عرضه كرده، درخور يادآوري است. 

وي كه عصر روز چهارشنبه (11 آذرماه) در مركز فرهنگي شهركتاب سخن مي‌گفت به فيض كاشاني اشاره كرد و افزود: اين معاني، بعدها، دستمايه فيض كاشاني نيز بوده است. يك كتاب از مجموعه مصنفات او، درباره حالات قلب (دل) است. به هر روي عارفان ما به دل توجه بسيار داشته‌اند زيرا بيش از سي بار در قرآن از آن ياد شده است. از نفس و حالات نفس نيز فراوان سخن به ميان آمده است. 

مصحح «شرح‌ نهج‌ الب‍لاغه‌» اثر ميرزا محمدباقر نواب‌ لاهيجاني خاطرنشان كرد: يك نمونه ديگر از سخنان بلندي كه درباره «دل» گفته شده است، به «مثنوي مولوي» بازمي‌گردد. داستان «كنيزك و پادشاه» در اين كتاب، اشاره به نفس و روح است. كنيزك، اشاره‌اي به نفس و پادشاه، اشاره‌اي است به روح. محور و گفتار مولانا در اين داستان، رمزي از قلب انساني است. در سلسله سهرورديه و نيز در نزد احمد غزالي نيز از اين گونه سخنان مي‌توان يافت. اما سرآمد همه آنان، بي گمان، سعدي است. 

وي افزود: در كتاب عارفي به نام «بتليسي» كه در سال 604 قمري نوشته شده است و «صوم القلب» نام دارد، از جمله مباحث جالب توجه كه آورده شده، مسأله قلب و دل است. اين عارف مي‌گويد كه قلب گرامي‌ترين مخلوق خداوند است بدان دليل كه خداوند مي‌فرمايد عزيزترين شما نزد خداوند، پرهيزكارترين شماست. مي‌دانيم كه «پرهيز كردن»، كار دل است. پس وقتي يكي از صفات دل چنين عزيز و گرامي است، پيداست كه خود دل چه جايگاه بلندي دارد. به همين دليل، غرض سالك در سلوك، اين است كه به مقام دل برسد. 

مصحح «م‍ن‍اه‍ل‌ ال‍ت‍ح‍ق‍ي‍ق‌ در ح‍ق‍اي‍ق‌ ولاي‍ت‌ و خ‍لافت الهي» ت‍ص‍ن‍ي‍ف‌ محمد هاشم ذهبي شيرازي گفت: در ميان اهل قلم نخستين كسي كه در اين باره به ژرفي سخن گفته است، امام محمد غزالي است. او در كتاب «كيمياي سعادت» مي‌گويد كه دل وديعه‌اي ملكوتي از عالم امر است كه در اين خاكدان غريب افتاده است. پس دل، جسم فرد و قلب انساني رمزي از آن است. مشاهده و معرفت حق نيز با دل است. 

وي افزود: به همين گونه، كمال انسان نيز با دل است. دل در ملتقاي غيب و شهادت است. از اين رو هم كار ظاهري از دل مي‌آيد و هم كار باطني. به اين ترتيب، دل عظيم‌ترين وجود انسان است. پيداست كه اين وديعه با عالم سخن ارتباط دارد و آغاز كمال دل انسان، با سخن، و به وسيله سخن، است. روشن‌ترين شرحي هم كه در اين مورد مطرح شده در «نهج البلاغه» آمده است. 

مصحح «م‍ف‍ت‍اح‌ ال‍ف‍ت‍وح‌ و رم‍وز ال‍ک‍ن‍وز، ت‍رج‍م‍ه‌ م‍ن‍ظوم دع‍اي‌ ص‍ب‍اح‌ (ام‍ي‍رال‍م‍وم‍ن‍ي‍ن‌ ع‍ل‍ي‍ه‌ال‍س‍لام‌)» اث‍ر ق‍طب‌ال‍دي‍ن‌ م‍حمد ذهبي نيريزي گفت: در هر فترت زماني، يعني در دوره‌اي كه پيغمبري ظهور نكرده است، خداوند با كساني سخن مي‌گويد. چنين كساني صاحب دل ناميده مي‌شوند. مولانا از آنان به «صاحبنظران» تعبير مي‌كند. «اصحاب صفه» و «اصحاب سر» از اين گونه افراد بوده‌اند. آن‌ها داراي علم اشراقي و لدني‌ و صاحب حقيقت‌اند. شرح اوصاف آن‌ها در حديث حقيقت «نهج البلاغه» آمده است. يكي ازعرفا مي‌گويد كه تمام مطالبي كه بزرگان معرفت آورده‌اند، نمي و ذره‌اي از حديث حقيقت است. اين حديث را بسياراني، همچون شاه داعي شيرازي، شرح و تفسير كرده‌اند. 

وي تأكيد كرد: گفتيم كه بين دل و زبان ارتباط هست. دلي كه روشن و بارور است، صاحب الهام مي‌شود. بزرگان عارف ما از اين حالات خود خبر داده‌اند. مولانا آن را «وحي حق» مي‌داند. اين اتفاق از راه زبان، در دل مي‌افتد. الهام نيز يعني مكالمه با حق. اما در اين جا واسطه‌هايي براي يك سالك لازم است تا اتفاقات دروني كه براي او مي‌افتد، به حقيقت و منبع اصلي بيانجامد. 

اين استاد دانشگاه شيراز يادآور شد: زبان دل هنگامي كه باز مي‌شود، در زبان ظاهر حالتي پيدا مي‌شود كه من آن را «عرفان زبان» مي‌نامم. اين عرفان با هرمنوتيك فرق دارد. عرفان زبان، رابطه زبان انسان‌شناختي است كه مرتبه‌اي وراي هرمنوتيك دارد. چنين زباني در جهت ظاهري مواج مي‌شود. موج سخن نيز دلالتي است كه درپشت پرده كلمات ظاهري پنهان مي‌شود. كساني كه سخنانشان مواج است، انسان‌هاي معمولي نيستند. اين چنين افرادي كه مي‌توانند درونشان را بيان كنند، از جمله نوابغ به‌شمار مي‌روند چرا كه سخن با حقيقت انسان ارتباط دارد و هر سخن شكل خود گوينده سخن است. 

مصحح «خ‍ورش‍ي‍د ج‍ان‌: ق‍ص‍ي‍ده‌ ش‍م‍س‍ي‍ه‌ در م‍دح‌ ح‍ض‍رت‌ م‍ول‍ي‌ ال‍م‍وح‍دي‍ن‌ ع‍ل‍ي‌ ع‍ليه السلام‌» س‍روده م‍ح‍م‍ده‍اش‍م‌ ذه‍ب‍ي‌ شيرازي‌ گفت: سعدي در باره موج سخن، به بيان حالات دل مي‌پردازد. از جمله اين حالات، وحدت دل است. يعني دل يكي بيشتر نيست. به‌راستي هم بهترين سرمنزلي كه فرهنگ‌ها و خرده فرهنگ‌ها در آن نقطه مي‌توانند جمع بشوند، پيام‌هاي گرانقدري است كه در عالم دل وجود دارد. چون حقيقت دل يكي است، هرچند تجلي آن متكثر است. دل، واحدبين و يكتابين است. راه توحيد نيز از راه دل مي‌گذرد. روشن است دلي كه در چند جا سير كند، دل تربيت ناشده‌اي است. 

وي افزود: ديگر از اوصاف دل در موج سخن، جمال دل است. بزرگان دل را مركز جمال مي‌دانند. اصل همه زيبايي‌ها خود انسان است. همه بزرگان نيز از خود سخن گفته‌اند. پس شگفت نيست كه سعدي درباره والايي زبان و سخن خود مي‌گويد «حد همين است سخنداني و زيبايي را». يكي ديگر از صفات دل، مقام جمعيت دل است. يعني دل به جايي مي‌رسد كه صاحب جمع مي‌شود و صورت، معنا، ظاهر و باطن را در خود جمع مي‌كند. چنين انساني، به قول مولانا، «سلطان شگرف» است. آن‌ها به هر سو كه بروند، از سوي اصلي منحرف نمي‌شوند. 

نيري افزود: از ديگر صفات دل، گستردگي دل است. دل انسان بامعرفت، كوچك نيست. در دل بزرگان، حتي دشمنان هم جاي دارند.  سعدي مي‌گويد «به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست» اين اوج بزرگي در فرهنگ ماست. در اينجا دل سعدي دل گسترده‌اي است. وسيع‌ترين قلبي هم كه مي‌شناسيم، دل انسان كامل است كه به تعبير «بايزيد» عرش و هر چه در آن است، در چنين دلي گم مي‌شود. 

اين استاد دانشگاه يادآور شد: تمام بزرگان ما از شاخص‌ترين افراد روزگار خود بوده‌اند. اين كه درباره آنان مي‌گويند كه با عقل مخالف‌اند، سخن بسيار نادرستي است. در كتاب‌هاي حديث درباره مقام عقل سخنان فراواني آورده شده است. بزرگان ما عقل را نقد كرده‌اند، نه اينكه طرد كنند. در نظر آنان عقلي مردود است كه جزيي‌نگر باشد اما عقل ممدوح آن عقلي است كه مايه كمال است و سرمايه اصلي انسان شمرده مي‌شود. 

وي افزود: يكي ديگر از حالات دل، لذات دل است. لذت را همه مي‌فهمند. لذت يعني آن چه ملايم و مناسب با نفس انساني است. انواعي هم دارد. مانند لذت‌هاي حسي، لذت هاي عقلي و لذت هاي شهودي. تمام اشعار عرفاي ما مملو از امواج لذت‌هاي قلبي است. غزليات سعدي از مواج‌ترين اين لذت‌هاست. شكل بلاغي ويژه‌اي دارد كه مخصوص خود اوست و آن موج حيرت در سخن سعدي است. سخن سعدي مواج از حيرت است. اين موج حيرت نشان مي‌دهد كه او مشاهد و مكاشف بزرگي است. 

وي در پايان سخنانش تأكيد كرد: صدق و جمال و وضوح که سه ويژگي سخن سعدي است، آينه‌اي از مقام معنوي و قلبي اوست و شيخ اجل در بسياري از آثارش، نسبت ميان عشق، معرفت و معنويت را در زيباترين و جذاب‌ترين کلمات مطرح کرده است و بايد جست‌وجوي بيشتري در باب عرفان و لطايف عرفان سعدي صورت گيرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

اخبار مرتبط

تازه‌ها

پربازدیدها