سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ در آغاز کلمه بود و بعد تصویر پدید آمد. وقتی برادران لومیر در سال ۱۸۹۵، نخستین نمایش عمومی فیلمشان را در کافهای در پاریس برگزار کردند، ادبیات قرنها پیش از این خلق شده بود و طرفداران خودش را داشت. سینما هنری نوپا و جوان بود و دستاندرکاران این هنر خیلی زود فهمیدند برای رسیدن به پویایی و شکوفایی به ادبیات و داستانهای جذاب نیازمندند.
پس سینما خیلی زود خودش را در پیوند با ادبیات دید. در واقع، سینماگران از همان سالهای اولیه متوجه شدند که برای تبدیل یک «تصویر متحرک» به یک «داستان منسجم»، به ادبیات نیاز دارند.
سینما آمده بود تا از جهت قصهگویی و روایت جای ادبیات را در قرن نوزدهم بگیرد و به سرگرمی غالب مردم بدل شود و از این جهت باید برخی ویژگیهای ادبیات را عاریه میگرفت. همچنین کلمه و تصویر از این نظر که هر دو پدیدهای بصری هستند و توسط چشم دریافت میشوند، با هم اشتراک دارند.
هنگامی که سینما خود را بهعنوان رسانهای برای روایتی سرگرمکننده پذیرفت، ادبیات را به مثابه منبعی غنی از داستانها در آغوش گرفت. روندی که تا امروز ادامه یافته است. بررسی تاریخ سینما نشان میدهد که این هنر در آغاز، موضوعات خود را از ادبیات و شیوههای بیانی تئاتر وام گرفته است. از اینرو میتوان گفت رمان نقشی بنیادین در شکلگیری زبان سینما ایفا کرده است.
فیلمسازان دریافتند که ادبیات و سینما به سبب روایی بودن میتوانند با هم پیوند برقرار کنند و رابطه دو سویه و تنگاتنگ این دو هنر خیلی زود شکل گرفت. سینما از سابقه تاریخی، محبوبیت مردمی و تکنیکهای بیانی ادبیات بهره برد و برای ادبیات هم نوآوریهای روایی سینما و تصاویرش جذاب بود. دقیقاً مثل نظر منتقدان ادبی که بهترین شاخصه یک نوشته خوب را تصویری بودنش میدانند.
سینما برای مدت زمانی طولانی در سایه کلمه مکتوب زیسته و زبان سینمایی آن، که ریشه در روایت ادبی دارد، هنوز نیز اعتبار خود را حفظ کرده است. ریشههای اقتباس ادبی در سینما تقریباً به اندازه خودِ اختراع سینما قدمت دارند.

ادبیات عاملی برای غنای سینما
سوزان سانتاگ در کتاب خود به نام «در برابر تقسیم» مینویسد که تاریخ سینما تکرار تاریخ نوول (ادبیات) است. آندره بازن، از مطرحترین نظریهپردازان حوزه سینما از اقتباس دفاع میکند و آن را نه تهدیدی برای ادبیات، بلکه عاملی برای غنای سینما میداند.
سینما و ادبیات هر دو مشتاقان خود را در سراسر جهان دارند و هر چه میگذرد طرفداران هر دو حوزه، بیشتر به پیوند محکم آن پی میبرند. به ویژه آنکه در سالهای اخیر با گسترش پلتفرمهای نمایش خانگی، اقتباس ادبی جان تازهای گرفته است. سریال، بهنوعی پاسخ امروز سینما به پیچیدگی رمان است.
سریالهایی مانند «سرگذشت ندیمه» (بر اساس رمان مارگارت اتوود)، «بازی تاج و تخت» (اقتباس از مجموعه رمانهای جرج آر. آر. مارتین) و «شرلوک» (بازخوانی مدرن آثار آرتور کانن دویل) نشان میدهند که روایتهای ادبی در قالب سریال، امکان بسط و وفاداری بیشتری یافتهاند.
ادبیات منبع اصلی فیلمنامههای سینمایی است. سینما در سراسر تاریخ خود، همواره به روایت نیاز داشته و ادبیات این روایتها را به وفور در اختیارش قرار داده است. بخش قابلتوجهی از آثار مکتوب، محتوایی آماده و مناسب برای اقتباس سینمایی دارند. در حقیقت، اقتباس از بدو تولد سینما، یکی از ارکان بنیادین آن بوده است.
سینماگران با اقتباس از کتاب، به گنجینهای از جزئیات دسترسی پیدا میکنند. در ژانرهایی مثل فانتزی یا علمی-تخیلی (مانند ارباب حلقهها یا تلماسه)، نویسنده کتاب سالها وقت صرف طراحی جزئیات جهان داستان کرده است. در ژانرهای دیگر نیز رمانها به سینما اجازه میدهند تا به جای تمرکز صرف بر اکشن، به واکاوی ذهنی شخصیتها بپردازند و فیلمهایی غنی با شخصیتپردازیهایی درست طراحی کنند.
کمک ادبیات به ژانرهای سینمایی
تقریباً هیچ ژانر سینمایی مهمی را نمیتوان یافت که ریشهای ادبی نداشته باشد. ژانر وحشت بدون آثار استیون کینگ، ژانر نوآر بدون رمانهای دشیل همت و ریموند چندلر، و ژانر فانتزی بدون تالکین و سی. اس. لوئیس قابل تصور نیست. سینمای جهان، بهویژه در هالیوود، همچنان از ادبیات به عنوان بانک ایده، شخصیت و جهان داستانی استفاده میکند.
نگاهی گذرا به ماندگارترین فیلمهای تاریخ سینما، نقش مهم ادبیات را به خوبی نشان میدهد. «پدرخوانده» ساخته فرانسیس فورد کوپولا، اقتباسی از رمان ماریو پوزو است. فیلمی که نهتنها سینمای گانگستری، بلکه شیوه روایت قدرت و خانواده در سینما را تعریفی دوباره کرد.
فیلم «فهرست شیندلر» با اقتباس از رمان «کشتی شیندلر» توماس کنیلی نشان داد اقتباس از یک رمان مستندمحور چگونه میتواند به فیلم تکاندهنده تبدیل شود. وجدان جهانی را تکان دهد.
رمان کوتاه «پیرمرد و دریا» ارنست همینگوی نیز به یکی از ماندگارترین و وفادارترین اقتباسهای تاریخ تبدیل شد و در زمان خودش بسیار مورد تحسین قرار گرفت. به طوری که بخش زیادی از دیالوگها و تکگوییهای درونی پیرمرد، مستقیماً از متن همینگوی برداشته شده است.
وقتی رمان کوتاه استیون کینگ، «ریتا هیورث و رستگاری شاوشنک»، برای اولین بار در سال ۱۹۸۲ منتشر شد، به عنوان داستانی جذاب که در محدوده یک زندان اتفاق میافتاد، مورد تحسین قرار گرفت. هیچکس نمیدانست که این داستان بعداً به یکی از مشهورترین و ماندگارترین اقتباسهای کتاب به فیلم در تاریخ سینما تبدیل خواهد شد.
رمان کلاسیک هارپر لی، «کشتن مرغ مقلد»، مدتهاست که به عنوان یک شاهکار ادبی شناخته میشود. انتقال آن از صفحه کاغذ به پرده سینما چالش بزرگی بود، با این حال اقتباس سینمایی سال ۱۹۶۲ به کارگردانی رابرت مولیگان توانست جوهره و قدرت ماندگار رمان را به تصویر بکشد. فیلم به طرز چشمگیری به رمان لی وفادار ماند و مضامین اصلی، شخصیتها و خطوط داستانی آن را حفظ کرد.
در نمونههای متاخرتر فیلم «جایی برای پیرمردها نیست» از رمانی به همین نام اثر کورمک مککارتی ساخته شد. برادران کوئن با وفاداری وسواسی به لحن خشک و خشن کتاب، توانستند یکی از بهترین تریلرهای تاریخ سینما را بسازند. شخصیت «آنتون چیگور» در فیلم، دقیقاً همان کابوسی است که مککارتی روی کاغذ خلق کرده بود.
نولان برای فیلم «اوپنهایمر» سراغ کتابی به نام «پرومته آمریکایی: پیروزی و تراژدی جی رابرت اوپنهایمر» که جایزه معتبر پولیتزر را برده بود، رفت. این کتاب توسط مارتین شروین و کای برد نوشته شده و آنها ۲۵ سال زمان برای نگارش کتاب صرف کردند.
سهگانه «ارباب حلقهها»، «هری پاتر»، «فارست گامپ» و دهها فیلم دیگر نمونههایی از پیوند پایدار ادبیات و سینمای جریان اصلیاند. پیوندی که ریسک اقتصادی را کاهش میدهد و مخاطبی از پیش ساختهشده در اختیار فیلمساز قرار میدهد.
فیلمسازان مولف و اقتباس
برخلاف تصور، اقتباس فقط متعلق به سینمای تجاری نیست. بسیاری از فیلمسازان مؤلف، هویت شخصی خود را دقیقاً از دل اقتباس بیرون کشیدهاند.
روبر برسون با اقتباس از «خاطرات کشیش دهکده» اثر ژرژ برنانوس، سینمایی مینیمالیستی و معنوی خلق کرد. آندری تارکوفسکی در «سولاریس»، رمان علمی–تخیلی استانیسلاو لم را به بهانهای برای تأملات فلسفی درباره حافظه و ایمان تبدیل کرد. رمانهای داستایفسکی نیز بارها محل اقتباس قرار گرفته که برخی از آنها به فیلمهایی کالت و خاطرهانگیز تبدیل شدهاند. در این نمونهها، کتاب نه محدودکننده، بلکه سکوی پرش سینمای مؤلف است.
نگاهی به فهرست مهمترین آثار تاریخ سینما نشان میدهد امروز اقتباس ادبی در سینمای جهان به یک قاعده تبدیل شده است. طبق آماری که تا یک دهه پیش منتشر شده بود، ۸۵ درصد کل فیلمهای برنده اسکار اقتباس بودهاند. همچنین بیش از ۸۰ درصد از کل سریالهای آمریکا اقتباسی بودهاند که ۹۵ درصد آنها برنده جایزه امی شدهاند.
روز جهانی سینما، بهانهای مناسب برای یادآوری یک حقیقت فراموششده است، سینما، هرچقدر هم تصویرمحور باشد، هنوز بر شانه کتاب ایستاده است. ادبیات به سینما نه فقط داستان، بلکه عمق، شخصیت و جهانبینی میبخشد. تا زمانی که انسان نیاز به روایت دارد، اقتباس ادبی همچنان یکی از حیاتیترین مسیرهای حیات سینمای جهان خواهد بود.
نظر شما