به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در ابتدای این مراسم، مژده طباطبایی، مدیر گالری «مژده» درباره روند گردآوری و انتشار این کتاب گفت: این کتاب دو سال و نیم زمان برد تا امروز می توانیم عرضه شدن آن را ببینیم و به آن افتخار کنیم. کارهای پژوهشی این کتاب از همان لحظه آغاز چالشهای فراوانی داشت؛ زمانی که میخواهیم آثار هنرمندان فقید را کار کنیم باید با خانواده آنها همکاری کنیم، از خانواده استاد تبریزی تشکر میکنم که در این مسیر کنار ما بودند. از پیدا کردن مدارک برای کارهای پژوهشی و تصاویر آثار گرفته تا سایر مسائل سختیهای خودش را داشت. با هنرمندانی که فوت شده اند باید مسائل قانونی را طی میکردیم که کمی زمان بر شد. پس از آن هر اتفاقی افتاد و حتی جنگ شد و این کار را به تاخیر میانداخت. در این راه با افت و خیرهای فراوانی مواجه بودیم. گاهی ناامید میشدم و گاهی دوباره ادامه میدادم. ایمان دارم این کتاب، برگ زرینی از شکوه تاریخ هنر ایران است. این هم مانند همه کارهای پژوهشی خالی از اشکال نیست و ما تلاشمان را کردیم.
وی افزود: یکی از مواردی که کار مشکلی بود و امیدوارم به خوبی از عهده آن برآمده باشیم، تقسیمبندی آثار استاد تبریزی بود که پیش از این انجام نشده بود. یعنی آنچه که قبلاً در مارکت عرف بود، میگفتند «آثار دو سوار» و «رزم و بزم». آثار به صورت تخصصی از هم جدا نشده بود و کار بسیار مشکلی بود. مرز بندی میان برخی از آثار بسیار مشکل بود که در این حوزه از استادان کمک گرفتیم.
طباطبایی ادامه داد: من ۲۸ سال است که نگارخانه «مژده» را اداره میکنم و در زمان حیات صادق تبریزی با او دوست و همکار بودم، از او بسیار آموختم و در بخش مجموعه داری همکاری میکردیم. همچنین در سال ۲۰۱۱ برای اولین بار در یک همکاری بینالمللی توانستیم یکی از آثار استاد تبریزی را به بونامز بفرستیم. در کنار او خیلی چیزها یاد گرفتم؛ بسیار لوطیگریها و مردانگیها از او دیدم که در این روزگاری که زیست میکنیم هنوز کم است افرادی که اینگونه فکر کنند و دست بقیه را بگیرند.
پس از آن مستند «اکنون کهن» ساخته مهدی رضاخانی نمایش داده شد.

صادق تبریزی؛ پلی میان سنت و مدرنیته در مکتب سقاخانه
در بخش دیگری از این مراسم، کیانوش معتقدی، پژوهشگر، نویسنده و مترجم حوزه فرهنگ و هنر درباره صادق تبریزی و رونمایی از کتاب آثار این هنرمند گفت: خوشحالم که پس از سالها، این کتاب و پژوهش ارزشمند منتشر شد. جالب است که این کتاب در حالی منتشر شد که هنوز درباره بسیاری از هنرمندان نوگرا و پیشگامان هنر ایران، کتابی چاپ نشده و نمایش بزرگی از آثارشان در ایران برگزار نشده است. بهنظر من، صادق تبریزی یکی از هنرمندان مهم و تأثیرگذار و در حقیقت پیشگام در عرصه مکتب سقاخانه بود. وقتی به تاریخ هنر ایران نگاه میکنیم، بهویژه از آغاز مدرنیسم، نمیتوان از جریان سقاخانه غافل شد.
وی افزود: در این ۷۰ یا ۸۰ سال گذشته که از دوران هنر معاصر میگذرد، همچنان بهنظر من جدیترین و مؤثرترین جریان هنری در هنر ایران، مکتب سقاخانه بوده است. این جریان آغاز و پایانی دارد و سبکی است که قابل بررسی است؛ سبکی که ارجاعات آشکار و پنهانی به گذشته و هنر ایران دارد. نکته جالب اینجاست که مکتب سقاخانه در زمانی زاده شد و به پایان رسید که با فضای فرهنگی و هنری آن دوران پیوند داشت. در واقع آغاز فعالیت و افتتاح موزه معاصر و نمایشگاه سقاخانه معروف، به نوعی نقطه پایانی این جریان بود چرا که بسیاری از هنرمندان یا مسیر را عوض کردند یا دیگر نبودند که ادامه بدهند.
معتقدی ادامه داد: اما در بین هنرمندان مکتب سقاخانه که این جریان را بهصورت پویا و ساختارمند پیوسته به شکوفایی رساندند، با دو گرایش اصلی مواجه هستیم. گروه اول، هنرمندانی بودند که به خوشنویسی پرداختند، همچون حسین زندهرودی و فرامرز پیلارام که شاخصترین آنها به شمار میروند. این هنرمندان توانستند زبان تصویری تازهای را مبتنی بر خوشنویسی و غنای فرهنگی تاریخ خوشنویسی ایرانی خلق کنند و آن را با مبانی انتزاعی و مفاهیم جدید ترکیب نمایند.
این پژوهشگر افزود: گروه دوم شامل ناصر اویسی، ژازه تباتبایی و صادق تبریزی است که گرایش بیشتری به نقاشی و نو کردن نگارگری یا مینیاتور ایرانی داشتند. اگر بخواهیم تمامی این هنرمندان را در یک کفه ترازو قرار دهیم و بهطور منصفانه قضاوت کنیم، به باور من، صادق تبریزی تنها چهرهای بود که در میان این دو دنیا حضور داشت و توانست توازنی جالب میان این دو حوزه ایجاد کند. همانطور که در آثارش مشاهده میکنیم، او هم بهطور جدی به نقاشی ایرانی علاقهمند بود و تلاش کرد این هنر را با زبان نو پیوند دهد. تبریزی نگارگری ایرانی را از فضای کوچک و محدود به بومهای بزرگ و وسیع منتقل کرد و روایتهای عاشقانه و دلدادگیها را با نگرشی نو و زیباییشناسی خاص خود گسترش داد. در عین حال، او بهطور همزمان با خط و خوشنویسی نیز ارتباط برقرار کرد و در این عرصه نیز موفقیتهای بزرگی کسب کرد. صادق تبریزی، پلی بود میان این دو دنیا و از همه مهمتر، تنها کسی بود که توانست مکتب سقاخانه را ادامه دهد.
معتقدی با اشاره به مداومت صادق تبریزی بر هنر سقاخانهای، گفت: او با برگزاری نمایشگاه در موزه کار خود را به پایان نرساند، بلکه تا پایان زندگیاش توانست مکتب سقاخانه را شاید بهتنهایی ادامه دهد و باعث شد گروههای هنری بعدی که در روزگار معاصر پدید آمدند، با نگرشی نو به سقاخانهای دوباره به این هنر علاقهمند شوند. در این دو یا سه دهه اخیر، شاهدیم که بسیاری از هنرمندان جوان بهطور هوشمندانهای دوباره از همان مبانی فکری و موتیفهای مکتب سقاخانه بهره میبرند. از این رو، تبریزی سهم مهمی در پیشبرد اندیشهای دارد که در آغاز دهه ۴۰ بسیاری از هنرمندان را درگیر خود کرده بود. در مستندی که بهتازگی نمایش داده شد نیز به این موضوع اشاره شد.
او افزود: به هر حال، هنرمندان مکتب سقاخانه به نوعی زاده هنرکده هنرهای تزیینی بودند، جریانی که در آن تلاش میشد تا به گذشته بازگشت شود. راهحلی که این گروه برای این بازگشت یافتند، راهحلی برتر بود، چراکه گروه اول نقاشان نوگرا در جستجوی آزمون و خطا بودند تا مسیری بیابند که هم هنری ایرانی بسازند و هم آن را با مبانی فکری جدید و هنر انتزاعی پیوند دهند.
معتقدی ادامه داد: کوششهای ارزشمندی که گروه اول انجام دادند، پیشگامانی را به وجود آورد که بعدها خود به استادان بزرگ در دانشکده هنرهای زیبا تبدیل شدند. با این حال، به نظر میرسد که این مکتب سقاخانه بود که توانست کار را به سرانجام برساند. تلاشی که جوانان پرشور آن دوران در ساختار آموزشی هنرکده هنرهای تزیینی داشتند و علاقه خاصی که به گذشته و تاریخ هنر ایران داشتند، زمینهساز این جریان شد. این اندیشه که باید جهان گذشته را با جهان امروز پیوند زد و تصویری رمزگونه و جذاب از گذشته ارائه داد، در نهایت توانست تحقق یابد. هنرمندان مکتب سقاخانه با بهرهگیری از خط، علم و نگارگری ایرانی و استفاده از عناصری که در هنر شیعی وجود داشت، توانستند راهحلهای تازهای ارائه دهند و تصویری نو از هنر ایرانی خلق کنند. به نظر میرسد این ایدهها و نوآوریها در دست این هنرمندان و گروهی که از آنها یاد شد، به نتیجه مطلوب رسید.
وی یادآور شد: صادق تبریزی هنرمندی با استعداد بود که بیوقفه به کار خود ادامه داد. اساساً یکی از ویژگیهای بارز هنرمندان نوگرا و نسل آنها همین پیوسته کار کردن و پرکاری است که در آثارشان به وضوح مشاهده میشود و این امر شگفتآور است. هنگامی که شما با حجم گستردهای از کارهای آنها مواجه میشوید، واقعاً به حیرت درمیآید. من این شانس را داشتم که چند سال پیش کتاب فرامرز پیلارام را بنویسم و امسال نیز در این پروژه سهم کوچکی داشتم. امیدوارم عمرم بهقدری ادامه یابد که بتوانم درباره همه هنرمندان مکتب سقاخانه کتاب بنویسم.
وی درباره استمرار هنرمندان همدوره تبریزی گفت: اما چیزی که همیشه من را متحیر میکند این است که هنرمندان این گروه، که در دهههای ۳۰ و ۴۰ فعالیت کردند، چقدر پیوسته به کار خود ادامه دادند و چگونه در دانشکدهها و هنرستانها حضور مستمر داشتند. این استمرار در فعالیت هنرمند است که به تعالی و به بیانی شخصی منتهی میشود و هنرمند میتواند مسیر رشد و شکوفایی خود را بهطور واقعی پیدا کند. صادق تبریزی نماینده یک نگرش صحیح و مستمر در کوششهای هنری است. سلیقهپروری و پرکاری، همه اینها در کنار هم، از او یک هنرمند بیهمتا و پدیدهای در تاریخ هنر ایران ساخته است. قطعاً اگر امروز بخواهیم یا در آینده بخواهیم تاریخ هنر معاصر ایران را مورد بررسی قرار دهیم، صادق تبریزی بهدلیل گستره وسیع آثارش و بهویژه تفکیکی که این کتاب در مورد آثار او ایجاد کرده، جایگاه ویژهای در تاریخ هنر معاصر ایران دارد.
این مترجم افزود: یکی از بخشهای بسیار مهم در آثار صادق تبریزی که کمتر به آن پرداخته شده است، گروه نقاشی خط یا همان ریتم خط است. این بخش از آثار او بهاندازه تابلوهای معروف نگارگری و نقاشیهای شناختهشدهاش در ذهن هنرمندان و مخاطبان جا نیفتاده است، در حالی که او در این حوزه نیز دستاوردهای جدید و قابل توجهی به هنر ایران افزوده است. ممکن است تبریزی در زمینه نقاشی خط با رویکردی آرام و کمحاشیه به توسعه این سبک پرداخته باشد، اما امروز اگر به تاریخ تحولات نقاشی و خوشنویسی نگاه کنیم، آثار ریتم خط او جایگاه ویژهای به خود اختصاص دادهاند. این آثار نه تنها عمر طولانیتری داشتند، بلکه تبریزی توانست تجربه همکارانش مانند فرامرز پیلارام و دیگر هنرمندان را تکمیل کرده و در نهایت به یک دستاورد مهم در عرصه نقاشی دست یابد که ارزش زیادی دارد.

تبریزی در آثارش «شبدیز»، اسب شیرین را به او بازگرداند
در بخش دیگری از این مراسم، ایلمیرا دادور، مدرس پیشکسوت زبان و ادبیات فرانسه در دانشگاه تهران گفت: از امروز به بعد، این کتاب به یک منبع مرجع در مورد استاد صادق تبریزی خواهد بود. با توجه به رشته تخصصی من در ادبیات تطبیقی و پلی که این رشته بین ادبیات و سایر شاخهها، میانفرهنگیها و میانزبانها ایجاد میکند، پس از تورق برخی از آثار استاد تبریزی، آنچه توجه مرا جلب کرد، حضور انسانها، بهویژه آدمها و اسبها در آثار ایشان بود.
یکی از اصول بنیادین مکتب سقاخانه، توجه ویژه به نمایش انسانها و حیوانات است. در آثار تبریزی، این موجودات نه تنها به وضوح بلکه به شیوهای نوگرا و دقیق به تصویر کشیده شدهاند. وقتی به تماشای آثار استاد صادق تبریزی پرداختم و به تصویر اسب و سوارکار رسیدم، از زاویه دید خودم اولین نکتهای که توجه مرا جلب کرد این بود که چگونه میتوانم دو دنیای ادبیات و هنر را از این نقطه به هم نزدیک کنم.
مجموعه دلدادگان و عشاق آثار صادق تبریزی، مجموعهای بینظیر است. وقتی به این آثار نگاه میکنیم، در واقع همان مفاهیم و تمهایی را میبینیم که در ادبیات نیز وجود دارد. اساساً، تمام ادبیات فارسی بر پایه دلدادگیها، عشاق و روابط عاطفی استوار است. در این میان، دلدادگان و عشاق سهم بسزایی در شکلگیری این آثار دارند. زمانی که دوباره تابلوهای این مجموعه را بررسی کردم، به ویژه تابلوهایی که به داستانهای «فرهاد و شیرین» پرداخته بودند، به یک جواب رسیدم. به نوعی، این آثار اشاره به خمسه نظامی دارند و در نتیجه تصمیم گرفتم در این حوزه پژوهشی انجام دهم و ببینم آیا میتوانم حرفی برای گفتن در این زمینه پیدا کنم یا خیر.
وی ادامه داد: در این مجموعه، نکتهای که بیش از همه توجه مرا جلب کرد، تصویری بود که در یکی از تابلوها از اسب کشیده شده بود. اسبی بسیار شکیل و زیبا، سیاهرنگ با ظاهری باشکوه. این اسب بهگونهای تصویر شده بود که به نظر نمیرسید یک اسب معمولی باشد. تاجی زیبا بر سر داشت و یراقآلات زین و افسارش بهطور خاص و هنرمندانهای طراحی شده بود، بهگونهای که جلوهای بینظیر به این اسب بخشیده بود. این تصویر نه تنها نشاندهنده هنر بیبدیل استاد تبریزی است، بلکه اسب را بهعنوان نمادی خاص و پرابهت در هنر او معرفی میکند.
این اسب، در حقیقت همان «شبدیز» است که در داستانهای معروف فارسی، اسب شیرین به حساب میآید و به او هدیه داده شده بود. به نظر من، استاد تبریزی با کشیدن این تابلو، مجدداً این اسب را به شیرین هدیه داده است. در این اثر، اسب به صاحب اصلیاش، یعنی شیرین، بازگشته است و در کنار فرهاد، سوار بر آن اسب افسانهای که روزی روزگاری خسرو پرویز آن را به شیرین هدیه داده بود، در حال خوشحالی و شادمانی است. این تصویر نه تنها بازتابی از داستانهای کلاسیک ایرانی است، بلکه با استفاده از هنر مدرن و روایتهای عرفانی، به نوعی همزمانی گذشته و حال را در بوم نقاشی خلق کرده است.

انفصال و پیوند در آثار صادق تبریزی: تعادل میان انتزاع و فیگوراتیو
در ادامه، مرضیه عطارینیکعزم دانشیار دانشگاه شهید بهشتی تهران و فارغ التحصیل مقطع دکترا و پست دکتر نشانشناسی ادبیات درباره آثار تبریزی گفت: هنرمندی که پرترهای از خود میکشد، در واقع از خود جدا نمیشود، اما در این فرایند، نوعی تنش و فشار به وجود میآید. سوژه همیشه حضور دارد، اما در آثار آقای تبریزی، مفهومی از انفصال به چشم میخورد. در واقع، این انفصال به معنای جدا بودن از خود است، و نه تنها خود را از آن سوژه جدا میکند، بلکه به شکلی به دنیای بیرون و دیگریها پیوند میزند. در این نوع گفتهپردازی، به جای اتصال، همیشه حالت انفصال وجود دارد، که موجب گسترش بیحد و مرز گفتمان میشود.
وی افزود: همانطور که در داستانها میدیدیم، قصهها معمولاً با عباراتی مانند «یکی بود، یکی نبود» آغاز میشدند و ما را به مکانها و زمانهای دور میبردند، شخصیتهایی که هیچ ارتباط مستقیمی با ما نداشتند. در کارهای آقای تبریزی نیز، همیشه نوعی انفصال از خود و پیوند با دیگریها وجود دارد. هویت ایشان در این پیوند با فرهنگ ایرانی، فرهنگ اسلامی، مکاتب هنری مختلف، و دوستانشان شکل میگیرد. حتی کسانی که از کودکی در کنار ایشان بودهاند و در این مسیر هنری به ایشان کمک کردهاند، همگی در این شبکه انفصال و پیوند با دیگریها قرار دارند. به این ترتیب، حوزه ایشان از دایرهای کوچک و محدود به فضایی گسترده تبدیل شده است که به طور پیوسته گفتمانشان را توسعه داده و نمودهای وسیعی از آن در آثارشان دیده میشود.
این مدرس دانشگاه ادامه داد: این گستردگی در آثار آقای تبریزی با تابلوهای متعدد و مجموعههایی که شامل آثار متنوعی هستند، به وضوح مشهود است. در این آثار، همچنان که در گفتهپردازیشان به تفصیل اشاره کردهاند، همیشه شاهد گسترش و تنوع در گفتمان و طرحهای مختلف هستیم. ایشان در آثار خود مانند دلدادگان، از بسیاری از جنبههای مختلف تاریخ، فرهنگ، و هنر بهره بردهاند که همگی در راستای این گفتمان گسترده و انفصالی هستند.
عطارینیکعزم همچنین گفت: آثار استاد تبریزی با موضوع عشاق به گونهای طراحی شدهاند که شخصیتهای درون آن نه تنها به یکدیگر نگاه میکنند، بلکه به مخاطب نیز چشم دوختهاند. این نگاهها، در تعامل با یکدیگر و مخاطب قرار دارند و در واقع کنشگران این آثار، یعنی پرسوناژهای خلقشده توسط ایشان، همزمان در حال تعامل با یکدیگر و با مخاطب ایرانی هستند؛ مخاطبی که با مفاهیمی چون دلدادگی، لباسهای زمان رزم، تاریخ اسلام، و مکتب خانم آشناست. این نگاهها بهطور ویژهای طراحی شدهاند و تبادل ارزشها را به نمایش میگذارند. این ویژگیها بهطور هوشمندانه و آگاهانه توسط استاد تبریزی در آثارشان گنجانده شدهاند.
وی ادامه داد: همانطور که استاد تبریزی خود فرمودند، ایشان سعی کردهاند در برخی مواقع آثارشان انتزاعی باشند و در برخی مواقع نیز فیگوراتیو. ایشان بهطور صریح اظهار داشتند که ترجیح میدادند گاهی فیگوراتیو باشند. بدون اینکه سخنان استاد را پیش از این شنیده باشم، برداشت من این است که اگر بخواهیم یک بردار ترسیم کنیم، در یک سر این بردار، انتزاع و در سر دیگر آن فیگوراتیو قرار دارد. آثار صادق تبریزی در میانه این دو قرار دارند. به عبارت دیگر، نمیتوان گفت که آثار ایشان صرفاً انتزاعی هستند یا کاملاً فیگوراتیو؛ بلکه آنها در تعادلی میان این دو سبک قرار دارند.

در بخش دیگر، عینالله صادقزاده، هنرمند خوشنویس، نقاش نوگرا و مدرس دانشگاه درباره آثار صادق تبریزی گفت: صادق تبریزی، خوشنویسی را نه صرفاً به مثابه خوشنویسی، بلکه مانند نقاشی تصویرنگر و فرمشناس مینگرد و پی و بنیان خطوط و حروف را سنجیده و بررسی میکند. دلبستگی او به اوراق کتب قدیم و دستنوشتههای پیشینیان، و همچنین به کارگیری آنها در نقاشیهایش، بیانگر این رویکرد است. آثارش یادآور هنر شرق دور و آیینهای کهن است و گاهی به دریای هنر و ساحل آن نزدیک میشود، بدون آنکه از اصالت و هویت سنتی فاصله گیرد.
در پایان این مراسم، کلیپی از روند چاپ و انتشار کتاب «مروری بر زندگی و آثار صادق تبریزی» برای حضار نمایش داده شد و از این کتاب رونمایی شد. همچنین نمایشگاه آثار صادق تبریزی در موزه هنرهای معاصر تهران برگزار شد.

نظر شما