به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، چاپ اول کتاب «نبرد قدرت در ایران در دوره جمهوری اسلامی» به قلم محمد سمیعی، دانشیار دانشگاه تهران در ۵۹۶ صفحه و ۹ فصل تدوین شده، توسط نشر نی منتشر شد.
این کتاب اثری در حوزه سیاست و قدرت است که میکوشد تحولات درونی نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران را از منظر رقابتها، تعارضها و آرایش نیروهای قدرت بررسی کند. تمرکز اصلی کتاب بر این است که قدرت در جمهوری اسلامی نه یک امر یکپارچه و ثابت، بلکه حاصل تعامل، رقابت و گاه تعارض میان نهادها، جریانها و بازیگران مختلف است.
رمز ماندگاری روحانیت در قدرت
در فصل اول که عنوان آن «روحانیت در جستوجوی آرمانشهر» است به بحث از نهاد روحانیت و نحوه مواجهه آن با چالشهای ناشی از قرار گرفتن در مسند قدرت پرداخته شده است. از آنجا که هر انقلابی تنها با وعدههای آرمانشهری میتواند تودههای مردم را بسیج کند و آنان را برای فداکاری و از خودگذشتگی در راه براندازی رژیم مستقر قانع سازد، پس برای راهاندازی یک انقلاب نیاز به ترسیم یک آرمانشهر است.
آرمانشهر انقلاب اسلامی ایران چنان که از شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» مشخص است یک نظام مستقل مردمسالاری اسلامی بوده است و حالا پس از پیروزی انقلاب، روحانیت باید به این وعده خود جامه عمل میپوشاند. اما این کار سادهای نبود و روحانیت نیز در ایران برای نیل به این آرمانشهر اسلامی معضلات زیادی را پیش رو داشتند که در فصل اول به این معضلات و کارنامه روحانیت در مواجهه با آنها پرداخته شده و مولف در تلاش است که رمز ماندگاری روحانیت در قدرت را جستوجو کند.
استفاده ابزاری از روحانیت
«اضمحلال روشنفکری» عنوان دومین فصل کتاب است. همانطور که میدانیم در تاریخ معاصر ایران هر زمان که روشنفکران و روحانیون با هم متحد میشدند از جمله در انقلاب مشروطه، توانایی فراوانی برای غلبه بر رقبای سیاسی به دست میآوردند. انقلاب اسلامی نیز نمونه دیگر این اتحاد بود. اما این اتحاد یک سال نیز طول نکشیده و پس از سرنگونی دولت موقت، جای خود را به جدایی و تفرقه داد و سپس با عزل بنیصدر در سال ۱۳۶۰ این دو نیروی سیاسی عملاً مقابل یکدیگر قرار گرفتند. از آنجا که سرمایه اجتماعی روشنفکران قابل مقایسه با روحانیت نبود، به همین دلیل میدان را به سرعت واگذار کردند. جدای از این مسائل در جهان نیز روشنفکری از نیمه قرن بیستم رو به اضمحلال بوده است؛ زیرا روشنفکری از مقوله فرهیختگی و آن مقوله اینک جای خود را به تخصص داده است. البته نویسنده در اینجا اشاره میکند که روشنفکری دینی هنوز هم فضایی برای فعالیت دارد که در این فصل به کارنامه نهچندان موفق آن پرداخته شده است.
چپگرایان که پس از سقوط رضاشاه و در پی تاسیس حزب توده، نفوذ گستردهای در محافل دانشگاهی و در میان اهل قلم و اندیشه پیدا کردند، سهم بالایی از روشنفکران را به خود اختصاص دادند در عین حال باید بدانیم که جریان روشنفکری ایران هیچگاه بهطور کامل مارکسیست نشد.
به دنبال شکست تلخ اندیشه تقلید، روشنفکران تلفیقی بیشتر به دوری خود از تقلید تاکید میکردند و اتفاقاً بر آن بودند که خودباختگی و غربزدگی عامل انحطاط جامعه است و سر دادن ندای بازگشت به خویشتن در آنها رواج پیدا کرده بود.
با این وجود از منظر کلان تاریخی اگر به رابطه روشنفکران و روحانیت نگاه کنیم، تجربه تاریخی این فرض را تایید میکند که در ایران هرگاه این دو نیرو دشمن مشترکی داشته باشند میتوانند به خوبی با یکدیگر همکاری کنند، ولی پس از فائق آمدن بر دشمن از همکاری و درک یکدیگر عاجز میمانند و نمیتوانند همدیگر را تحمل کنند.
همانطور که در ماجرای مشروطه و نهضت ملی شدن صنعت نفت دیدیم که در مشروطه روشنفکران از نفوذ روحانیت برای بسیج تودهها بهره بردند، اما پس از پیروزی انقلاب سهمی برای روحانیت قائل نشدند. آنها تنها قصد داشتند برای مدتی معین از طایفه نیمهزنده ملایان استفاده ابزاری کنند و همین داستان در نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز مجدداً تکرار گشت.

مهمترین علل بقای جمهوری اسلامی
فصل سوم کتاب به «حکومت و رقابت جناحهای سیاسی» پرداخته است. زیرا از ابتدای پیروزی انقلاب، جمهوری اسلامی نیز مانند هر نظام سیاسی دیگری شاهد رقابت بین تشکلها، احزاب و جناحهای سیاسی بوده است. در این فصل ابتدا این رقابتها را از دوران پس از پیروزی انقلاب تا دورههای سازندگی، اصلاحات، عوامگرایی، مذاکره و دیپلماسی مرور کرده و سپس شاهد افتوخیزهایی هستیم که در این دوران نظام سیاسی ایران با آن مواجه بوده است.
با خواندن این فصل و این مرور تاریخی متوجه این نکته میشویم که فارغ از خسارات وارده به کشور از سوی تندروهای سیاسی، اما همواره نوعی عقلانیت و اعتدال در این نظام وجود داشته و همواره سهمی از قدرت را به مردم اختصاص داده است و شاید همین سهمدهی به مردم یکی از مهمترین علل بقای جمهوری اسلامی بود است.
سمیعی اشاره میکند که اگرچه در طول سالیان گاه مردم انتخابهایی داشتهاند که با نظر نخبگان هماهنگ نبوده اما هر جابهجایی سیاسی انرژی بزرگی از تودهها را تخلیه میکرده نمیگذاشته آن انرژی مانند دوران پهلوی در مخالفت با اصل نظام به کار گرفته شود. در ادامه این فصل به نقش احزاب سیاسی در دموکراسیها پرداخته شده و نشان میدهد که چگونه جای خالی احزاب سیاسی در ایران با عوامگرایی و شعارهای عوامانه در جریان مبارزات سیاسی پر شده است.
نهضتی که به بیراهه رفت
«پول و قدرت» در چهارمین فصل کتاب مطرح شده که به بحث درباره اقتصاد سیاسی در دوره جمهور اسلامی پرداخته است. این فصل حجیمترین بخش کتاب بوده و سیاستها و وضعیت اقتصادی کشور را از سال ۱۳۴۰ تا سال ۱۴۰۰ ر ا مورد بررسی قرار داده است. بر خلاف مبارزات احزاب و جناحهای سیاسی که شباهت چندانی با دوران پهلوی ندارد اما اقتصاد سیاسی ایران در قبل و بعد از انقلاب با دوران پهلوی نقاط اشتراک فراوانی دارد و از این روی برای درک بهتر آنچه که امروز در جمهوری اسلامی رخ میدهد باید به اواخر دوران پهلوی پرداخت.
در این فصل متوجه میشویم که بلافاصله پس از پیروزی انقلاب تا پایان جنگ، اقتصاد ایران بهشدت دولتسالار و متمرکز بوده است. اما از دوره سازندگی، اقتصاد بازار غالب و نقش بخش خصوصی بیشتر شد، اما نهضت خصوصیسازی در جمهوری اسلامی به بیراهه رفت و موجب تولد بخش بزرگی در اقتصاد ایران شد که «خصولتی» نام گرفت. این خصولتیها برای اقتصاد ایران و بهطور کلی برای جمهوری اسلامی بسیار پرخطر هستند. علت تبدیل شدن این قشر به لانهای برای فساد این بود با اینکه از رانت و یارانه دولتی بهره کامل دارند اما در کل فاقد شفافیت و پاسخگویی هستند و به هیچوجه کارایی بخش خصوصی را ندارند.
رویکرد فراملی سپاه در مقابل رویکرد ملی ارتش
پنجمین فصل کتاب به مباحث مربوط به «نهادهای نظامی و اطلاعاتی» اختصاص یافته است و داستان شکلگیری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در کنار ارتش جمهوری اسلامی در بر میگیرد. مولف به این نکته اشاره کرده است که سپاه و کمیتههای انقلاب از بدو تاسیس اهرمی نظامی در اختیار نهاد روحانیت بودند تا این نهاد بتواند از انقلاب اسلامی و نفوذ خود در آن پاسداری کند و در سیاست ایران ماندگار شود. همچنین به موضوع جنگ ایران و عراق که شاکله نظامی ارتش و سپاه پاسداران را ریخته توجه شده است. علت اهمیت این جنگ هشت ساله درس بزرگی است که برای نیروهای نظامی داشته و آن لزوم خودکفایی تسلیحاتی بوده است.
در این فصل به وجوه اشتراک و افتراق ارتش و سپاه نیز اشاره شده است. از وجوه اشتراک این دو یکی ساختار فرماندهی مسلط بر آنان است که همان «شورای عالی امنیت ملی» است و فرایند تصمیمسازی در مورد مسائل مهم دفاعی، امنیتی و نظامی توسط این شورا که از اعضای بلندپایه تشکیل شده انجام میشود. دومین وجه اشتراک ارتش و سپاه حضور روحانیان در ساختار تشکیلاتی آنهاست به طوری که تمام یگانها و سازمانهای ارتش دارای یک مسئول عقیدتی سیاسی هستند البته با توجه به شرایط دشوارتر قانون برای گزینش در سپاه در مقایسه با ارتش، تقید دینی و انقلابی در میان نیروهای سپاه بیشتر دیده شده و رابطه نزدیکتری با روحانیت دارند.
از وجوه افتراق این دو در این فصل نیز یکی به این مورد اشاره شده که ارتش یک نیروی کلاسیک منظم است در حالی که سپاه هم نیروی کلاسیک منظم است و همگاهی از اصول و تاکتیکهای جنگهای نامتقارن استفاده میکند. دومین وجه افتراق این دو همین رویکرد فراملی سپاه در مقابل رویکرد ملی ارتش است. بدین معنی که ماموریت نیروهای مسلح تنها حفظ و حراست مرزهای ملی نبوده و هدف این دو گسترش حاکمیت قانون خدا در جهان است اما در عمل نوعی تقسیم کار میان این دو شکل گرفته و از آنجا که انقلاب اسلامی مفهومی جهانی است، ماموریت سپاه نیز جهانی خواهد بود.
انزوای بینالمللی
«از استعمار در سایه تا مرگ بر شیطان بزرگ» در فصل ششم به سیاست خارجی جمهوری اسلامی و بیش از همه به بررسی روابط ایران و آمریکا در دوره جمهوری اسلامی پرداخته است. در این بخش به روابط متشنج جمهوری اسلامی و آمریکا تا امروز اشاره شده که نخستین مشکل جدی در روابط بین این دو کشور از ماجرای گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی در تهران نمود یافته است.
مولف دشمنی جمهوری اسلامی با آمریکا و با بسیاری از کشورهای دیگر و ضدانقلاب را یکی از علل سربلندی و ماندگاری جمهوری اسلامی و به همان موازات سبب انزوای بینالمللی و یکی از ابرچالشهای پیشروی جمهوری اسلامی میداند.

ضدانقلابیها
فصل هفتم کتاب به بحث از نیروی سیاسی «ضد انقلاب» اختصاص یافته و با نگاهی گذرا به به نشست نیروهای ضدانقلاب در دانشگاه جورجتاون واشنگتن در ۲۱ بهمن ۱۴۰۱ دارد که هدف این نشست با حضور چهرههای شاخص ضدانقلاب، این بوده که نیروهای ضدانقلاب را در ضدیت با جمهوری اسلامی یکصدا کند. اما نیروهای متضاد و مخالفانی که در این ضدانقلاب هستند عامل اصلی عدم موفقیت آن به شمار میروند.
در ادامه این فصل به بررسی مهمترین نیروهای ضدانقلاب پرداخته شده است. از نیروهای کرد جویای خودمختاری در مهاباد که نخستین گروهی بودند که فعالیت ضدانقلاب اسلامی را در سال ۵۷ آغاز کردند تا سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت.
در انتهای این فصل مولف به یکی از مشکلات دیرینه ضدانقلابها اشاره میکند و آن این است که خودشان بیشتر با خودشان سر جنگ دارند تا با جمهوری اسلامی. او معتقد است آنها هرگز نمیتوانند همصدا شوند و از توانایی یکدیگر استفاده کنند و مشتی واحد به این نظام بزنند. سلطنتطلبها به چپها بهخاطر سابقه تشکیلاتی حسد میورزند و در مقابل چپها به سلطنتطلبها حسادت میکنند. چون سابقه حکومت دارند. علیرغم اینکه ضدانقلابها همیشه ادعای استقرار نظامی دموکراتیک را در ایران دارند، اما در تعاملات میان خودشان بههیچوجه پایبند به دموکراسی نیستند.
خطر اضمحلال از درون
«توده مردم» در فصل هشتم به بحث درباره نیروهای سیاسی اختصاص یافته و به بررسی نقش تودهها به عنوان برنده اصلی نبرد قدرت در انقلاب میپردازد. مولف در این فصل به بررسی این مورد پرداخته که چرا در جمهوری اسلامی، تودهها نمیتوانند نیروی سیاسی خود را در جهت ضد این نظام به کار گیرند.
در این فصل سرکشیهای خزنده و دستاوردهای مهاجران از روستا به شهر، زنان، جوانان و نیز سرکشی مردم ضدانحصار رسانه ملی به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است.
فصل پایانی که نهمین فصل از کتاب است به «تحلیل ماندگاری جمهوری اسلامی» و ابرچالشهایی که با آن مواجه است پرداخته و همچنین مفهوم مشروعیت از منظر علوم سیاسی را توضیح میدهد.
نتیجهگیری
محمد سمیعی مولف کتاب «نبرد قدرت در ایران در دوره جمهوری اسلامی» معتقد است راز ماندگاری جمهوری اسلاغمی را باید در چهار عامل جستوجو کرد. یکی سرمایه اجتماعی روحانیت، سهم داشتن مردم در بخشی از قدرت، پیچیدن در پیچ تاریخی و مخدوش بودن گزینههای جایگزین. او مهمترین عامل را روحانیت میداند که بهرغم اینکه کاهش پیدا کرده اما هنوز فاصله خود را با رقیبان حفظ کرده و در بحرانها از جمهوری اسلامی پشتیبانی کرده است.
همچنین از آنجا که رضایت عمومی مهمترین شرط مشروعیت نظام است، جمهوری اسلامی باید این نکته را در نظر داشته باشد که در عین اینکه یک حکومت اسلامی است، یک حکومت مردمسالار و دموکراتیک نیز هست و باید همه مردم اعم از متدینان که اعضای شبکه سرمایه اجتماعی روحانیت هستند و البته غیر متدینان را راضی نگه دارد.
نظر شما