سرویس دینواندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – رضا دستجردی: هجدهم دسامبر مصادف با بیستوهفتم آذر، مصادف با سالمرگ یوهان گوتفرید فون هردر فیلسوف، زبانشناس، شاعر و منتقد ادبی آلمانی و از دانشمندان تأثیرگذار عصر روشنگری، نیز نظریهپردازان سده هجدهم اروپا در حوزه زبان، تاریخ و فرهنگ است. از هردر که سرنوشت تاریخی اقوام را نتیجۀ اعتقادات و اعمالشان میدانست، «شکسپیر» بهزبان فارسی ترجمه شده و آیزایا برلین نیز «هردر، روشنگری و ضدروشنگری» را در وصف وی نگاشته است. ایبنا بدین مناسبت با ادریس رنجی مترجم «ویکو و هردر» بهقلم برلین به گفتوگو نشسته است. از رنجی، «هگل و بنیادهای نظریه ادبی»، «فراموشی»، «راه فرسوده» و نظایر آن به چاپ رسیده است.
هردر در چه محیط فرهنگی رشد یافت؟
هردر در پروس قرن هجدهم و در خانوادهای نسبتاً ساده و مذهبی رشد یافت. تربیت اولیۀ او تحت تأثیر زهدپرستی لوتریستی بود که بهطور کلی بر ایمان درونی، اخلاق فردی و معنویت زندگی روزمره تأکید داشت. این فضا علاقۀ پایدار او را به زبان، فرهنگ عامه، دین و آموزش شکل داد. او بعدها در دانشگاه کونیگزبرگ با فلسفۀ روشنگری و بهویژه اندیشههای کانت آشنا شد، اما از همان ابتدا گرایشی انتقادی نسبت به عقلگرایی انتزاعی داشت و به تجربۀ زیسته، سنت و فرهنگ توجه ویژه نشان میداد. بهطور کلی، هردر جایی در میان روشنگری و رمانتیسم قرار داشت؛ او هم از روشنگری آموخت و هم به نقد آن پرداخت.

رابطه هردر با متفکران همعصرش همچون گوته و کانت چگونه بود و چه تأثیری از آنها پذیرفت؟
هردر از شاگردان کانت بود و در آغاز از دقت و انسجام فلسفۀ او تأثیر پذیرفت، اما بعدها به یکی از منتقدان جدی کانت تبدیل شد. او با عقلگرایی انتزاعی کانت و جدا کردن عقل از تاریخ، زبان و بدن انسان مخالف و معتقد بود عقل همواره در بستر تاریخی و فرهنگی شکل میگیرد. هرچند میان کانت و هردر شکاف فکری عظیمی وجود دارد، اما آنها عنصری مشترک دارند: میلی شدید به آزادی معنوی در برابر اصول جزمی نقدناشده (چه الهیاتی و چه علمی)، استقلال اخلاقی (چه آنِ افراد و چه گروهها) و بیش از هرچیز به رستگاری اخلاقی.
هردر رابطهای فکری و دوستانه با گوته داشت و تأثیر مهمی بر شکلگیری «جنبش طوفان و طغیان» گذاشت. او گوته را به توجه به طبیعت، احساس، فردیت و فرهنگ عامه تشویق کرد. او بیش از هر متفکر دیگر معاصرش تحت تأثیر یوهان گئورگ هامان بود و نوعی رابطۀ مرید و مرادی میان آندو وجود داشت. او میل به درک کلیت در کمال آن، در تمام مظاهر از لحاظ تاریخی متغیر، پیچیده و خاص آن را از آموزگارش هامان به ارث برد (این چیزی است که گوته جوان را هنگامیکه آنها در ۱۷۷۰ دیدار کردند شیفته و برای همیشه متأثر کرد). گوته این تأثیر را در آثار ادبیاش جلوهگر کرد. البته نباید فراموش کرد که گوته بعدها، اقلاً در سطح نظری، از رمانتیسم فاصله گرفت، حال آنکه اندیشههای هردر به رمانتیسم نزدیک و در واقع از شالودههای آن جنبشاند.

نگاه هردر به تاریخ که در قرن نوزدهم در اروپا اهمیت یافت چه بود؟
هردر دیدگاهی تاریخگرایانه ارائه داد که در قرن نوزدهم تأثیر گستردهای داشت. از نظر او هر دوره و هر فرهنگ باید در چارچوب خود فهمیده شود، نه با معیارهای بیرونی یا امروزی. همچنین او باور دارد تاریخ فرایندی ارگانیک و غیرخطی است، نه یک پیشرفت واحد و جهانشمول. از دید هردر هر ملت دارای «روح مردمی» خاص خود است که در زبان، شعر، آداب و رسوم و سنتهای آن ملت جلوه میکند. این دیدگاه بر تاریخنگاری مدرن، فلسفۀ تاریخ و علوم انسانی تأثیر عمیقی گذاشت.

تأثیر هردر بر متفکران پس از خود چه بود؟
هردر بر جریانها و متفکران گوناگونی اثر گذاشت، از جمله رمانتیسم (تأکید بر احساس، فردیت، طبیعت و فرهنگ عامه)؛ تاریخگرایی (توجه به وابستگی اندیشهها به شرایط تاریخی)؛ ملیگرایی فرهنگی (تأکید بر هویت فرهنگی ملتها (نه نژادی)، هرچند بعدها برخی برداشتهای سیاسی از آن دچار انحراف شدند؛ هرمنوتیک (متفکرانی چون شلایرماخر و دیلتای از ایدۀ «فهم همدلانۀ» تاریخی او بهره بردند)؛ انسانشناسی و زبانشناسی (توجه به نقش بنیادین زبان در شکلگیری اندیشه و فرهنگ).

نقش هردر را در تاریخ فلسفه چگونه ارزیابی میکنید؟
او پدر مفاهیم مرتبط ملیگرایی، تاریخگرایی و روح ملی و یکی از رهبران شورش رمانتیک در برابر کلاسیسم، خردگرایی و ایمان به قدرت مطلق روش علمی است. برلین اصیلترین ایدههای او را پوپولیسم (به معنای خاص)، اکسپرسیونیسم و پلورالیسم مینامد. هردر را میتوان نمایانندۀ نوعی دورۀ گذار دانست: از یک سو میان عقلگرایی روشنگری و رمانتیسم و از سوی دیگر میان فلسفۀ انتزاعی و تفکر فرهنگیتاریخی. او فیلسوفی نظامساز نبود، اما اهمیتش در تغییر جهت فلسفه به سوی تاریخ، فرهنگ، زبان و واقعیات انضمامی زندگی انسان است. تأثیر او غیرمستقیم اما ژرف و ماندگار است. به باور برلین، گستره تأثیر او همیشه تشخیص داده نشده است، به این دلیل که بیش از حد به عمق بافت اندیشه امروز ما راه یافته است.

هردر بیشتر به کدام سنت فلسفی تعلق داشت؟ رمانتیک بود یا ایدئالیست؟
هردر را نمیتوان بهسادگی در یک مکتب جای داد، او از پیشاهنگان و پیشینیان رمانتیسم بود و نقش مهمی در شکلگیری آن ایفا کرد. بهتعبیر برلین، او مرغ طوفان بود پیش از در رسیدن طوفان. او ایدئالیست بهمعنای دقیق کلمه نبود و برخلاف فیشته، شلینگ یا هگل، با نظامهای متافیزیکی انتزاعی سر سازگاری نداشت. همچنین نگرش او به تاریخ، هنر و فرهنگ بیشتر به ماتریالیسم گرایش دارد تا ایدئالیسم. بنابراین، شاید بتوان او را بیشتر انسانگرا، تاریخگرا و رمانتیک اولیه دانست، تا ایدئالیست آلمانی.

اندیشههای هردر امروز هم کاربرد دارد؟
بله، اندیشههای هردر همچنان بسیار کاربردیاند. در مطالعات فرهنگی و انسانشناسی، تأکید او بر فهم درونی فرهنگها بنیادی است. در فلسفۀ تاریخ، نقد روایتهای کلان و جهانشمول پیشرفت همچنان اهمیت دارد. در اخلاق و سیاست، اندیشههای او از تنوع فرهنگی و احترام متقابل دفاع میکنند. در زبانشناسی، ایدۀ پیوند زبان و اندیشه پیشدرآمد نظریههای زبانشناختی مدرن است. بهطور کلی، هردر همچنان الهامبخش رویکردهایی است که بر تاریخمندی، تنوع فرهنگی و فهم انسانی تأکید دارند.
نظر شما