به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نشست رونمایی و بررسی کتاب «روایتشناسی؛ عناصر روایتگری در داستاننویسی ایران» نوشته ابوالفضل حری، عصر روز چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۴ با حضور نویسنده کتاب، حمیدرضا شاهآبادی (نویسنده و پژوهشگر) و مهدی کفاش (داستاننویس و مدرس داستاننویسی) در سرای اهل قلم برگزار شد.
ابوالفضل حری در این نشست درباره انگیزه نگارش کتابی در حوزه روایتشناسی گفت: من هم در دوران تحصیل دانشگاهی و هم برای رساله ارشد و دکتری، درگیر حوزه روایتشناسی و روایتپژوهی بودم. از همان ابتدا احساس کردم با وجود کارهای زیادی که در حوزه روایتشناسی ترجمه شده، جای اثری که با نمونههای ایرانی کار کند، خالی است. مخصوصاً نمونههایی که هرکدام رمانهای سرشناسی هستند.
وی در مورد انتخاب نمونهها توضیح داد: انتخاب آثار شناختهشده به این دلیل بود که خواننده لازم نباشد اثر اصلی را حتماً خوانده باشد. این به آن معنا نیست که من دارم اصول را فقط روی آن آثار یاد میدهم، بلکه میشود این اصول را روی داستانهای دیگر هم پیاده کرد.
وی با اشاره به پیشینه درخشان داستاننویسی ایران در صد سال گذشته افزود: احساس میکردم با آن پیشینه و سابقه درخشانی که ما حداقل در صد سال گذشته در حوزه داستاننویسی داریم، اگر یک کتاب آکادمیک و نظاممند برای بررسی این داستانها داشته باشیم، شاید تصویر روشنتری به ویژه برای داستاننویسی ما باشد. البته من دوست داشتم عنوان این کتاب روایتشناسی برای داستاننویسان باشد.
حری با بیان اینکه بسیاری از داستاننویسان به صورت شهودی از مفاهیم روایتشناسی استفاده میکنند، گفت: با بسیاری از داستاننویسان که صحبت کردم، به نظرم آمد که آنها خیلی از این مطالب را شهودی میدانند و به صورت شهودی از آن استفاده میکنند. امیدوارم این کتاب بتواند این مفاهیم را به شکل خودآگاهانهتر در اختیار آنان قرار دهد.
وی پس از اشاره به روند تألیف کتاب، افزود: نسخه اولیه این کتاب بالای ۶۰۰ صفحه بود که به دلیل ملاحظات نشر به شکل فعلی درآمد. کتاب مکمل این اثر نیز حوزههای نظری روایتپژوهی را از افلاطون تا بارت با نمونههای ایرانی تحلیل کرده است. امیدوارم این کتاب زمینه را آماده کند که به حوزههایی مانند روانشناسی پساساختارگرا بپردازیم.
حمیدرضا شاهآبادی سخنان خود را با اشاره به «فقر نظری پنهان در حوزه ادبیات داستانی» آغاز کرد و گفت: متأسفانه ما در حوزه ادبیات داستانی از نظر نظری دچار فقر هستیم. این فقر، پنهان است چون به ظاهر آثار متعددی منتشر میشود و افراد زیادی درباره آن اظهارنظر میکنند، اما پایه این اظهارنظرها معمولاً بر مفاهیمی است که اولاً بومی نیستند و ثانیاً گاهی به غلط فهمیده شدهاند.
وی فقدان «نگاه آکادمیک به موضوع ادبیات داستانی» را یک واقعیت تلخ خواند و افزود: ما در دانشگاههایمان ادبیات داستانی مدرن به معنای امروزی آن را تدریس نمیکنیم. نویسندگی در کشور ما خودآموخته است و این خودآموختگی گاهی به یک ادعا تنزل پیدا میکند.
شاهآبادی با بیان اینکه در سایر رشتههای هنری مانند موسیقی و سینما، رشته دانشگاهی وجود دارد، گفت: ما رشته ادبیات داستانی نداریم و حتی همان جرقههای اندکی که در برخی دانشگاهها زده شد نیز متأسفانه در حال خاموش شدن است.
وی «خودآموز بودن اثر» و «نگاه کارگاهی» را از دیگر نقاط قوت کتاب دانست و توضیح داد: وجه معلمی نویسنده به طور کامل در کار دیده میشود. کتاب مدام از مخاطب فرضی میخواهد که برود تحقیق کند، اطلاعات ببیند و مطالعه داشته باشد.
مهدی کفاش نیز در این نشست با اشاره به سابقه تدریس خود در حوزه داستاننویسی، به توضیح یکی از مشکلات خود در مواجهه با کتابهای نظری پیشین پرداخت: مشکلی که من همیشه داشتم، بدآموزیهایی در برخی کتابها بود. مثلاً در کتاب «عناصر داستان» جمال میرصادقی، تعریف بسیار مبهمی بین پلات و ساختار وجود دارد و این دو یکی انگاشته میشوند.
وی ویژگی ممتاز کتاب «روایتشناسی» را توجه به ساختار و تمایز قائل شدن بین مفاهیم دانست و گفت: این کتاب برای اولین بار _حداقل در کارهایی که من خواندهام_ به ساختار توجه میکند و پیرنگ را در دل ساختار قرار و وجه تمایز این دو را نشان میدهد. ما در این کتاب روایت را به عنوان ساختار کلان با عناصری که تا پیش از این جدا و منفک از ساختار دیده میشدند، مواجه میشویم. این نگاه ساختاری موجب شده که روایت را در لایه زاویه دید، زمانمندی و مکانمندی تحلیل کنیم.
شاهآبادی نیز با اشاره به عنوان کتاب، ابراز امیدواری کرد که در آینده شاهد تحلیلهای عمیقتری از ادبیات داستانی ایران بر اساس این مبانی باشیم و گفت: دلم میخواست نویسنده با رجوع به ادبیات داستانی ایران، پایش را فراتر از صرف نمونه مثال آوردن بگذارد و وارد حوزه نقد و تحلیل هم بشود.
وی به مسئله «راوی ناموثق» در ادبیات داستانی ایران اشاره کرد و گفت: ما در داستان ایرانی نمونههای راوی ناموثق نداریم. راوی ما هر چه میگوید درست است. این به نظر من یک ایراد است.
شاهآبادی در ادامه بر مفهوم «ساده روایت شده ولی سادهانگاری نشده» درباره این کتاب تأکید کرد و آن را در برابر «خودآموختگی» در ادبیات داستانی ایران قرار داد. وی گفت: این نگاه خودآموختگی در ادبیات داستانی ما، همواره نوعی سادهانگاری را نیز به همراه داشته است. یعنی موجب شده که ما موضوع را ساده فرض کنیم و تعاریف دمدستی و سریع و روشنی را بلافاصله ارائه کنیم که تا مدتها میتواند آشفتگی ذهنی ایجاد کند برای مخاطبانی که بناست بیاموزند.
مهدی کفاش نیز در بخش دیگری از سخنان خود به ویژگی دیگر کتاب یعنی استفاده از نمودار و جدول برای تفهیم بهتر مفاهیم اشاره کرد و گفت: یکی از ویژگیهایی که در کتاب دیدم، استفاده از المانها و نشانههای تصویری برای جا انداختن مفاهیم است. نمودارها و جدولهای کتاب، تقسیمبندیهای پیچیده سه نگاه و رویکرد انگلیسی، آلمانی و فرانسوی با نمایندگانی مثل بارت و چتمن و… را به سادهترین شکل مقابل هم قرار میدهد.
کفاش به ظرفیتهای تازهای که کتاب در اختیار نویسنده قرار میدهد پرداخت و مثال زد: پرداختن به راوی معتبر یا نامعتبر برای من جذاب بود. در «خشم و هیاهو» راوی نامعتبر داریم، کسی که دروغگو است، اما بخشی از حقیقت را در لایههای گفتاریاش روایت میکند. در داستاننویسی ایران از این ظرفیت کم استفاده شده است.
حمیدرضا شاهآبادی در سخن پایانی خود با اشاره به عصر حاضر که آن را «زمانه دریاهای با عمق یک میلیمتر» خواند، بر ضرورت فهم عمیقتر مسائل تأکید کرد و گفت: ما در زمانهای زندگی میکنیم که همه دوست دارند خلاصه بگیرند و با خواندن دو پاراگراف در شبکههای اجتماعی احساس کنند همه چیز را فهمیدهاند. این موجب میشود به ظاهر اطلاعات زیادی داشته باشیم، اما به معرفت و آگاهی عمیقی دست پیدا نکنیم.
نظر شما