سرویس فرهنگ و نشر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، محمد طباطبائی، نویسنده و روزنامهنگار: امروزِ روز بخش زیادی از اطلاعات دریافتی انسان از فضای مجازی است. شبکههای اجتماعی (در کشور ما بیشتر از همه اینستاگرام) در ارائه اطلاعات به جامعه نقش تاثیرگذاری دارند.
کافیست در ذهن خودتان مرور کنید در طول روز چقدر در فضای مجازی میچرخید. اشتباه نکنید، درباره افراد دارای اعتیاد به حضور در فضای مجازی حرف نمیزنم، درباره آنهایی که کارشان با فضای مجازی است هم حرف نمیزنم، درباره خودمان حرف میزنم، آدمهای معمولی که در روزمره بهطور معمول به فضای مجازی سر میزنیم و اطلاعات زیادی را (فارغ از درست و غلط بودن) از فضای مجازی دریافت میکنیم حرف میزنم. دریافت اطلاعات از فضای مجازی در حوزه فرهنگ و هنر اگر بیشتر از دیگر حوزهها نباشد کمتر نیست.
امروزه دریافت اطلاعات درباره بسیاری از تئاترها، بسیاری از فیلمها، کنسرتها، نمایشگاهها و بهطور کلی رویدادهای فرهنگی وهنری و نیز دریافت اطلاعات درباره بسیاری از محصولات و کالاهای فرهنگی و هنری برای ما از مسیر فضای مجازی با سهولت بیشتری همراه است. اینگونه است که تولیدکنندگان فرهنگی و فعالان این حوزه برای تبلیغ و اطلاعرسانی درباره تولیدات و فعالیتهای خود توجه ویژهای به فضای مجازی داشتهاند.
کتاب به عنوان یکی از مهمترین کالاهای فرهنگی (از نگاه تجاری کتاب یک کالاست) در سالهای اخیر بخش قابل توجهی از فضای مجازی را به خود اختصاص داده است. در این حوزه با دو گروه کلی محتوا مواجه هستیم؛ یکی محتواهایی که به جایگاه و اهمیت کتاب و ترویج کتابخوانی توجه دارد و یکی محتواهایی که به معرفی و تبلیغ کتاب پرداخته است. تا اینجای کار همه چیز خوب است، قرار است کتابخوانی ترویج و کتاب تبلیغ شود و چه محتوایی بهتر از این برای فضای مجازی.
علیالقاعده هیچ انسان عاقلی با تولید محتوا برای ترویج کتابخوانی و تبلیغ کتاب کوچکترین مسالهای ندارد، مشکل اما از آنجایی شروع میشود که در گروه اول محتواهای تولید شده برای کتاب (ترویج کتابخوانی) هدف گم میشود و در گروه دوم (تبلیغ کتاب) هدف (فروش کتاب) وسیله را توجیه میکند. و دقیقاً همینجاست که ابتذال ورود میکند. محتواهای تولید شده برای کتاب از معنا تهی میشوند و ابتذال مگر چیزی جز تهی شدن از معناست؟
نه اینکه بخواهم کتاب را با عنوان اینکه کالای فرهنگی مقدس کنم و شان خاصی برای آن قائل شوم، حرف بر سر تولید محتوای تهی از معناست. بعضی از تبلیغها برای فروش کتاب هیچ فرقی با محتوای تبلیغی برای فروش لوازم ارایشی ندارد. وقتی از ضرورت پیشگیری از تهی شدن معنایی در محتواهای تولید شده در فضای مجازی برای کتاب حرف میزنیم منظور این است که باید بدانیم اولاً قرار است درباره کتابخوانی حرف بزنیم و کتاب را تبلیغ کنیم نه شکم، نه لوازم آرایشی و نه هیچ کالای دیگری را، در واقع باید حواسمان باشد این کتاب است نه مثلاً پفک نمکی یا پوشاک. دوماً بدانیم برای اهالی کتاب (ناشران، کتابفروشان، کتابخوانان) و جذب مخاطبان تازه برای کتاب، محتوا تولید میکنیم. توجه به همین دو مورد میتواند تا حد زیادی ما را از افتادن به ورطه ابتذال در تولید محتوای کتابی نجات دهد و میتواند ما را در رسیدن به دو هدف ترویج کتابخوانی و تبلیغ کتاب یاری دهد.
بیپرده باید بگویم آنچه در بعضی از محتواهای تولید شده برای کتاب دیده میشود بیشتر از آنکه بخواهد کتاب را تبلیغ و کتابخوانی را ترویج کند، خودنمایی بلاگر است. نه، اشتباه نکنید، اصلاً درباره ظاهر و زیبایی و چهره آن کسی که در محتوای تولید شده با مخاطب گفتوگو میکند حرف نمیزنم، اتفاقاً جذابیت گوینده یا مجری یک کلیپ و جذابیت گرافیکی و تصویری محتوا اصل مهمی است که نباید از نظر دور داشت. حرفم درباره متن محتوای تولید شده و نیز نوع بیان آن و در واقع نوع رفتار و گفتار آن فرد است. واضحتر اگر بخواهم بگویم با لوندی شاید بشود یک کتاب را تبلیغ کرد و فروش آن را بالا برد اما نمیتوان برای کتاب (بهطور کلی) و ترویج کتابخوانی کاری کرد. تعارف را بگذاریم کنار، خودنمایی بلاگر برای فروش کتاب اسمش چیزی جز ابتذال نیست. راحت بگویم در بعضی از ویدئوهای تولید شده به نام کتاب چیزی عاید کتاب و کتابخوانی نمیشود.
رشد سریع تعداد بلاگرهای کتاب و افزایش تعداد محتواهای تولید شده برای کتاب در فضای مجازی (شما بخوانید اینستاگرام) الزاماً بد که نیست حتی میتواند خوب باشد اما آنجایی بد میشود که کتاب حاشیه ماجرا قرار میگیرد و متن و هدف میشود موضوع دیگر و این همان موضوعی است که نباید نسبت به آن بیتفاوت بود.
نظر شما