پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۴ - ۱۸:۲۴
عباسی پس از ترور ناکام، برای گفتن ناگفته‌ها ماند

مرتضی قاضی گفت: ثبت خاطرات دکتر فریدون عباسی از دوران کودکی تا زندگی در آبادان، بزرگ شدن در آن شهر، قبولی در دانشگاه شیراز، فعالیت‌های انقلابی در دانشگاه شیراز و دوران زندان در رژیم پهلوی را در بر می‌گیرد.

سرویس میهن و مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا دکتر فریدون عباسی از چهره‌های علمی و مدیریتی کشور بود که نقش مهمی در شکل‌گیری و گسترش دانش هسته‌ای ایران ایفا کرد. او هم‌زمان با حضور در جبهه‌های دفاع مقدس، تحصیلات دانشگاهی خود را نیز ادامه داد؛ دوره کارشناسی را در دانشگاه شیراز گذراند و سپس در مقطع کارشناسی‌ارشد در دانشگاه فردوسی مشهد تحصیل کرد.

همزمان با تحصیل، به وزارت سپاه پیوست و با راه‌اندازی بخش پدافند هسته‌ای، در تجهیز کشور به فناوری‌های نوین نقش‌آفرینی کرد. با ادغام وزارت سپاه و وزارت دفاع، دکتر عباسی به دانشگاه امام حسین (ع) رفت و مرکز آموزش و تحقیقات فیزیک را پایه‌گذاری کرد. در سال‌های میانی دهه ۱۳۷۰، همراه با دکتر مجید شهریاری و جمعی از همکاران، انجمن هسته‌ای ایران را تأسیس کرد و در تربیت نیروهای متخصص، بومی‌سازی دانش هسته‌ای و گسترش فعالیت‌های علمی کشور سهمی مؤثر داشت.

عباسی در سال ۱۳۸۹ هدف یک ترور ناموفق قرار گرفت و پس از آن به ریاست سازمان انرژی اتمی ایران منصوب شد. او تا سال ۱۳۹۲ در این سمت فعالیت کرد و در راه‌اندازی نیروگاه بوشهر، سوخت هسته‌ای، غنی‌سازی، رآکتور و انرژی‌های نو نقش ایفا کرد. سرانجام در شب ۲۳ خرداد ۱۴۰۳، در حمله رژیم صهیونیستی به ایران، به شهادت رسید.

پیش از شهادت او، مرتضی قاضی از نویسندگان و پژوهشگران حوزه جنگ و روایت پیشرفت در چندین جلسه خاطرات زندگی و فعالیت‌های علمی او را ثبت کرده بود. از همین‌رو، گفت‌وگویی با مرتضی قاضی داشتیم تا از جزئیات روند ثبت خاطرات شهید دکتر فریدون عباسی بیشتر بدانیم. این مصاحبه با مشارکت و همکاری «دبیرخانه جایزه ملی روایت پیشرفت» برگزار شد.

چه شد که ثبت خاطرات شهید فریدون عباسی را آغاز کردید؟
در سال ۱۳۹۵، دکتر فریدون عباسی در شورای عالی امنیت ملی با سعید جلیلی، دبیر شورا، جلسات مستمر و همکاری‌هایی داشت. سعید جلیلی با توجه به آشنایی‌اش با دکتر عباسی، می‌دانست که او خاطرات ارزشمندی از دوران پهلوی، انقلاب اسلامی، سال‌های دانشجویی، دفاع مقدس و همچنین وقایع مرتبط با فعالیت‌های هسته‌ای ایران دارد. از این رو، از وحید جلیلی که در آن زمان مسئولیت دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی را بر عهده داشت، خواست تا فردی را از میان همکاران آن مجموعه برای ثبت و ضبط خاطرات دکتر عباسی انتخاب کند.

در آن زمان، یکی از موضوعات مورد توجه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، «تاریخ شفاهی پیشرفت» بود و تاریخچه فعالیت‌های هسته‌ای ایران نیز از محورهای اصلی پژوهش‌ها به شمار می‌رفت. از طریق وحید جلیلی ثبت و ضبط خاطرات دکتر عباسی به من پیشنهاد شد. من پیش‌تر درباره شهید مصطفی احمدی‌روشن که در دانشگاه صنعتی شریف هم‌دوره بودیم، کتابی نوشته بودم؛ کتاب ۲۲ ام از مجموعه یادگاران انتشارات روایت فتح. همچنین در آن روزها در دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی نیز مشغول انجام پروژه‌ای با موضوع ویژگی‌های فنی و مدیریتی زندگی شهید احمدی‌روشن بودم و تمرکزم بر روایت تاریخ فعالیت‌های غنی‌سازی بود. در نهایت، به پیشنهاد دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، مأموریت ثبت خاطرات دکتر فریدون عباسی نیز به من واگذار شد.

روند ثبت و ضبط خاطرات فریدون عباسی از چه زمانی آغاز شد؟ و چه مدت طول کشید؟
اولین بار، در نمازخانه شورای عالی امنیت ملی بود که گفت‌وگو اولیه‌ای با دکتر عباسی داشتم. شخصیت و چهره دکتر جاذبه خاصی داشت. احساس می‌کردم، من را به چشم یکی از دانشجویان خودش می‌بینند. ارتباط خوبی بین ما شکل گرفت و این ارتباط تا زمان شهادت دکتر ادامه پیدا کرد. مصاحبه‌ها از سال ۱۳۹۵ آغاز شد؛ اولین مصاحبه را در دانشگاه شهید بهشتی انجام دادیم؛ اما در ادامه به‌دلیل برخی مسائل در رفت‌وآمد و هماهنگی‌ها، تصمیم گرفتیم مصاحبه‌ها را در «حسینیه هنرِ» دفتر مطالعات برگزار کنیم.

مصاحبه‌ها حدود سه سال طول کشید. علت طولانی شدن آن، مسئولیت‌های مختلف دکتر عباسی بود؛ سرانجام در پایان سال ۹۷ مصاحبه‌ها به اتمام رسید. در مجموع ۸۵ ساعت گفت‌وگو در قالب ۳۱ جلسه با دکتر عباسی انجام دادم. بعد از اتمام مصاحبه‌ها، مشغول نگارش کتاب خاطرات‌شان شدم. به علت فعالیت‌های فراوان دکتر در دانشکده هسته‌ای دانشگاه شهید بهشتی، شورای عالی امنیت ملی، و هم‌چنین فعالیت‌های انتخاباتی برای انتخابات مجلس شورای اسلامی (او از سال ۱۳۹۹ به عنوان نماینده کازرون وارد مجلس شورای اسلامی شده بود.) در سال ۱۳۹۹ و نامزدی انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۴۰۰، مدتی بین دیدارهای ما فاصله افتاد و فرصت دیدار فراهم نمی‌شد.

بعد از آن، در مقاطع مختلف ارتباطم را دکتر عباسی حفظ کردم. در سال ۱۴۰۳ زمانی که دوره نمایندگی مجلس دکتر عباسی به اتمام رسید، تصمیم گرفتیم روند تدوین کتاب را که مدتی بود نیمه تمام مانده بود، به پایان برسانیم. به صورت هفتگی در ملاقات‌هایی که با هم داشتیم خاطرات را مرور می‌کردیم تا نکات لازم اصلاح و آماده چاپ شود.

ثبت خاطرات، شهید فریدون عباسی چه مقاطعی از زندگی‌شان را در برمی‌گیرد؟
ثبت خاطرات دکتر فریدون عباسی از دوران کودکی تا زندگی در آبادان، بزرگ شدن در آن شهر، قبولی در دانشگاه شیراز، فعالیت‌های انقلابی در دانشگاه شیراز و دوران زندان در رژیم پهلوی را در بر می‌گیرد. فریدون عباسی، پس از آزادی از زندان، دوباره فعالیت‌های انقلابی‌اش را از سر می‌گیرد، از جمله افراد مؤثر در شکل دادن به اعتصابات دانشگاه شیراز است، در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب، در آبادان و دانشکده صنعت نفت فعالیت دارد و به همراه بچه‌های شهر فعالیت‌های انقلابی را پیش می‌بردند.

بلافاصله پس از پیروزی انقلاب، دوباره به دانشگاه شیراز بازگشت. در آن زمان دانشگاه در تسخیر گروهک‌ها بود و او اقداماتی برای مقابله با آن‌ها انجام داد. هم‌زمان به جهاد سازندگی شیراز نیز پیوست و در شهرهای مختلف، به‌عنوان عضو «هیئت هفت‌نفره» به انجام فعالیت‌های جهادی مشغول بود. در ادامه، ماجرای «انقلاب فرهنگی» و تعطیلی دانشگاه شیراز پیش آمد. فریدون عباسی در این جریان بسیار نقش‌آفرین و مؤثر بود و فعالیت‌های زیادی انجام داد.

زمانی که جنگ آغاز شد، دکتر عباسی به آبادان بازگشت و در دفاع از خرمشهر حضور یافت. در همان روزهای نخست جنگ، چند روزی در خرمشهر جزو نیروهای شهید جهان‌آرا بود و در آنجا مجروح شد. پس از بهبودی، دوباره به جبهه بازگشت، در عملیات‌های فتح‌المبین و بیت‌المقدس که منجر به آزادی شهر خرمشهر شد، به عنوان یکی از مسئولین پشتیبانی جهاد استان فارس حضور داشت و در کنار رزمندگان فعالیت‌های جهادی و پشتیبانی گسترده‌ای انجام می‌داد. در همان ایام جنگ، تحصیلات دانشگاهی‌اش را در دانشگاه شیراز به پایان رساند و سپس برای مقطع کارشناسی‌ارشد به دانشگاه فردوسی مشهد رفت. دکتر عباسی علی‌رغم تحصیل در دانشگاه، حضور در جبهه جنگ و عملیات‌ها را رها نکرد.

در همان ایام جنگ بود که وارد وزارت سپاه شد و بخش پدافند هسته‌ای را پایه‌گذاری کرد. او در مقطع پایان جنگ با سفر به خارج از کشور تجهیزات مرتبط با فعالیت‌های هسته‌ای را تهیه کرد. پس از مدتی، با ادغام وزارت سپاه با وزارت دفاع، دکتر عباسی به دانشگاه امام حسین (ع) رفت. در این دانشگاه، مرکز آموزش و تحقیقات فیزیک را راه‌اندازی کرد و فعالیت‌های علمی خود را ادامه داد. سال ۱۳۷۲ بعد از دو سال ریاست مرکز آموزش و تحقیقات فیزیک دانشگاه امام حسین (ع)، به عضویت هیئت‌علمی دانشگاه امام حسین درآمد. دکتر عباسی از سال ۱۳۷۳ به مدت سه سال مدیر اجرائی و مشاور حوزه معاونت دانشجویی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری بود. او از متخصصین لیزری وزارت دفاع و از معدود متخصصان جداسازی ایزوتوپ بود و مسئولیت آموزش و تحقیقات هسته‌ای وزارت دفاع را بر عهده داشت.

در همان سال ۱۳۷۳ بود که با مجید شهریاری آشنا شد. این آشنایی فریدون عباسی با شهریاری تحولاتی را در زمینه هسته‌ای رقم زد. عباسی سال ۱۳۷۶ دوباره به دانشگاه امام حسین بازگشت و معاون تحصیلات تکمیلی دانشگاه شد. سال ۱۳۷۷ ریاست انستیتو فیزیک وزارت دفاع را بر عهده گرفت. این مسئولیت تا سال ۱۳۸۴ ادامه داشت. به موازات، دکترای خود در رشته مهندسی هسته ای را در سال ۱۳۸۱ در دانشگاه امیرکبیر آغاز کرد. از سال ۱۳۸۲ با همکاری جمعی از دانشمندان هسته ای کشور و به ویژه مجید شهریاری انجمن هسته ای ایران را تشکیل داد و به مدت سه سال دبیر این انجمن بود. این انجمن نقش مهمی در پیشبرد فعالیت‌های علمی و فنی هسته‌ای کشور داشتند. آن‌ها نیروهای متخصص تربیت کردند، دانش هسته‌ای را بومی‌سازی کردند و آن را در سراسر کشور گسترش دادند. همچنین به دانشگاه‌ها کمک می‌کردند و در زمینه‌های مختلف هسته‌ای، دانش و تجهیزات فنی در اختیارشان قرار می‌دادند.

فریدون عباسی در کنار مسئولیت انجمن هسته‌ای، ریاست گروه فیزیک دانشگاه امام حسین را نیز بر عهده داشت. سال ۱۳۸۵ به درخواست و اصرار شهریاری از دانشگاه امام حسین (ع) به دانشکده هسته‌ای دانشگاه شهید بهشتی منتقل شد و با مسئولیت معاونت دانشجویی و فرهنگی این دانشگاه فعالیت خود را آغاز کرد. این مسئولیت بیش از یک سال ادامه پیدا کرد. او به علت خدماتی علمی به کشور به عنوان استاد نمونه کشوری در سال ۱۳۸۶ انتخاب شد.

به‌دلیل فعالیت‌های فراوان، گسترده و موثر فریدون عباسی در حوزه هسته‌ای، نامش به همراه تعدادی از دانشمندان دیگر در فهرست ترور دشمنان قرار گرفت. نهایتاً در سال ۱۳۸۹، هدف عملیات ترور قرار گرفت، اما این عملیات ناموفق بود. در آن حادثه همسرشان جانباز شد و خودشان نیز به‌طور معجزه‌آسایی جان سالم به در بردند. مدتی پس از این اتفاق بود که فریدون عباسی به ریاست سازمان انرژی اتمی ایران منصوب شد. در این سمت، اهداف مهمی برای توسعه فعالیت‌های سازمان تعیین کرد؛ از جمله در حوزه راه اندازی نیروگاه بوشهر، سوخت هسته‌ای، سانتریفیوژها و غنی‌سازی، رآکتورها و همچنین توسعه انرژی‌های نوین. در فاصله سال‌های ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۲، بسیاری از این اهداف را با موفقیت پیش برد و عمده آن‌ها را به نتیجه رساند. با روی کار آمدن دولت حسن روحانی در سال ۱۳۹۲ و تغییر سیاست‌ها، عباسی به دانشگاه بازگشت.

در صحبت‌هایتان اشاره کردید که به‌صورت هفتگی در ملاقات‌هایتان با دکتر عباسی خاطرات را مرور می‌کردید تا نکات لازم اصلاح و آماده چاپ شود. آیا این روند مرور برای کل کتاب انجام شد و تمام محتوا به تأیید دکتر عباسی رسید؟
بله ما معمولاً پنج‌شنبه صبح‌ها جلسه داشتیم و با هم کتاب را مرور و اگر نکته‌ای بود اصلاح می‌کردیم. شب قبل از حمله رژیم صهیونیستی به ایران یعنی پنج شنبه با دکتر عباسی تماس گرفتم برای تنظیم قرار همیشگی‌مان. دکتر عباسی معمولاً هیچ وقت جلسات‌مان را کنسل نمی‌کردند اما آن شب گفتند: «نه، فردا برنامه‌ام طوری نیست که بیایید.»

پنجشنبه شب، مشغول اصلاح خاطرات دکتر عباسی شدم. اول صبح بود که با صدای انفجارهای تهران از خواب بیدار شدم. وقتی خبر حمله اسرائیل به ایران آمد و عکس‌ها در فضای مجازی پخش شد، حدود ساعت سه‌ونیم بامداد تصاویر حملات را در اینترنت دیدم. اولین تصویری که توجه‌ام را جلب کرد، ساختمانی در شهرک محلاتی بود، ساختمان طبقه سیزدهم. همان لحظه با خودم گفتم: «اگر این ساختمان واقعاً در شهرک محلاتی باشد و مکان را درست اعلام کرده باشند، پس حتماً دکتر عباسی را زده‌اند.» چون دقیقاً آن ساختمان را می‌شناختم و به منزل دکتر رفته بودم. برای من، حسرت بزرگی باقی ماند از اینکه دکتر عباسی را از دست دادیم. انسانی که حیات خود را وقف اقتدار علمی ایران کرد. در این جور مواقع حسرت دیگری هم برای ما فعالان حوزه مستندنگاری باقی می‌ماند. آن هم این است که موفق نشدیم بخش‌هایی از خاطرات دکتر عباسی را ثبت و ضبط کنیم.

چه بخش‌هایی از خاطرات دکتر عباسی باقی ماند که فرصت ثبت آن‌ها فراهم نشد؟
تقریباً همه بخش‌ها را ثبت کرده بودم، اما بخش آخر زندگی دکتر که مربوط به دوران نمایندگی مجلس و مسئولیت‌هایش به عنوان رئیس کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی بود، هنوز به‌طور متمرکز ضبط نشده بود. او در برخی گفتگوها به‌صورت پراکنده درباره مجلس و مسائل آن صحبت کرده بود.

علاوه بر این، خاطرات مربوط به شهید فخری‌زاده هم جزو مواردی بود که باقی ماند. زمانی که دکتر در سال ۱۳۹۷ درباره شهید فخری‌زاده صحبت می‌کرد، هنوز شهید فخری‌زاده زنده بود و به‌دلیل مسائل امنیتی، دکتر عباسی جزئیات زیادی را تعریف نکرد. اما بعد از شهادت شهید فخری‌زاده، دیگر می‌توانست درباره او صحبت کند؛ فرصت نشد این بخش‌ها را از ایشان بگیرم. این برای من حسرت بزرگی بود. البته در مورد شهید فخری‌زاده، دیگران مصاحبه‌هایی با آقای دکتر انجام داده‌اند که در حال گردآوری آن‌ها هستم.

من معتقدم که دکتر عباسی بعد از ترور ناموفقش زنده ماند تا بتواند بسیاری از حرف‌ها و ناگفته‌ها را بیان کند؛ تا مسائل را روشن کند و نکات مهمی را برای تاریخ بازگو کند. او زبانی بسیار شفاف داشت و مسائل سیاسی و هسته‌ای ایران را با صراحت و منطق علمی توضیح می‌داد. در دوران حیاتش، درباره جریان‌های سیاسی، موضوع برجام، مذاکرات و مسائل مرتبط، تحلیل‌های دقیقی ارائه کرد که تمام آن‌ها به یادگار از ایشان باقی مانده. فیلم‌های زیادی از سخنرانی‌ها و تحلیل‌های ایشان موجود است که بخش عمده‌ای از آن‌ها جنبه تحلیلی دارد، نه خاطراتی. امیدوارم بتوانم از این منابع برای غنی‌تر کردن کتاب خاطرات ایشان بهره بگیرم.

فرآیند تدوین کتاب در چه مرحله‌ای است؟ همچنین، چه زمانی برای انتشار آن در نظر گرفته شده است؟
هدفم این است که کتابی مرجع درباره زندگی و اندیشه‌های دکتر عباسی بنویسم، چون دکتر عباسی زندگی بسیار پرباری داشت و نپرداختن به تمام زندگی‌اش، اجحاف در حق او است. اما به جهت اقبال مخاطب، قصد دارم در کنار کتاب مرجع، نسخه‌ای خلاصه‌تر، حدود ۳۰۰ صفحه‌ای، برای عموم مخاطبان منتشر کنم. به جهت حجم خاطرات فریدون عباسی، در ابتدا قصد داشتم کتابی سه جلدی، حدود ۴۰۰ صفحه در هر جلد، تدوین کنم. اما با توجه به حجم و قیمت، احتمالاً آن را دو جلد منتشر کنیم.

در حال حاضر کتاب در مرحله تدوین نهایی است. امیدوارم، بتوانیم آن را به نمایشگاه کتاب سال آینده برسانیم. محتوای کار بسیار زیاد و ارزشمند است. بخش‌هایی از کتاب که پیش‌تر تدوین شده بود، دکتر عباسی شخصاً خوانده و تأیید کرده بود. در دو جلد کتاب، حدود نیمی از متن را با هم مرور کرده بودیم. زندگی دکتر عباسی واقعاً جذاب و پرحادثه بود. از دوران کودکی در آبادان گرفته تا دانشگاه شیراز، مبارزات پیش از انقلاب، سال‌های جنگ، دوران جهاد سازندگی، وزارت سپاه، دانشگاه امام حسین (ع) و فعالیت‌های علمی و مدیریتی پس از جنگ، در موقعیت‌های مهمی حضور داشت.

دکتر عباسی همواره می‌گفت: «احساس می‌کنم خداوند متعال برای من زمینه‌هایی را فراهم کرده تا در مسیر انقلاب خدمت کنم. هرچه در زندگی آموختم، در جایی به کارم آمد.» به عنوان مثال، می‌گفت: «وقتی در سازمان انرژی اتمی به عنوان رئیس سازمان، باید خودم بالای سر جرثقیل می‌ایستادم تا سوخت هسته‌ای جابه‌جا شود، از تجربه‌هایی که در جبهه‌ها با ماشین‌آلات سنگین داشتم، استفاده می‌کردم. یا مثلاً وقتی در سازمان انرژی اتمی برای پروژه‌های صنعت هسته‌ای شرکت تأسیس می‌کردیم و مسائل حقوقی پیش می‌آمد، تجربه شرکت‌داری که از گذشته داشتم، کمکم می‌کرد. انگار خدا برای من موقعیت‌هایی را ایجاد کرده بود تا تجربه کسب کنم و برای مأموریتی که خدا برایم در نظر گرفته بود، به کار بگیرم.»

در واقع، سازمان انرژی اتمی برای او نمادی بود از تبلور همه اندوخته‌هایش؛ از تجربه‌های میدانی و علمی تا دانش فنی و مدیریتی. حتی ویژگی‌های شخصیتی‌اش، مثل صراحت، قاطعیت و روحیه آبادانی‌اش، همه از همان سال‌های کودکی و نوجوانی در او شکل گرفته بود. خودش می‌گفت: «در محله‌مان در آبادان با آدم‌های خلافکاری روبه‌رو شده بودم و یاد گرفته بودم چگونه با آن‌ها مقابله کنم، نه کلاه سرم برود، نه فریب بخورم. این تجربه‌ها در تمام زندگی‌ام به کمکم آمد.»

او شخصیتی بود با اراده، صریح، صادق و در عین حال مردمی. نگاه ویژه‌ای هم به انرژی هسته‌ای داشت. معتقد بود انرژی هسته‌ای و دانش اتمی یک سرمایه ملی است که به همه مردم ایران تعلق دارد، نه به یک گروه خاص. می‌گفت: «این پروژه، پروژه ملی است؛ همه اقشار باید در آن نقش داشته باشند.» در عمل هم همین را نشان داد. در سازمان انرژی اتمی تلاش می‌کرد تعادل ایجاد کند و نگذارد نگاه جناحی یا گروهی بر کار سایه بیفکند. باور داشت که باید از همه طیف‌ها با گرایش‌های فکری متفاوت استفاده کرد، چون این دانش، «دانش ملی» و این سرمایه، «سرمایه ملی» است.

دکتر عباسی چگونه توانست از دل محدودیت‌ها و تحریم‌ها، مسیر بومی‌سازی دانش هسته‌ای را پیش ببرد؟
محرومیت‌ها و تحریم‌ها در همه دوره‌ها وجود داشته و همواره باعث ایجاد مانع و کندی در پیشرفت شده است. اما ویژگی برجسته دکتر عباسی این بود که به‌صورت گروهی و جمعی کار می‌کرد و از همین روحیه کاری برای رفع موانع بهره می‌برد. ارتباطاتی که دکتر عباسی در طول سال‌های مختلف زندگی خود از دوران دانشجویی تا دوران جنگ و پس از آن، و سپس در دوره مسئولیت و فعالیت در مجموعه‌های مرتبط با موضوع هسته‌ای با افراد، گروه‌ها، دانشگاه‌ها، مراکز علمی و سازمان‌های مختلف برقرار کرده بود، به بهترین ابزار او برای مقابله با محرومیت‌ها و تحریم‌ها تبدیل شده بود.

به عنوان نمونه، دکتر عباسی به همراه دکتر شهریاری و دیگر استادان، سال‌ها در انجمن هسته‌ای ایران در زمینه گسترش دانش هسته‌ای در سطح کشور فعالیت می‌کردند. یکی از اقدامات مهم دکتر عباسی و همکارانش در این انجمن، ارتقای علمی و عملی دانشجویان و فارغ‌التحصیلان رشته هسته‌ای بود تا بتوانند در مراکز هسته‌ای کشور نقش مؤثری ایفا کنند. دکتر می‌گفت دانشگاهی در کشور نبود که رشته هسته‌ای داشته باشد و ما برای آزمایشگاه‌های آن یا برای دانشجویان و استادانش، نرم‌افزار، تجهیزات و دانش به‌روز هسته‌ای فراهم نکرده باشیم. همین دانشجویان و استادانی که بعدها به عنوان کارشناس و مدیر در مراکز هسته‌ای کشور مشغول به کار می‌شدند، هر مانع و گرهی را که در مسیر پیشرفت صنعت هسته‌ای کشور به وجود می‌آمد، برطرف می‌کردند. دور زدن تحریم‌ها و وارد کردن قطعات و تجهیزات هسته‌ای تحریمی به کشور، کشف و رفع خرابکاری‌های صنعتی، ساخت و بومی‌سازی تجهیزات، و انجام پروژه‌های متعدد و متنوع مرتبط با صنعت صلح‌آمیز هسته‌ای در رشته‌های مختلف صنعتی، از جمله اقداماتی بود که دکتر عباسی و همکارانش با بهره‌گیری از شبکه کارشناسان و متخصصانی که در طول سال‌ها تربیت کرده بودند، به انجام می‌رساندند.

قبل از شهادت دکتر عباسی، برخی شبهه‌ها درباره او مطرح شد. کمی درباره این شبه‌ها و نحوه برخورد دکتر عباسی با آن‌ها توضیح می‌دهید؟
بعد از ماجرای جنگ دوازده‌روزه، متأسفانه عده‌ای که نمی‌دانم از روی خیانت، نفوذ، ناآگاهی یا جهل؛ رفتارهایی از خود نشان دادند که جای تأسف داشت. حتی در زمان حیات او نیز برخی افراد شبهه‌افکنی می‌کردند و متأسفانه بعد از شهادت‌شان نیز این رفتار را ادامه دادند.

شبه‌هایی درباره دکتر فریدون عباسی مطرح بود از جمله اینکه می‌گفتند «چرا از بین همه شهدای ترور مثل شهیدان شهریاری، علی‌محمدی، رضایی‌نژاد و احمدی‌روشن؛ فقط دکتر عباسی زنده مانده بود». این سخنان واقعاً ناعادلانه و ظالمانه بود. فشار روانی زیادی هم به خود دکتر وارد شده بود. حتی در تلویزیون، دخترشان گفت: «نمی‌دانم خوشحال باشم از شهادت پدرم یا ناراحت. ناراحت از اینکه پدرم را از دست داده‌ام، و خوشحال از اینکه شهادت او ثابت کرد همه آن حرف‌هایی که علیه او می‌زدند، بی‌اساس و مغرضانه بوده است.»

دکتر عباسی واقعاً مظلوم بود. با اینکه از همه این رفتارها و سخنان را می‌شنید، ولی هیچ‌گاه از خود دفاع نکرد. من بارها با او در این‌باره صحبت کرده بودم. دکتر عباسی معتقد بود باید کار کرد، نه پاسخ حاشیه‌ها را داد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها