به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در قم، فاطمه جوادی در نشست نقد و بررسی کتابهای «فرشتهها هرگز نمیمیرند» زندگی جانباز فرشته چترعنبری و «آسمان هفتم» زندگی شهید علیاکبر نظریثابت» در هشتمین نشست عصر ناداستان به میزبانی سمیه سلطانپور درباره مصاحبه کردن و جمعآوری اطلاعات گفت: دو کاری که نوشتم متفاوت بود. در «آسمان هفتم» فردی را داشتم که شهید شده بود و برای بخش اطلاعات عملیات بود و اطلاعات از او خیلی کم بود و در کتاب «فرشتهها هرگز نمیمیرند» یک سوژه زنده داشتم.
وی ادامه داد: برای شهید نظریثابت دوستان شهید و آنهایی که وی را میشناختند؛ یا در دسترس نبودند یعنی جزو افرادی بودند که نمیشد با آنها صحبت کرد یا که اصلاً اسمشان نباید مطرح میشد یا افرادی بودن که رتبههای بالایی داشتند امکان صحبت وجود نداشت یا در نهایت دوستانی که شهید شده بودند.
جوادی تصریح کرد: اطلاعاتی که در دسترس بود، اطلاعات و خاطراتی بود که قبلاً جمعآوری شده بود و آنها را به من داده بودند. چند نفر بود که امکان گفت وگو با آنها وجود داشت، لذا به سراغشان رفتم و مصاحبهها را گرفتم.
این نویسنده ادامه داد: درباره خانم چترعنبری سختی کار اینجا بود که او اهل خرمآبادِ لرستان بود و بعضی از خاطرات را نمیتوانستند تعریف کنند و اگر تعریف میکردند تاکید داشتند مثلاً فلان بخش در کتاب کار نشود. این جزو سختیها کار سوژه زنده بود که خوب سوژه زنده خودش تعیین میکند که چه بخشهایی باشد و چه بخشهایی کار نشود.
وی افزود: به همین خاطر تصمیم گرفتم برای اینکه با سوژه زنده وقتی صحبت میکنم طرح دوستیای بریزم و اعتماد سوژه را جلب کنم و حتماً به سوژه این اعتماد را میدهیم که حرفهایی مطرح شده بدون اجازه وی نوشته نخواهد شد. این اعتماد بین من و خانم چترعنبری ایجاد شد و کار را راحتتر کرد.
نویسنده کتاب «فرشتهها هرگز نمیمیرند» یادآور شد: یکی از مشکلاتی که در کتاب «فرشتهها هرگز نمیمیرند» با آن مواجه بودم این بود که من فضای خرمآباد و لرستان را ندیده بودم و در این فاصلهای که مصاحبه داشتم فرصت نشده بود آنجا را ببینم، لذا یکی از مستندنگارهای تلویزیون را پیدا کردم که زمان جنگ یک مستندی درباره بمباران انجام داده بودند.ایشان فیلمهایشان را برای بنده فرستادند و از این طریق با فضای بمباران و فضایی که زمان جنگ در لرستان حاکم بود تا حدودی آشنا شدم. از این نظر فضاسازیهایی که در کتاب انجام دادم مدیون همین مستند بودم.
جوادی درباره فرم نوشتاری دو کتاب، گفت: در فرم نوشتاری «آسمان هفتم»، راوی خود شهید نیست. ما از آخر داستان وارد ماجرا میشویم و مدام در حال فلشبک هستیم و دوستان شهید هستندکه روایت میکنند.
این نویسنده گفت: در این کتاب شهید نظریثابت به یک عملیاتی رفته است و برنگشته و همه دلنگران این هستند که ایشان کجاست. در این بین خاطرات برای تکتک روایان یادآوری میشود و از این طریق اتفاقاتی که با این شهید داشتند برای هم بازگو میکنند.
وی اضافه کرد: اما در کتاب «فرشتهها هرگز نمیمیرند» ما تقریباً یک فرم خطی داریم. البته باز هم ما از انتهای داستان وارد ماجرا میشویم ولی به این شکل که ما در بیمارستانیم و خانم چترعنبری همراه دخترش برای یک عمل جراحی وارد بیمارستان میشود. آنجا بیهوش میشود و زمانی که بیهوش میآید به صحنه بمباران و اولین تجربهای که از بیمارستان داشته و اتفاقاتی که برایش افتاده برمیگردد و از اینجا ماجرا کاملاً به صورت خطی تا انتهای داستان پیش میرود.
خاطرات تلخ را فراموش میکنم
در بخش دیگری از این برنامه فرشته چترعنبری در پاسخ به این سوال که «برای شما چقدر سخت بود تا خاطرات رو مجدد یادآوری کنید؟»، گفت: به خاطر اینکه تعداد شهدای خانواده ما زیاد است و آنهایی که در قید حیات هستند، شغلشان نظامی است لذا برای من موضوع شهادت همیشه وجود از این رو دور از ذهن نیستند اما خاطرات تلخ را فراموش میکنم و سعی نمیکنم که مدام آنها را یادآوری کنم.
وی ادامه داد: برای من تعریف کردن این خاطرات کار سختی بود اما خانم جوادی سعی کردند این اتفاق بیفتد و از این نظر بنده از خانم جوادی راضی هستم و برایشان آرزوی سلامتی دارم.
چترعنبری یادآور شد: با اینکه خود من نویسنده هستم و چند کتاب تالیف کردهام اما قلمم هیچ وقت برای نوشتن زندگی خودم کار نمیکند و نمیتونم آن خاطرات را مجدد یادآوری و برای خودم بنویسم.
نظر شما