به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از ایندیوایر، بیش از نیم قرن پس از درگذشت چارلی چاپلین، آخرین رویای سینمایی او در قالب کتابی تازه دوباره زنده شده است؛ فیلمی که هرگز ساخته نشد اما در تخیل کارگردانش به تمامی وجود داشت. کتاب «چارلز چاپلین و فیلم ناتمامش: فریک» به کوشش دیوید رابینسون و چچلیا چنچیارلی منتشر شده و از میان انبوه یادداشتها، طرحها و فیلمنامهای کامل، جهانی خیالی را بازمیسازد که میتوانست واپسین پرواز شاعر بزرگ سینما باشد.
در سال ۱۹۶۷، چاپلین با فیلم «کنتس هنگکنگی» به پایان مسیر حرفهای خود رسید. تجربهای تلخ و پرتنش که روحیهی او را شکست و جسمش را نیز زخمی کرد. اما چندی بعد، در حالیکه هشتاد سال داشت، ایدهای تازه ذهنش را روشن کرد: داستان دختری با بالهایی واقعی بر پشت، موجودی میان زمین و آسمان که هم الهامبخش مهربانی و هم مایهی حرص و طمع انسانها میشود.
چاپلین برای این فیلم، با شور و وسواسی همیشگی، صحنهها را طراحی کرد، فیلمنامه را تا پایان نوشت و حتی بالهایی واقعی ساخت تا بازیگرش بتواند حس پرواز را تجربه کند.
او بازیگر نقش اصلی را در میان نزدیکترین افراد زندگیاش جستوجو کرد؛ ویکتوریا چاپلین، دختر جوانش، قرار بود «فرِیک» باشد. همان مخلوق آسیبپذیر و در عین حال فرشتهگون. شاید در انتخاب او، تمنایی پنهان برای پیوند دوباره زندگی و خیال نهفته بود؛ پدری که میخواست آخرین فیلمش را به تصویر عشق پدرانه تبدیل کند.
اما این پروژه، مانند بسیاری از رویاهای بزرگ، در مرز تحقق متوقف ماند. استودیوهایی که روزی برای همکاری با چاپلین صف میکشیدند، اکنون پیشنهادش را رد کردند. حتی یونایتد آرتیستز، استودیویی که خود او بنیان گذاشته بود، از سرمایهگذاری سر باز زد. بیماری و کهولت سن، در کنار نگرانی همسرش اونا اونیل، دیگر مجالی برای تحقق این خیال نگذاشت.
حالا کتاب تازه چاپلین شناسان، آنچه از این فیلم باقی مانده را گرد آورده است: فیلمنامه کامل، طراحیها، استوریبوردها، نامهها و یادداشتهای شخصی کارگردان. میان این اسناد، نشانههایی از دنیای درونی او دیده میشوند. در کنار فیلمنامه کامل، مصاحبههایی با ویکتوریا چاپلین (دختر او و بازیگر مورد نظر برای نقش اصلی) و جرالد لارن (طراح استوریبورد) نیز آمده است.
این مجموعه نه فقط سندی از یک فیلم ناتمام، که تصویری زنده از ذهن هنرمندی است که حتی در واپسین سالهای عمر، هنوز در رویای آفرینش میسوخت. «فریک» میتوانست تمثیلی از سرنوشت خود او باشد: انسانی تنها، متفاوت و درک نشده، که در جهانی سنگین از قضاوت، هنوز سودای پرواز داشت.
نظر شما