سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - بهاره گلپرور؛ لاسلو کراسناهورکایی در حالی از سوی آکادمی سوئدی نوبل به عنوان برنده جایزه ادبیات ۲۰۲۵ معرفی شد که در دهههای اخیر به عنوان یکی از مهمترین نویسندگان معاصر و نماینده ادبیات اروپای شرقی شناخته می شود که همچنان به سبکهای تجربی وفادار مانده است.
این رماننویس و فیلمنامهنویس برجسته مجارستانی سبک خاص نوشتاری خودش را دارد؛ او به نوشتن آثاری طویل و پیچیده و سیال شهرت دارد و معمولاً به موضوعات عمیقی مثل پوچی و بیمعنایی جهان معاصر، زوال تمدن و هرجومرج، بحرانهای انسانی و تنهایی، مبارزه انسان با سرنوشت و سیستمهای بیرونی میپردازد. همین سبک باعث میشود خواننده وارد یک جریان خاص از تفکر و احساس شود.
برای بسیاری از مخاطبان عام که به دنبال داستانهای سادهتر و خطی هستند، آثار کراسناهورکایی میتواند چالشبرانگیز و گیجکننده باشد. جملات طولانی و پیچیده، استفاده از زبان فلسفی که از ویژگی های متن اوست باعث میشود که هر کسی به راحتی با متن او ارتباط برقرار نکند.
البته دوران کودکی و نوجوانی کراسناهورکایی در مجارستان کمونیستی گذشت که فضای سیاسی سخت و محدودکنندهای داشت؛ زندگی در دوران کمونیستی مجارستان محدودیتهای زیادی برای نویسندگان داشت، بهویژه برای کسانی که سبک و موضوعاتشان به شکل انتقادی و فلسفی بود. این شرایط قطعاً بر دیدگاههای فلسفی و ادبی و پیچیدهنویسیهای او بیتاثیر نبوده است.
او اولین کتابهایش را در دهه ۸۰ منتشر کرد که با استقبال خوبی مواجه شد اما به دلیل ماهیت پیچیده و نوآورانه آثارش، شهرت کراسناهورکایی جهانی نشد. با این حال در این مدت جوایز مهم ادبی متعددی دریافت کرد.
شروع دوستی با بلا تار
دوستی کراسناهورکایی با بلا تار، فیلمساز معروف مجارستانی از اواخر دهه ۸۰ آغاز شد. در این دوران، کراسناهورکایی به عنوان نویسندهای نوظهور در دنیای ادبیات مجارستان شناخته میشد و بلا تار نیز به عنوان کارگردانی با سبک خاص خود در دنیای سینما فعالیت میکرد.
برخی معتقدند که همکاری این دو دوست، برای ساخت فیلم «تانگوی شیطان» در ۱۹۹۴ به شهرت جهانی کراسناهورکایی کمک زیادی کرد و از آن زمان به بعد او یکی از نویسندگان مهم ادبیات معاصر اروپا شد. سبک نثر پیچیده او گرچه برای اقتباس سینمایی دشوار بود، اما بلا تار با استفاده از پلان-سکانسهای بلند و ریتم کند، توانست نوعی معادل سینمایی برای آن زبان خلق کند. همین تطابق سبکی، همکاری آنها را منحصر بهفرد کرد.
برای کراسناهورکایی، همکاری با بلا تار فرصتی بود تا نوشتههایش به زبان سینما تبدیل شوند. این تبدیل نوشتار به سینما، تأثیرات متقابلی برای کراسناهورکایی داشت. او توانست یک گام فراتر از نوشتار معمول بردارد و قدرت تخیل خود را گستردهتر کند. در سینما و ادبیات هر دوی آنها، آرامش و سکوت در کنار آشوب درونی شخصیتها بسیار مهم است.
یکی از ویژگیهای برجسته فیلمهای سینمایی این زوج، استفاده از نماهای طولانی و حرکت آرام دوربین است. زمان در فیلمها کشدار میشود و مخاطب را وادار به دقت به جزئیات دقیق و فضای درونی شخصیتها میکند. این ریتم کند باعث ایجاد حس تأمل و اغلب نوعی خلسه میشود. قصهها معمولاً پایانهای قطعی و خوشایند ندارند؛ روایتها بیشتر باز و مبهم هستند و حس تعلیق و سردرگمی را به مخاطب منتقل میکنند. این ویژگی باعث میشود فیلمها بیشتر شبیه یک تجربه فلسفی و روانشناختی باشند تا یک داستان خطی و ساده.

«تانگوی شیطان»
فیلم «تانگوی شیطان» نخستین همکاری بلا تار و کراسناهورکایی است که اقتباسی از رمان معروف لاسلو کراسناهورکایی با همین نام است؛ این فیلم در سال ۱۹۸۵ منتشر شد. «تانگوی شیطان» یکی از پیچیدهترین و طولانیترین آثار سینمایی است که تا به حال ساخته شده و در عین حال ویژگیهای خاصی دارد که آن را از دیگر فیلمهای مشابه متمایز میکند. این فیلم با مدت زمانی حدود ۷ ساعت و ۳۰ دقیقه یکی از طولانیترین فیلمهای تاریخ سینماست؛ این مدت زمان طولانی به فیلم اجازه میدهد تا به آرامی به بررسی شخصیتها، فضا و مفاهیم عمیق بپردازد و صبر و تمرکز زیادی از تماشاگر میطلبد.
بلا تار در «تانگوی شیطان» از سبک کند و آرام استفاده کرده است. او از نماهای طولانی، کادرهای ثابت و حرکتهای آهسته دوربین بهره میبرد تا فضایی سنگین و تأملبرانگیز ایجاد کند. در این فیلم، هیچ چیزی سریع اتفاق نمیافتد و تمامی جزئیات به صورت دقیق و با دقت بالا بررسی میشوند. فیلم در یک روستا در مجارستان و در دل زمستان جریان دارد، جایی که تمامی شخصیتها در شرایطی مالی و اجتماعی نابسامان زندگی میکنند. فضای سرد و تاریک فیلم، همراه با احساس تنهایی و گمگشتگی که بر شخصیتها حاکم است، حالتی بیرحم و نومیدکننده ایجاد میکند. این فضا به شدت با مضامین فلسفی و وجودی که در رمان کراسناهورکایی مطرح میشود، همخوانی دارد.
بسیاری از منتقدان و فیلمشناسان این اثر را بهعنوان یک شاهکار سینمایی میشناسند و سینمای بلا تار را به خاطر عمق تأملات و زیباییهای بصری ستودهاند. آنها معتقدند مخاطب برای درک معنا و پیامهای این فیلم باید صبور باشد؛ تماشای آن میتواند تجربهای چالشبرانگیز اما عمیق باشد.

«نفرین»
همکاری لاسلو کراسناهورکایی با بلا تار منجر به ساخت فیلم «نفرین» محصول سال ۱۹۸۸ شد که نویسندگی آن را مشترکا انجام دادند. فیلمی که در فضای سیاه و تاریک قرار دارد و با استفاده از سبک خاص خود، به مسائل انسانی و فلسفی میپردازد.
«نفرین» روایت مردی را دنبال میکند که در وجههای از ناامیدی و تنهایی به سر میبرد. او عاشق خوانندهای میشود و این عشق نافرجام و محیطی که پیرامونش دارد، به تأثیرات عمیق روانی و اجتماعی در او منجر میشود. فضای فیلم، شهری است خاکستری، ملالآور، با باران، گلولای، راهروهایی که در آن آدمها بیهدف حرکت میکنند همه اینها به معنای حس یأس و معلق بودن در زمان و مکان کمک میکند.
این فیلم یکی از نقطهعطفهای کارنامه بلا تار محسوب میشود، چرا که پس از این اثر، سبک بصری و رویکرد فلسفی او وارد دورهای جدید شد. مهمترین ویژگیهای بصری این فیلم استفاده از نماهای بلند، دوربین متحرک با حرکت آرام، فضاسازی سنگین و پرسوز، تمرکز بر فضای معماری شهری و روستایی به عنوان عنصری معنادار است. سبک و سیاق انسانی و فلسفی این فیلم باعث شده است که به عنوان یکی از آثار تجربی یا آوانگارد در سینمای مجارستان و اروپا دیده شود.

«مالیخولیای مقاومت»
این فیلم یکی دیگر از تجربههای همکاری لاسلو کراسناهورکایی با بلا تار است که در سال ۲۰۰۰ اکران شد و بسیار مورد توجه منتقدان قرار گرفت، به ویژه سبک خاص بلا تار در سینما و تأثیرات عمیق فلسفی و اجتماعی که در فیلم به نمایش گذاشته شده بود.
«مالیخولیای مقاومت» در یک شهر کوچک و خاکستری در مجارستان میگذرد و از زاویه دید یک شهروند معمولی به داستان نگاه میکند. این شهر به ظاهر آرام و معمولی است، اما در دل آن تضادهای اجتماعی و انسانی زیادی جریان دارد. داستان فیلم حول یک تماشاگر جوان به نام «جورج» میچرخد که به تدریج وارد بحرانی اجتماعی و سیاسی میشود که تاثیرات گستردهای بر زندگی شخصیتها دارد.
سبک فیلم همانند فیلم قبلی آنها، به شدت تحت تأثیر سبک کند سینما است که در آن زمانهای طولانی از نماهای ثابت و آهسته، همراه با کمترین حرکت دوربین و کمترین دیالوگ، استفاده شده است. این ویژگیها باعث میشود که فیلم با یک ریتم کند و سنگین پیش برود. مکانهای اصلی فیلم، مانند خانههای قدیمی و خرابهها به گونهای طراحی شدهاند که احساس انزوا و رهاشدگی را به تماشاگر منتقل میکنند.
یکی از بزرگترین ویژگیهای فیلم، تمهای وجودی و پرسشهای فلسفی است که از دل بحرانهای اجتماعی و سیاسی جوشیدهاند. سوالاتی مانند آیا انسانها برای همدیگر ارزش قائلاند؟ چرا جامعه به فساد کشیده میشود؟ و آیا حقیقت در دنیای مادی وجود دارد؟ از جمله مسائلی هستند که در طول فیلم بهطور ضمنی مطرح میشوند. همچنین بحرانهای اجتماعی در فیلم «سایههای برادران ما» به طور غیرمستقیم به مشکلات سیاسی و اقتصادی در مجارستان و سایر جوامع اشاره دارند و این فیلم میتواند بهعنوان نقدی بر وضعیت اجتماعی و فساد در دوران کمونیستی و پس از آن تلقی شود.

«اسب تورین»
چهارمین همکاری بلاتار و لاسلو کراسناهورکایی در فیلم «اسب تورین» است که در سال ۲۰۱۱ ساخته شد و فیلمنامه آن توسط کراسناهورکایی نوشته شد. این فیلم یکی از آخرین آثار مهم بلا تار و به نوعی وداع او با سینما بهشمار میرود. فیلم «اسب تورین» بر اساس داستانی کوتاه از فریدریش نیچه است که در آن نیچه مشاهده میکند که اسب یکی از کارگران در میدان عمومی تورین را کتک میزند و این حادثه برای او تجربهای بسیار تلخ و تأثیرگذار میشود. در نتیجه، نیچه دچار بحران روحی میشود و این حادثه به یکی از اتفاقات کلیدی در زندگی فلسفی او تبدیل میشود.
اما در فیلم بلا تار، داستان کاملاً تغییر پیدا میکند و تمرکز بیشتر بر روی زندگی یک کشاورز پیر و دخترش است که در یک دنیای تاریک و ناتوان بهسر میبرند. آنها روزها با اسب خود کار میکنند و در شرایطی که کمکم به سمت یک ویرانی کامل پیش میروند، داستان بهطور استعاری به مفاهیم مرگ، نابودی و بیحرکتی میپردازد. در این فیلم، کراسناهورکایی با قلم خود به خلق فیلمنامهای پرداخته که در آن مانند دیگر آثارش، از نمادگرایی، بحرانهای فردی و اجتماعی و تاریکیهای درونی انسان بهره برده است.
فیلم سینمایی «اسب تورین» جایزه بزرگ هیأت داوران جشنواره برلین ۲۰۱۱ و خرس نقرهای برای دستاورد هنری دریافت کرد.
نظر شما