سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - محمدمهدی سیدناصری، حقوقدان، مدرس دانشگاه و پژوهشگر حقوق بینالملل کودکان: در جهانی که کودکان با سیلی از دادهها، رسانهها و پیامهای متناقض روبهرو هستند، کتاب همچنان پناهگاهی برای تفکر، تخیل و تربیت انسانی است. کتاب نه فقط ابزاری برای آموزش سواد خواندن و نوشتن، بلکه ابزاری برای ساختن شخصیت و پرورش وجدان اجتماعی کودکان است. اگر بپذیریم که حقوق کودک تنها در پرتو آگاهی معنا مییابد، آنگاه کتابخوانی را باید یکی از مؤثرترین ابزارهای توانمندسازی و تحقق عملی حقوق کودک دانست. کتاب میتواند کودکان را با حقوق، ارزشها و مسئولیتهای انسانی آشنا سازد و آنان را از مصرفکنندگان منفعلِ اطلاعات به شهروندانی فعال، پرسشگر و آگاه تبدیل کند.
کودکان نمیتوانند از حقوق خود دفاع کنند، مگر آنکه ابتدا آن را بشناسند. آموزش حقوق کودک، اگر صرفاً در قالب درس و قانون ارائه شود، در ذهن آنان خشک و انتزاعی جلوه خواهد کرد. اما هنگامی که همان مفاهیم از دریچهی ادبیات کودک، قصه، شعر و تصویر منتقل میشود، حقوق کودک به تجربهای ملموس، جذاب و درونی تبدیل میگردد. کتابهایی که دربارهی حق بر بازی، حق بر خانواده، حق بر آموزش، حق بر بیان و حتی حق بر تفاوت سخن میگویند، نه تنها به رشد شناختی، بلکه به رشد اخلاقی و اجتماعی کودکان کمک میکنند. برای مثال، داستانی دربارهی کودکی که در برابر بیعدالتی مدرسهاش میایستد، در واقع تمرینی است برای درک حق مشارکت و مسئولیت اجتماعی. به همین دلیل، کتابخوانی میتواند نقش آموزش غیرمستقیم حقوق کودک را ایفا کند، بیآنکه کودک احساس اجبار یا پند و اندرز کند.
کتابخوانی در دنیای کودکان تنها به دانستن ختم نمیشود، بلکه به «درک دیگری» و «زیستن در جای دیگری» منجر میشود. وقتی کودک شخصیتهای مختلف با پیشینهها، تواناییها و احساسات گوناگون را در کتابها میبیند، توان همدلی و درک تفاوت در او پرورش مییابد. این تجربه، زیربنای مهارتهای اجتماعی و گفتوگویی است که جامعهی مدنی آینده به آن نیاز دارد. کتابها، بهویژه ادبیات کودک با رویکرد انسانی و اخلاقی، به کودکان میآموزند که شنیدن، احترام، همدلی و گفتوگو ارزشهایی اساسی برای زندگی جمعی هستند. از دل همین مهارتها، مشارکت اجتماعی و درک حقوق دیگران شکل میگیرد. در حقیقت، کتابخوانی نوعی تمرین مدنیت است؛ تمرینی برای پذیرش مسئولیت، تفاوت و عدالت.
توانمندسازی حقوقی و اجتماعی کودکان از مسیر کتابخوانی، نیازمند سیاستگذاری فرهنگی هدفمند است. این توانمندسازی تنها زمانی محقق میشود که دولتها، نهادهای آموزشی، و ناشران کودک نقش خود را بهعنوان شریکان راه توسعهی انسانی بشناسند. ناشران باید آگاهانه کتابهایی تولید کنند که نه تنها سرگرمکننده، بلکه آگاهیبخش و عدالتمحور باشند. آموزش و پرورش نیز باید کتابخوانی را نه بهعنوان فعالیتی جانبی، بلکه بهعنوان جزء جداییناپذیر تربیت حقوقی و اجتماعی در برنامهی درسی لحاظ کند. کتابخانههای عمومی، مدارس و رسانهها نیز میتوانند حلقهی اتصال میان کودک و کتاب باشند؛ بهویژه برای کودکانی که در مناطق محروم یا با نیازهای ویژه زندگی میکنند. زمانی که کودکان از طریق کتابخوانی با مفاهیم عدالت، حق، تفاوت و گفتوگو آشنا میشوند، زمینه برای مشارکت فعال آنان در خانواده، مدرسه و جامعه فراهم میشود. کتاب، قدرت پرسشگری را در کودک زنده نگه میدارد؛ پرسشهایی که شاید بزرگسالان از طرح آنها هراس دارند. این پرسشگری، خود نخستین گام در مسیر مشارکت مدنی و تحقق دموکراسی است. به تعبیر دیگر، کودک کتابخوان نه تنها از حقوق خود آگاه میشود، بلکه درک میکند که هر حقی، مسئولیتی نیز در پی دارد. او یاد میگیرد که احترام به دیگری و دفاع از عدالت، بخشی از زیست انسانی اوست. در این معنا، کتابخوانی به توانمندسازی واقعی کودک منجر میشود؛ توانمندی برای اندیشیدن، تصمیمگیری و زیستن در جامعهای متکثر.
کتابخوانی برای کودکان صرفاً فعالیتی فرهنگی یا آموزشی نیست، بلکه بخشی از سازوکار تحقق عدالت بیننسلی و توسعهی انسانی است. هر کتابی که به کودک میآموزد چگونه بیندیشد، چگونه احساس کند، چگونه گفتوگو کند و چگونه از حق خود و دیگران دفاع نماید، در واقع بنای جامعهای دموکراتیکتر و انسانیتر را میگذارد. اگر بخواهیم نسلی آگاه، خلاق و مسئول پرورش دهیم، باید کتاب را نه بهعنوان کالای فرهنگی، بلکه بهعنوان حق بنیادین کودک تلقی کنیم. تحقق این هدف در گرو همکاری سیاستگذاران فرهنگی، نویسندگان، ناشران، معلمان و خانوادههاست. جامعهای که کودکانش کتاب میخوانند، در حقیقت جامعهای است که آیندهی خود را میسازد، نه آن را به دست تصادف میسپارد.
نظر شما