به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در مشهد، محمداسماعیل حاجیعلیان در صد و بیست و یکمین نشست تخصصی «عصر داستان» که بعداز ظهر چهارشنبه به همت موسسه آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی با موضوع «تغییر وضعیت و موقعیت در داستان» برگزار شد، گفت: وجود عوامل بازدارنده لازمه رشدِ روایت است. مهمترینِ این عوامل، ضدقهرمان است که گاهی یک شخصیت و گاه مجموعهای از شرایط یا اتفاقات و حوادث است. لذا نبود چالش و تضاد در داستان، نشانه ضعف آن بهشمار میآید.
نویسنده کتاب «می نار» ادامه داد: برای آنکه تغییر موقعیت در داستان طبیعی جلوه کند، باید منطق روایی حفظ و عنصر حقیقتنمایی در آن رعایت شود. در یک داستان، میان اراده و تصمیم قهرمان و عمل و رفتار او تفاوت وجود دارد، از اینرو، نویسنده باید ابتدا شیوه تغییر موقعیت و حل مسئله را مشخص و سپس شرایط بروز آن را برای شخصیتها فراهم کند.
وی ادامه داد: بهعنوان نمونه، اگر قرار است شخصیتی از مشهد تا تهران پیاده برود، باید پیشتر تجربه پیادهروی تا نیشابور را داشته باشد تا تصمیم او در منطق داستان پذیرفتنی باشد.
چگونگی شکلگیری رمان «سرمه»
محمد اسماعیل حاجیعلیان با اشاره به چگونگی شکلگیری رمان «سرمه» گفت: اشغال «موصل» اولین جرقهها را در ذهن من برای نگارش این اثر روشن کرد، یعنی موصل برای من به سه بخشِ موصلِ قبل داعش، موصل در زمان داعش و موصل بعد داعش بود. داستان این گونه شروع میشود که مردی که پدر یک بچه است متوجه استرس شدید فرزندش به خاطر حادثه کوچکی میشود، او خودش هم در دوران نوجوانی با این استرس دست و پنجه نرم کرده، اما آن را جدی نگرفته است. مادر این بچه که زن دلسوزی است هم بسیار نگران بچه است. این استرس تا بزرگسالی با این بچه باقی میماند.

حاجی علیان ادامه داد: داستان بهتدریج به ادامه زندگی همین پسر عراقی که نامش «آبو» است گره میخورد، پسری که با لکنت زبان و اضطراب دستوپنجه نرم میکند و در جستوجوی هویت و جایگاه خود در خانواده و جامعه است. آبو با «عمهعینا»، پدربزرگ نابینا و مادربزرگش زندگی میکند و خاطرات و دغدغههایش را با آنها در میان میگذارد. دوستی با «مرآت»، پسری از خانوادهای مهاجر، نقطه عطفی در زندگی آبو است و او را با تجربههای تازه، چالشهای دوستی و تفاوتهای فرهنگی روبهرو میکند. در دل داستان، اشیایی مانند قاشق چوبی و سُرمه به نمادهایی برای پیوند با گذشته و هویت بدل میشوند.
وی با بیان اینکه من در این کتاب یک محله خیالی را ساختم، گفت: در بخشهایی از رمان از زبان و اصطلاحات اعراب کشور خودمان استفاده شده است. برای مثال، عربهای موصل به مادر «یوما» نمیگویند، اما عربهای جنوب ایران این واژه را به کار میبرند، به همین دلیل از آن در رمان استفاده کردم. همچنین برای نگارش این اثر با برخی از اهالی موصل نیز گفتوگوهایی انجام دادم. روایت داستان بر پایه شواهد واقعی شکل داده شده و با این وجود تلاش شده است منطق روایی اثر نیز لطمه نبیند. ضمن اینکه در این رمان، موصل بهمنزله آرمانشهر خاورمیانه ترسیم شده است.
سیال بودن فرآیند داستان پردازی
حاجیعلیان با اشاره به سیال بودن فرایند داستانپردازی گفت: بعد از اینکه ایده اولیه این اثر با اشغال موصل به ذهنم رسید، چند طرح برای رمان «سرمه» نوشتم، اما در حین نوشتن، ایدههایم تغییر کرد زیرا شخصیتها خود بهنوعی جریان روایت را هدایت میکنند. از سویی دیگر خرده داستانهایی از سالها قبل در ذهنم داشتم، نظیر دو نوجوان که کشته شدنِ پدر یکی از آنها را به چشم میبینند، از این داستانکها در این رمان استفاده کردم. ضمن آنکه رفتارهای وحشیانه ابوبکر بغدادی هم موقع نگارش این اثر خیلی روی من تاثیر گذاشت، نگارش این رمان نیز حدود ۱۰ ماه به طول انجامید، اما بخش عمده زمان صرف پژوهشها شد که دشواری کار را دوچندان کرد.
وی در ادامه تأکید کرد: در بازنویسی داستان، هرگونه افراط زیانبار است، زیرا هر جا آرمانگرایی افراطی اتفاق میافتد، آنجا ما از عمل فاصله میگیریم، هیچ متنی نیست که غلط نداشته باشد، مانند همان مربعی که قرار است دایره را نگه دارد یک جایی ما باید ترمز بزنیم.
این داستاننویس و منتقد ادبی گفت: بازنویسی قاعده خاص خود را دارد و پویایی ادبیات در گرو رهایی از «بایدها و نبایدهای خشک» است چراکه ادبیات مانند مهندسی نیست. بهتر است نویسنده پس از اتمام نگارش اثرش، برای خودش پاداشی در نظر بگیرد و بعد از آن مدتی از اثر فاصله بگیرد و سپس بهعنوان خواننده و نه خالق متن، به نوشته خودش بازگردد و بدون اینکه تغییری ایجاد کند، فقط به عنوان یک مخاطب، آن داستان را از ابتدا تا انتها بخواند. دور بعد باید دست به بازنویسی بزند، بازنویسی هم باید این گونه باشد که اول کار سخت را انجام بدهیم، یعنی اگر قرار است راوی عوض بشود، اول راوی را عوض کنیم بعد به سراغ ویرایشهای کوچک برویم. ورژنهای مختلف کارمان را هم باید نگه داریم، چراکه ممکن است در انتها به این نتیجه برسیم که همان نسخه اول بهتر بوده است. در نهایت یک جایی باید بازنویسی را بگذاریم کنار.
این نویسنده با اشاره به سه گروه مخاطب برای آثار ادبی گفت: دسته اول مخاطبان عام هستند، دسته دوم دوستان نویسنده و دسته سوم مخاطبان حرفهای هستند. زمانی که این سه گروه اثر را بخوانند و نظر دهند، نویسنده میتواند با نگاهی تازه، بهعنوان یک مخاطب بیرونی، دوباره به نوشتن بپردازد.
حاجیعلیان با تأکید بر اینکه رمان نه کار تاریخی است و نه علمی، بیان کرد: برای نویسنده چندان مهم نیست که یک واقعه دقیقاً اتفاق افتاده باشد یا نه زیرا رمان هرچند نیازمند منطق درونی است، اما الزاماً با واقعیت بیرونی یکسان نیست و به تخیل نیاز دارد. البته نویسنده از نظر اخلاقی باید از تحریف آشکار واقعیتها پرهیز کند.
وی در خصوص تقسیم شخصیتها به قهرمان و ضدقهرمان گفت: اگر ضدقهرمان بهخوبی پرداخت شود، حتی بدون تغییر در قهرمان نیز میتوان داستان موفقی داشت. در تعزیه، شخصیت شمر آنچنان باورپذیر ترسیم شده که هنوز پیش از سخن گفتن امام حسین (ع)، اشک مخاطب جاری میشود. در اصل، هنر نویسنده آن است که شخصیتی متفاوت اما دارای منطق خلق کند؛ همانگونه که شمر در تاریخ انسانی است که بیشترین حج را بهجا آورده، اما در بزنگاه تغییر میکند و این، نمونهای از تغییر موقعیت در داستان است.
این نویسنده گفت: داستان را میتوان به دو گونه «داستان شخصیت» و «داستان ماجرا» تقسیم کرد. هر دو نیز بههم پیوسته هستند اما گاهی یکی بر دیگری غلبه دارد. در کنار این دو، «داستان موقعیت» نیز مطرح است که نوع خاصتری از روایت به شمار میرود.
نظر شما