گروه استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مریم قاضیزاده: قرار بود به مناسبت روز عصای سفید به سراغ کتابخانههایی بروم که بخش ویژه روشندلان دارند و از قرار در استان مازندران سه کتابخانه در شهرهای ساری، بهشهر و چالوس دارای این بخش هستند. بعد از هماهنگیهای لازم مقرر شد تا در یک صبح پاییزی که خنکای هوا و رطوبت پاییز مازندران دست به دست هم دادهاند تا تو را سردرگم کنند، به دیدار مسئولان بخش روشندلان کتابخانه ابن شهر آشوب ساری بروم.
صبح روز موعود درست کمی قبل از رفتن چشمهایم را برای دقایقی روی هم گذاشتم و سعی کردم تنها راه ارتباطیام با جهان پیرامون، شنوایی و لامسهام باشد. نه رنگی، نه تصویری و نه حتی کمرنگترین سایهای که در پشت پلکهایم جا خوش کند. هر آنچه بود تنها صدا بود و سرانگشتانی که در تلاش برای درک ماهیت دنیای اطراف، بارها و بارها شکست میخوردند. سعی کردم با تکیه بر حافظه تصویریام کتابی را از کتابخانه بردارم. کتابی که حتی نمیدانستم نامش چیست را با چشمان بسته تورق کردم تا شاید بوی کاغذهای کتاب به خاطرم بیاورند چه کتابی در دست دارم اما حتی در بوییدن هم ناکام ماندم. کمی بیشتر که چشمانم را بسته نگه داشتم انگار در و دیوار به سمتم حمله کردند و دیگر تنها چیزی که میخواستم، باز کردن چشمهایم بود و دیدن رنگها و ورق زدن کتابهایی که رقص کلماتشان مرا به وجد میآورند. به نیم ساعت هم نکشید که من در درک دنیای روشندلان نیز ناکام ماندم. با همین حال و هوا به سمت کتابخانه راهی شدم و در مسیر مدام به این فکر میکردم که در دنیایی که رنگ و تصویر معنایی ندارند، جایگاه کتاب و کتابخوانی چه خواهد بود؟
به کتابخانه که رسیدم با راهنمایی یکی از کارکنان به سمت بخش ویژه روشندلان هدایت شدم. اتاقی نسبتاً کوچک در کنار درب ورودی کتابخانه ابن شهر آشوب که با نزدیک به ۱۰ قفسه کتاب پر شده است. درب اتاق را که باز کردم، سرها به سمتم چرخیده شد. خودم را معرفی کردم و واکنششان نشان داد که انگار مدتهاست منتظرند کسی بیاید و پای صحبتهایشان بنشیند.
دقایق اولیه به صحبتهای معمول برای آشنایی گذشت و یکی از افرادی که پشت میز نشسته بود برایم توضیح داد که او و همکارش مسئولان بخش ویژه روشندلان هستند.

جایی امن برای به اشتراک گذاری تجربهای مشترک
عادل اکبری که به گفته خودش نابینای مادرزاد است، درباره حضورش در این بخش توضیح داد: سال ۹۱ از طریق اداره کل کتابخانههای عمومی فراخوانی به انجمن نابینایان منتشر شد مبنی بر اینکه کتابخانه ابن شهر آشوب ساری برای راهاندازی بخش نابینایان به دنبال جذب نیرو است و برای این بخش نیازمند فردی نابینا است که روابط اجتماعی خوبی داشته باشد و ضمن شناخت از شرایط نابینایان با خط بریل و نرم افزارهای مورد استفاده نابینایان نیز آشنایی داشته باشد و انجمن یک تعداد افراد را معرفی کرد که از میان آنها من برای تصدی بخش نابینایان انتخاب شدم و از سال ۹۱ تا به امروز در این بخش مشغول به فعالیت هستم.
وی درباره تعداد اعضای این بخش گفت: در حال حاضر نزدیک به ۱۲۰ نفر از سراسر استان عضو این بخش هستند و رده سنی آنها بیشتر بزرگسال است که از منابع مطالعاتی استفاده میکنند.
اکبری درباره فعالیتها و برنامههای این بخش بیان کرد: این بخش تنها یک کتابخانه و محلی برای مطالعه اعضا نیست بلکه اینجا بیشتر محلی امن برای افرادی است که مسألهای مشترک به نام نابینایی دارند و اینجا شرایطی فراهم شده تا گردهم بیایند و از تجربیات یکدیگر برای زندگی بهتر استفاده کنند.
وی افزود: در این بخش فعالیتهایی مثل جلسات جمع خوانی کتاب، نصب و راه اندازی و آموزش نرم افزارهای ویژه نابینایان بر تلفنهای همراه و رایانه شخصی و جلسات معرفی کتاب برگزار میشود.
مسئول بخش ویژه نابینایان درباره تنوع موضوعی کتابهایی که در اختیار اعضا قرار میگیرد، گفت: اکثر کتابها با توجه به افراد نابینا و درخواستهایی که دارند تولید میشود و اکثر این کتابها در حوزه علوم انسانی به ویژه روانشناسی، حقوق و جامعه شناسی است. با توجه به اینکه نابینایان تنها در رشتههای زیر مجموعه علوم انسانی قادر به ادامه تحصیل هستند، استقبال از این کتابها نیز بیشتر است به ویژه کتابهای درسی دانشگاهی.

کتابخانه؛ محل پیوند نابینایان با زندگی
در ادامه صحبتهایم با اکبری از او میخواهم درباره تجربیاتی که در این بخش داشته، خاطرات تلخ و شیرینی که در این ۱۳ سال گذرانده و دغدغههایی که برای این بخش دارد سخن بگوید. او که به قول خودش برای آنکه سردی و تلخی دنیای نابینایی را کمی تلطیف کند به طنز متوسل شده، درباره تجربیات تلخ و شیرینش توضیح داد: یکی از دلایلی که به خاطر آن هر روز حاضرم اینجا بیایم، محیط صمیمانه و دوستانهای است که با اعضا و همکاران ساختهایم و همین محیط و شرایط سبب شده تا خیلی از اعضا دوباره به زندگی پیوند بخورند. در این بخش رابطهای دوستانه بین کتابداران و اعضا برقرار است و خیلی از اعضا رابطه دوستانه و صمیمانهای با من دارند. برای مثال یکی از اعضای ما در سن ۱۸ سالگی و بر اثر یک سانحه، بینایی خود را از دست داده بود و ۱۰ سال به دلیل افسردگی خانه نشین شده بود. بعد از مدتی توسط یکی از نزدیکان به اینجا معرفی شد و حضورش در اینجا و قرار گرفتن در میان کسانی که تجربه مشترک با وی دارند سبب شد که دوباره به زندگی پیوند خورده و زندگی خود با شرایط جدید را ادامه دهد و در حال حاضر یکی از نابینایان فعال شهرستان ساری است.
اکبری از دیگر خاطرات شیرین خود به آشنایی با همسرش اشاره و بیان کرد: یکی از بهترین اتفاقاتی که در این مدت خدمت برای من رقم خورد، آشنایی با همسرم و ازدواج با ایشان بود. وی که با گفتن این جملات لبخند از گوشه لبانش محو نمیشد، ادامه داد: همسرم یکی از مراجعان پروپا قرص این بخش بود.
وی تأکید کرد: خیلی از اعضا صرفاً برای مطالعه اینجا نمیآیند. این مکان فضایی است برای اینکه با هم به گفتوگو بنشینند و با همنوعان خود آشنا شوند و از پیشرفتهایی که در زمینه تکنولوژی برای آسان سازی زندگی نابینایان رخ داده مطلع شوند.
اکبری همچنین به نقش این بخش در پیشرفت نابینایان در زندگی تحصیلی و کاریشان اشاره کرد و گفت: خیلی از اعضای ما روزی که عضو شدند زیر دیپلم یا دیپلم بودند ولی در حال حاضر مدرک دکترای خود را در رشتههایی مثل حقوق و روانشناسی دریافت کردهاند یا برخی افراد بیکار بودند و در حال حاضر مشغول به کار هستند و حتی ما یک عضو داریم که طلبه شده و چند نفر هم استاد دانشگاه و عضو هیأت علمی هستند و این از اتفاقات خوبی است که در طول فعالیت من طی این سالها رقم خورده است.

کمبود منابع مطالعاتی دغدغهای برای نابینایان کتابخوان
در ادامه صحبتهایمان از اکبری درباره دغدغههایی که برای توسعه این بخش دارد پرسیدم. از کمبود منابع مطالعاتی گرفته تا امکانات اولیه برای اعضا و وی تنها دغدغه خود را گسترش منابع مطالعاتی برای نابینایان عنوان کرد. او در این باره توضیح داد: یکی از مشکلاتی که بر سر راه نابینایان وجود دارد، نبود منابع مطالعاتی صوتی به ویژه منابع درسی دانشگاهی است. برای مثال دانشجویانی به این بخش مراجعه میکنند و به دنبال کتاب صوتی در رشته خود میگردند اما متأسفانه کتاب یا تولید نشده و یا مربوط به چاپهای قدیمیتر است که این مسأله باعث میشود بسیاری از دانشجویان نابینا با مشکل تهیه منابع درسی دانشگاهی مواجه شده و یا برای تهیه آن هزینههای بالایی بپردازند.
اکبری در پاسخ به این سوالم که چه تدبیری میتوان برای این مشکل اندیشید، گفت: یکی از بهترین راههایی که میتوان این مشکل را حل کرد، در نظر گرفتن بودجهای برای تولید کتابهای صوتی است که البته هزینه گزافی ندارد. با کمترین امکانات در حد یک میکروفون با کیفیت میتوان بهترین کتابهای صوتی را برای نابینایان تولید کرد ولی مسأله اینجاست که هنوز اهمیت این موضوع برای مدیران بالادست احساس نشده است.
وی تأکید کرد: اگر این منابع در اختیار ما قرار گیرد میتوانیم کتابهای صوتی را تهیه کرده و نه تنها دغدغه دانشجویان نابینا در سطح استان را برای تهیه منابع دانشگاهی مرتفع کنیم که حتی با فروش این کتابها به سایر کتابخانهها یک منبع درآمد برای خودمان بسازیم ولی از آنجایی که تصویب این بودجه یک روند بسیار زمانبر و پر پیچ و خم دارد، هیچگاه شرایطی فراهم نشده تا بتوانیم برای رفع این دغدغه قدمی برداریم.
حرفهایمان تمامی نداشت. هرچه بیشتر حرف زدیم بیشتر به این نتیجه رسیدم که از درک دنیای نابینایان عاجزم. دنیایی که شاید رنگ و تصویر آنطور که برای ما معنا دارد، در آن جایی نداشته باشد اما پر از حس است، پر از حرف و پر از لحظاتی که شاید هیچ گاه قادر به درکش نباشم. همان لحظاتی که شاید با خواندن یک کتاب رقم بخورد و یا بوییدن یک گل.
نظر شما