شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۴ - ۰۹:۳۶
جرقه انتفاضه؛ روایت السنوار از یک تصادف خونین

انتفاضه در نگاه سنوار، صرفاً یک رویداد کوتاه‌مدت سیاسی یا اجتماعی نبود، بلکه به‌تدریج در زندگی روزمره مردم تأثیر گذاشت و بخشی از ساختار اجتماعی آنان شد. در آن دوران، فعالیت‌های روزانه، کار، آموزش و حتی روابط اجتماعی مردم، تحت تأثیر شرایط انتفاضه و درگیری‌های مداوم قرار گرفت.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ یحیی السنوار مبارز و نویسنده فلسطینی، اهل خان‌یونس در جنوب نوار غزه بود. او در پنج‌سالگی به‌همراه خانواده‌اش به اردوگاه‌های پناهندگان خان‌یونس کوچانده شد. پدرش نیز از اعضای گروه‌های مقاومت بود و روزها و ماه‌ها از او خبری نداشتند. در اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی، السنوار تحصیلات دبیرستان را به پایان رساند و وارد دانشگاه اسلامی غزه شد. او توانست مدرک کارشناسی ادبیات عرب را از همین دانشگاه دریافت کند. یحیی از همان دوران، همراه با برادرش و پسرعمویش فعالیت‌های مبارزاتی خود را آغاز کرده بود. آنان در تظاهرات و انتفاضه‌ها شرکت می‌کردند و خود از سازمان‌دهندگان و پیشگامان حرکت‌های اعتراضی به شمار می‌رفتند.

السنوار از اعضای مؤسس جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) بود. او در سال ۱۹۸۸ میلادی توسط رژیم صهیونیستی دستگیر و به حبس ابد محکوم شد. او تا سال ۲۰۱۱، یعنی به‌مدت بیست‌وسه سال، در زندان‌های اسرائیل به سر برد تا اینکه در جریان یک مبادله اسرا آزاد شد. پس از آن، به عنوان یکی از رهبران جنبش حماس در نوار غزه، نقش آفرینی کرد و از طراحان اصلی عملیات «طوفان الأقصی» در هفتم اکتبر ۲۰۲۳ بود. یحیی از کودکی شاهد اشغال کشورش توسط صهیونیست‌ها بود و از جوانی، همانند بسیاری از هم‌نسلان فلسطینی خود، به مبارزه با اشغالگری رژیم صهیونیستی پرداخت. او که از رهبران حماس به شمار می‌رفت، همواره هدف ترور نیروهای اسرائیلی بود. پس از رویداد هفتم اکتبر، این تلاش‌ها برای ترور او شدت بیشتری یافت تا اینکه در شانزدهم اکتبر ۲۰۲۴، در محله «تل‌السلطان» شهر رفح، در حالی که در نبردی با سربازان صهیونیست حضور داشت، به شهادت رسید. روایت پیش‌ِ رو گوشه‌ای از روایت‌های به‌جامانده از یحیی السنوار است؛ روایت‌هایی از زمانی که خود در فعالیت‌های مبارزاتی شرکت می‌کرد یا شاهد رخدادها بود، و نیز حکایت‌هایی از مردم فلسطین که از او برای ما به یادگار مانده‌اند.

فرار اسرائیلی‌ها از زیر باران سنگ‌های فلسطین‌ها

یحیی، روایت کشته شدن تعدادی از کارگران فلسطینی را به دست رژیم صهیونیستی، که از نظر فلسطینیان به‌صورت عامدانه انجام شده بود، این‌گونه بیان می‌کند: در هشتم دسامبر سال ۱۹۸۷، کامیون بزرگی که راننده‌اش یک صهیونیست بود، با سرعت زیاد به اتوبوس کارگران فلسطینی که از محل کار خود در اراضی اشغالی بازمی‌گشتند، برخورد کرد. در این حادثه تعدادی از کارگران مجروح و شماری نیز کشته شدند. فلسطینیان در واکنش به این اقدام، در خیابان‌ها تظاهرات کردند و خواستار پاسخگویی صهیونیست‌ها در قبال این جنایت شدند و پیکر شهدای کارگر فلسطینی را در تظاهرات بر دستان خود تشییع کردند؛ اما طولی نکشید که نیروهای اشغالگر صهیونیستی از راه رسیدند و درگیری‌ها آغاز شد. روز بعد، گروهی از جوانان فلسطینی در دانشگاه اسلامی غزه تظاهراتی ترتیب دادند. اما رژیم صهیونیستی که از این تظاهرات آگاه شده بود، دانشگاه‌ها را به مدت سه روز تعطیل کرد. با این حال، جوانان فلسطینی به سرعت برنامه خود را تغییر دادند و تصمیم گرفتند در سراسر نوار غزه، از شمال تا جنوب، در هر منطقه تظاهراتی برگزار کنند. در هر منطقه، هزاران نفر به خیابان‌ها آمدند و نیروهای اشغالگر با آنها درگیر شدند. در این درگیری‌ها ده‌ها جوان فلسطینی مجروح یا شهید شدند.

در همان روز، زمانی که گروهی از جوانان فلسطینی در مکانی گرد هم آمده بودند، خودروی گشتی ارتش رژیم صهیونیستی به آن‌ها نزدیک شد. سربازان گمان می‌کردند که این جوانان در حال برنامه‌ریزی برای تظاهرات دیگری هستند و از این موضوع هراس داشتند. به محض رسیدن خودروی نظامی، جوانان فلسطینی به پشت‌بام خانه‌ها رفتند و شروع به سنگ‌پراکنی به سوی سربازان کردند. سربازان اسرائیلی نیز به سوی آنان تیراندازی کردند. با شنیدن صدای تیراندازی، مردم از خانه‌های خود بیرون آمدند و با پرتاب سنگ به سوی نظامیان صهیونیست، به مقابله پرداختند. سربازان نیز به هرکس که می‌دیدند، شلیک می‌کردند. در نهایت، زیر باران سنگ‌های مردم، تحمل خود را از دست دادند و از محل فرار کردند. مردم محل مجروحان را به بیمارستان «شفا» منتقل کردند. اما نیروهای اسرائیلی که در درگیری پیشین از سوی چند شهروند بی‌سلاح فلسطینی آسیب دیده بودند، اطراف بیمارستان را محاصره کردند و شروع به تیراندازی و پرتاب گاز اشک‌آور به سوی جمعیت کردند. مردم برای دفاع از جان خود با پرتاب سنگ مقاومت کردند و در نهایت، سربازان اسرائیلی که تاب مقابله با مقاومت مردم را نداشتند، عقب‌نشینی و منطقه را ترک کردند.

جرقه انتفاضه؛ روایت السنوار از یک تصادف خونین

به گفته یحیی، پس از آن رویدادها، روحیه جمعی و وحدت مردم فلسطین تقویت شد و آنان تصمیم گرفتند حرکت‌های انتفاضه را ادامه دهند. هر هفته که می‌گذشت، انتفاضه در مناطق جدیدی گسترش پیدا می‌کرد و شمار بیشتری از مردم در آن مشارکت می‌کردند. انتفاضه برای مردم دیگر یک اتفاق غیرعادی نبود؛ بلکه به‌تدریج به بخشی از زندگی روزمره آنان تبدیل شده بود. فلسطینیان کارها و امور روزانه خود را بر اساس جریان انتفاضه تنظیم می‌کردند. کودکان صبح‌ها به مدرسه می‌رفتند و عصرها در خیابان‌ها حاضر می‌شدند تا در تظاهرات شرکت کنند. کسبه نیز تا بعدازظهر به کار خود می‌پرداختند، سپس کرکره مغازه‌هایشان را پایین می‌کشیدند و به صف تظاهرکنندگان می‌پیوستند. روزبه‌روز درگیری‌ها ادامه داشت.

روایت السنوار از انتفاضه نخست

نیروهای اسرائیلی برای جلوگیری از انتفاضه‌ها به سوی مردم شلیک می‌کردند و مردم نیز مجروحان و شهدا را به بیمارستان «شفا» منتقل می‌کردند. در بیمارستان، جمعیت زیادی از مردم گرد هم می‌آمد و شعارهایی سر می‌دادند، از جمله: «خیبر، خیبر یا یهود… جیشُ محمدٍ سوفَ یَعود!» نیروهای اسرائیلی نیز اطراف بیمارستان را محاصره کرده و به سوی مردم تیراندازی می‌کردند. اما مردم برای دفاع از خود بار دیگر به سنگ‌پراکنی روی می‌آوردند و مقاومت می‌کردند. جوانان فلسطینی تلاش می‌کردند در برابر تیراندازی‌های سربازان اسرائیلی، اسلحه‌ای برای دفاع از خود فراهم کنند. در این میان، تعدادی از پسربچه‌های کوچک نیز می‌خواستند سهمی در این مقاومت داشته باشند. آنان تخته‌چوب‌هایی را برداشته و چند میخ بر روی آن‌ها کوبیده بودند، به‌گونه‌ای که سر میخ‌ها از چوب بیرون زده بود. سپس این چوب‌ها را در مسیر خودروهای نظامی اسرائیلی که به سمت بیمارستان می‌رفتند، زیر خاک پنهان می‌کردند. زمانی که جیپ‌های اسرائیلی با سرعت به سوی تظاهرکنندگان حرکت می‌کردند، چهار لاستیک آن‌ها هم‌زمان پنچر می‌شد و خودروها در همان‌جا متوقف می‌گردیدند. این کار سبب می‌شد تا مسیر خودروهای بعدی نیز بسته شود و آنان پشت سر جیپ نخست گرفتار بمانند.

روایت بالا بخشی از روایت‌های به‌جامانده از یحیی السنوار درباره نخستین انتفاضه مردم فلسطین است؛ خیزشی که نقطه آغاز تحرکات و واکنش‌های مردمی در سرزمین‌های فلسطینی بود. انتفاضه در نگاه سنوار، صرفاً یک رویداد کوتاه‌مدت سیاسی یا اجتماعی نبود، بلکه به‌تدریج در زندگی روزمره مردم تأثیر گذاشت و بخشی از ساختار اجتماعی آنان شد. در آن دوران، فعالیت‌های روزانه، کار، آموزش و حتی روابط اجتماعی مردم، تحت تأثیر شرایط انتفاضه و درگیری‌های مداوم قرار گرفت. این بخش از روایت‌ها بر اساس کتاب «صُمود» تالیف مهدی صدرالدین، بازخوانی شده است؛ اثری که بخشی از خاطرات و مشاهدات یحیی السنوار از نخستین انتفاضه و تحولات آن دوران را در بر می‌گیرد.

منبع:
_ کتاب «صُمود، روایت‌هایی از زندگی با غزه»، تالیف مهدی صدرالدین، انتشارت سوره مهر

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها