به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، به همت کانون مشاهیر ایران_دانشگاه زنجان و معاونت فرهنگی اجتماعی دانشگاه، گرامیداشت هفتاد و نهمین سال تولد حسین منزوی به همراه رونمایی از ویژه نامه «آ» آمدنش (مجموعه مقالات و خاطراتی دربارۀ حسین منزوی) برگزار شد.
این مراسم با حضور جمعی از استادان، دانشجویان، شاعران، پژوهشگران و دوستداران شعر و ادب در کتابخانه مرکزی داشنگاه زنجان سالن سهروردی برگزار شد.
مهمانان این برنامه میر جلال الدین کزازی، بهروز منزوی، امیر مومنی هزاوه، محمدرضا رهبریان، ابراهیم اسماعیلی اراضی، علیرضا بازرگان و غزل منزوی بودند که هرکدام به ارائه یادداشتها و صحبت های خود پرداختند.
در ابتدا جواد چراغی سردبیر ویژهنامه با شعری از حسین منزوی برنامه را شروع و به تشریح روند گردآوری و تدوین ویژه نامه «آ»ی آمدنش پرداخت. سپس رباب افشاری به تقارن گرامیداشت هفتاد و نهمین سال تولد حسین منزوی با پنجاهمین سال تأسیس دانشگاه اشاره کرد. وی از اعضای کانون مشاهیر ایران و در رأسشان از خانم مهسا وطنخواه که تلاش میکنند هویت ایرانی را احیا کنند و زنده نگهدارند تشکر کرد.
در ادامه امیر مؤمنی هزاوه استاد مشاور کانون مشاهیر ایران و دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه زنجان به این نکته اشاره کرد که ما با سرمایههای اجتماعی، علمی و فرهنگی برخورد خوبی نکردهایم. روزگار منزوی ساز کوکی برای او ننواخت، اما با همه این وجود، او خیلی خوب رقصید. طوری که رقصش امروز موجب افتخار ماست، زیبا و باشکوه است. منزوی در مرز شعر حرکت کرد و مرز شعر را جا به جا کرد. این از عهده کمتر کسی بر میآید.
او افزود: بعد از جامی و شهریار، منزوی شاعر شاخصی محسوب میشود که بقیه در بین آنان قرار میگیرند و مرز نیستند. منزوی هیچ پشتوانهای غیر از لیاقتش نداشت، اتفاقاً پشتوانه منفی هم داشت .حسین منزوی به مانند کوه بزرگ و بلندی است، که هرچقدر از او بیشتر دور شویم ابهت و شکوهاش بیشتر دیده میشود.
در ادامه برنامه بهروز منزوی برادر حسین منزوی، نسبت حافظ با منزوی را بررسی کرد و گفت: حافظ برای حسین منزوی جایگاه ویژهای داشت. دائم حافظ میخواند و چیزهای تازهای هم کشف میکرد و از شعرای دیگری که ایشان علاقه داشتند، بی شک شهریار بزرگ است، من هم برای اولین بار در محضر حسین منزوی با شهریار آشنا شدم.
ابراهیم اسماعیلی اراضی مؤلف کتاب از عشق تا عشق، دیگر مهمان این برنامه، گفت: یکی از مناسبتهای این برنامه رونمایی از ویژهنامهی (آ یِ آمدنش) است و جای شگفتی که بچههای امروز برنامهای به اسم حسین منزوی برگزار میکنند. نسلی که وقتی به دنیا آمدند، حسین منزوی از کنار ما رفته بود. او گفت از آثار حسین منزوی در مییابیم که او در اوج سوگ نگران عشق است.
همچنین محمدرضا رهبریان مولف کتاب در سراب امن و امان نیز به این نکته اشاره کرد که کتابی به نام همزاد پاییز در دست چاپ دارد بخشی از آن را خواند تا به وصف حسین منزوی با زبانی ساده و صمیمی بپردازد.
در ادامه علیرضا بازرگان اذعان کرد: منزوی تسلط خوبی بر شاعران کهن داشت.او به عشق زمینی پر و بال داد و اشعار اجتماعی و سیاسی نیز داشت.
غزل منزوی فرزند حسین منزوی نیز به نکاتی متفاوت از آنچه که تا به امروز اشاره شده و به مواردی که کمتر مورد توجه قرار گرفته، پرداخت. او گفت: خیلیها به صورت حضوری یا مجازی به من میگویند که خوش به حالت که فرزند حسین منزوی هستی. خوش به حالت که پدرت چنین شعرهای زیبایی برایت سروده است. حتی خیلی ها به حال من غبطه میخورند. بله واقعاً فرزند حسین منزوی بودن، غبطه آور است. اما در کنار اینها چیزهای دیگری هست که نباید از آن غافل بشویم.شعر مانند آتشی است که علاوه بر اینکه تا عمق جان شاعر را میسوزاند، شعلههای آن در اطراف شاعر زبانه میکشد و به اطرافیان و نزدیکان شاعر هم سرایت میکند. این میزان سرایت بسته به میزان قرابت و نزدیکی است. پس پرده هر شعر رنجی نهفته است، درد و غم از زندگی شاعر که اگر آن دردها و غمها نبود، شاعر نمیتوانست به آن زیبایی شعر بگوید. این رنجها را شاعر به تنهایی به دوش نمیکشد، خانواده و نزدیکان شاعر هرکدام سهمی از آن دارند. گاهی به اندازهی او، گاهی کمتر و گاهی بیشتر.
او با اشاره به شعری با مصرع «غزل من گل نازم، کوته شده رشته امید درازم» گفت: پس پرده این شعرها حسرتهایی نهفته است، دوری فرزند و شاعر.
همچنین با اشاره به حقوق قانونی خانواده در مورد آثار حسین منزوی گفت: هیچ چیز عجیب و غریبی نیست، که پس از پدر کسانی که در رنجها و غمهای او شریک بودهاند، بخواهند سهمی در این آثار داشته باشند. این یک چیز قانونی، عرفی و اخلاقی است که حقوق معنوی و مادی این آثار متعلق به خانواده است و از هیچ نظر صحیح نیست کسی بدون جلب رضایت خانواده و بدون اطلاع، از این آثار استفاده کند. شنیدن و خواندن این آثار گوارای همه خوانندگان شعر، اما برای استفاده رسمی از آن جلب رضایت خانواده ضروری است.
میر جلالالدین کزازی از چهرههای ماندگار فرهنگ و ادب فارسی به دلیل اینکه امکان حضور در برنامه برایش فراهم نشد پیامی برای برنامه خطاب به مخاطبین در اختیار دبیران اجرایی قرار داده بودند که به شرح ذیل است:
روانشاد منزوی بیگمان یکی از چهرههای نامدار در سخن شکرین و شیوا و شورانگیز پارسی در روزگار ما است. اگر فراخ بنگریم او در سخنوری شیوهای ویژۀ خویش داشت، به گونهای که سخنسنجانی که با سرودههای او آشنایی داشتند، اگر بیتی یا سرودهای را میشنیدند، نمیدانستند سرایندۀ او کیست، میتوانستند آن را گمان بزنند. کمتر سخنوری را میشناسیم که شیوۀ سرایش او به گونهای باشد که آشنایان با این شیوه بتوانند از آن در شناخت سخنور بهره بجویند.
راست این است که من روانشاد منزوی را گهگاه در نشستهای ادبی و انجمنهایی که پراکنده برگزار میشد، میدیدم. هفتهای یا ماهی یکبار سخنواران در آنها گرد میآمدند و سرودههایشان را میخواندند. از نزدیک با او آشنایی نداشتم، بیشتر او را در یکی از انجمنهای ادبی که سرپرست آن روانشاد کیومرث یا با فرنام هنری «خدیو» بود، میدیدم که روزهای چهارشنبۀ هرماه در خانۀ او برگزار میشد. او خود این انجمن را چهار چهار مینامید. من هم از آن رو که خدیو خویشاوند من بود، بیشتر به این انجمن میرفتم. روانشاد منزوی هم یکی از هموندان آن انجمن بود. در بیشینۀ نشستها انباز میشد. او را میدیدم. همان شناخت اندک از سویی، از سوی دیگر آشنایی با سرودههای او که گاه در روزنامهها و هفتهنامهها چاپ میشد، بر من روشن میکرد که با گویندهای توانمند روبهرو هستم. یک نمونه از سرودههای او این آغازینه است که من آن را سالها پیش از دهان کسی شنیدم و در یادم ماند. به راستی زیبا و نو آیین است. در آن زبانزد دستانی پارسی را به بهترین، سختهترین و ستوارترین شیوه به کار گرفته است.
دریای شور انگیز چشمانت چه زیباست
آنجا که باید دل به دریا زد همینجاست
یا این آغازینۀ دیگر که به زیبایی، رسایی، هنرمندانه واژۀ گویشی یا مردمیِ «شتک» را در آن به کار برده است:
شتک زده است به خورشید خون بسیاران
بر آسمان که شنیده است از زمین باران؟
بیتی است بسیار بلند، ارجمند و ستوار که بیتهای پهلوانانه و رزمنامهای و حماسی را در یاد برمیانگیزد.
به هر روی درگذشت او که در سالیان جوانی هم کم و بیش رخ داد، آسیبی بزرگ برای ادب ایران شمرده میشود. اما در دفتر ستبر و پربرگ سخن پارسی نام او همواره زنده و پاینده خواهد ماند. من به زنگانیان یا در ریخت تازی شدۀ آن: زنجانیان، هم فرخ باد میگویم هم اندُوه مباد. «فرخ باد» میگویم که چنین سخنوری را که یادش گرامی باد، در دامان فرهنگ خویش پروراندهاند؛ اندوه مباد میگویم از این روی که او را در سالیانی که میتوانست همچنان بماند، شگفتی بیافریند، از دست داده است. امیدوارم زنگانیان آن روان شاد را بدانسان که میسزد و میبرازد ارج بنهند، بکوشند که سرودههای او را بگسترانند، این بزمی هم که به نام و یاد او آراسته شده است، خب نشانهای است که آنان این همشهری هنرور خویش را گرامی میدارند و ارج مینهند، ایدون باد، بدورد!
منزوی وارونۀ نام خویش، به هیچ روی در گوشه نماند. نمیدانم به راستی در زندگانی گوشهگیر بود یا نه. گفتم آنچنان شناختی از خود او ندارم. اما بی گمان او اگر هم در گوشه میماند و میبود، این گوشهگیری انگیزهای نیرومند میشد تا بتواند آن سرودههای نغز نازک ناب را پدید بیاورد.
روانشاد منزوی بیگمان، گونهای دیگر سانی در سخن پارسی پدید آورده است. زبان در پی آن، سخن در این زبان، به گونهای است که هنرمند چیرهدست سخنآفرین توانا میتواند از این دو بهرهای را که خود شایسته میداند و میتواند، ببرد. زبان پارسی به موم میماند، در نرمی، در نازکی، در پیکربندی؛ سخنور توانا میتواند بهرهجوی از توانایی و هنر خویش مهر خود را بر این زبان شیوا بزند. شاید کمتر زبانی در جهان بتوان یافت که چنین ویژگی والا در آن باشد. منزوی یکی از آن سخنوران است که این زبان را از آنِ خود کرده است. شیوۀ ویژۀ خویشتن را در آفرینش هنری در آن به دست آورده است.
در پایان برنامه از ویژهنامه «آ»ی آمدنش که شامل مجموعه مقالات و خاطراتی درباره حسین منزوی است رونمایی شد در این ویژه نامه یادداشتهایی از سید علی موسوی گرمارودی،قدمعلی سرامی،میر جلال الدین کزازی، مهدی محبتی، مسعود جزایی، عاصم اسدی، محمدرضا رهبریان، ابراهیم اسماعیلی اراضی، غلامرضا طریقی، مصدق آقاجانلو، مهدی فیروزیان، سعید توکلی، وحید رحمانی، غزل منزوی، ناهید منزوی، اشرف منزوی، ایلیا منزوی، ماهنی رمضانی، مهسا وطنخواه، جواد چراغی جمع آوری شده است.
این ویژه نامه به اهتمام جواد چراغی و مهسا وطن خواه تالیف و تدوین شده است.
نظر شما