سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - محدثه عوضپور، شاعر و ویراستار: در تاریخ فرهنگ ایران، نامهایی هستند که نهتنها با آثارشان، بلکه با منش و نگاهشان، مسیر اندیشه را دگرگون کردهاند. مهرداد بهار یکی از این نامهاست؛ پژوهشگری که اسطوره را از حاشیه به متن آورد و با نگاهی علمی و شاعرانه، به بازخوانی حافظه تاریخی ایران پرداخت. او فرزند ملکالشعرای بهار بود، اما راهی مستقل و ماندگار در ایرانشناسی گشود.
مهرداد بهار (۱۳۰۷–۱۳۷۳) با تخصص در زبانهای باستانی، تاریخ ایران و اسطورهشناسی، آثاری چون «پژوهشی در اساطیر ایران»، «اسطوره و اسطورهشناسی» و «تاریخ زبان فارسی» را به یادگار گذاشت. او نخستین فردی بود که در قطعه هنرمندان بهشتزهرا به خاک سپرده شد؛ مکانی که قرار بود مأمن بزرگان فرهنگ و هنر این سرزمین باشد.
اما سالها پس از درگذشت او، در دیماه ۱۳۹۸، اتفاقی رخ داد که آرامش آن مزار را برهم زد و بحثی جدی در فضای فرهنگی کشور برانگیخت: خاکسپاری امیرکاووس بالازاده، پژوهشگر و مدرس تئاتر، در محل مزار مهرداد بهار.
بالازاده؛ شاگردی از گنبدکاووس
امیرکاووس بالازاده در سال ۱۳۳۷ در شهرستان گنبدکاووس متولد شد. این چهره برجسته تئاتر کشور از شاگردان نزدیک مهرداد بهار بود و در حوزههای اسطورهشناسی، نمایش و کتابشناسی فعالیتی گسترده داشت. بالازاده عضو هیئتعلمی گروه نمایش دانشکده هنر دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی بود و آثار متعددی از جمله «جنگ، نمایش، اسطوره»، «پسر شهرزاد»، «موسم نور» و «فرهنگ نام ایرانیان» را منتشر کرد.
احمد کسروی، از جد بزرگ بالازاده، «حاجی محمد بالا» در کتاب (تاریخ مشروطۀ ایران) بهعنوان یکی از ارکان اصلی انقلاب مشروطه در تبریز یاد کرده است.
در سال ۱۳۷۷، او یادنامهای با عنوان «مهر و داد و بهار» را در ستایش استادش منتشر کرد؛ کتابی که نشان از پیوند عمیق فکری و عاطفی میان او و مهرداد بهار داشت. بالازاده نهتنها در آثارش، بلکه در زندگی روزمره، خود را شاگرد و مروج اندیشههای بهار میدانست.
ماجرای خاکسپاری؛ اعتراض و دفاع
در ۲۴ دیماه ۱۳۹۸، امیرکاووس بالازاده براثر بیماری نادر آمیلوئیدوزیس درگذشت و دو روز بعد، در ۲۷ دیماه، در بهشتزهرا به خاک سپرده شد؛ اما محل دفن او، همان مزار مهرداد بهار بود؛ موضوعی که شش ماه بعد، در خرداد ۱۳۹۹، با اعتراض خانواده بهار رسانهای شد.
چهرزاد بهار، خواهر مهرداد بهار، در بیانیهای رسمی، این اقدام را «تجاوز به حریم دیگران» خواند و از مدیران شهرداری تهران و بهشتزهرا خواست تا توضیح دهند با چه مجوزی بدون اطلاع خانواده، فرد دیگری را در مزار بهار دفن کردهاند. او تأکید کرد که مهرداد بهار، استاد برجسته ایرانشناسی، شایسته احترام و حفظ حرمت است و چنین رفتاری با میراث فرهنگی ایران ناسازگار است.
در مقابل، سحر قدیمی، مترجم و همسر امیرکاووس بالازاده، در یادداشتی مفصل، از جایگاه علمی و فرهنگی همسرش دفاع کرد. او نوشت که بالازاده نهتنها شاگرد و همدم مهرداد بهار بوده، بلکه سالها در معرفی آثار او کوشیده و شایسته دفن در کنار استادش بوده است. قدیمی تأکید کرد که دفن در قطعه هنرمندان با مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام شده و این قطعه، ملک شخصی نیست که خانوادهای بتواند آن را مصادره کند.
او همچنین یادآور شد که بالازاده هر بار که به بهشتزهرا میرفت، پیش از حضور بر مزار پدر و مادرش، به مزار استاد بهار سر میزد و این پیوند معنوی، در نهایت به خاک مشترک انجامید. قدیمی از «گمنام» خواندن همسرش انتقاد کرد و گفت که او استاد محبوب نسلهای هنرمند، صاحب کتابخانهای با بیش از ۲۰ هزار جلد و مرجعی در مطالعات میانرشتهای بوده است.
مسئله مالکیت فرهنگی؛ مزار بهار، مزار بالازاده
این ماجرا، فراتر از یک اختلاف خانوادگی، پرسشی بنیادین را پیش میکشد: آیا مزار بزرگان فرهنگ، ملک خصوصی خانوادههاست یا بخشی از حافظه جمعی یک ملت؟ قطعه هنرمندان بهشتزهرا، به گفته مسئولان، با نظر کارشناسان و مجوز وزارت ارشاد، محل دفن چهرههای فرهنگی است و مالکیت شخصی ندارد؛ اما آیا این به معنای نادیده گرفتن احساسات و حقوق خانوادههاست؟
از سوی دیگر، آیا شاگردی و همنفسی علمی، مجوزی برای دفن در کنار استاد است؟ آیا باید میان حرمت علمی و حرمت خانوادگی یکی را برگزید؟ این پرسشها، در دل ماجرای بهار و بالازاده، به شکلی ملموس و دردناک مطرحشدهاند.
دو نام، یک سنگ
در نهایت، سنگ مزار تازهای نصب شد که نام هر دو مرد بزرگ را در خود دارد؛ اما آیا این سنگ، نماد آشتی است یا یادآور اختلاف؟ شاید پاسخ در خود آن دو نهفته باشد؛ در منش و نگاه مهرداد بهار که همواره از اسطورهها برای فهم انسان بهره میگرفت و در فروتنی و عطوفت بالازاده که شاگردی را نهفقط در کلاس، بلکه در زندگی معنا میکرد.
شاید اگر خودشان بودند، بهجای نزاع، گفتوگو را برمیگزیدند. شاید اگر صدایشان هنوز در میان ما بود، از قول ملکالشعرای بهار میگفتند:
«با مردگان خویش مروت کنید، از آنک
او نیست تا جواب شما را بیاورد.»
نظر شما