محمد مردانیان، مولف کتاب «رخنه»، با اشاره به علت انتخاب عنوان «رخنه» برای کتاب، به خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) گفت: در ابتدا میخواستیم نام «نفوذ» را انتخاب کنیم، اما از آنجا که این نام تکراری بود و همچنین به دلیل شدت ورود دشمن، پنهانکاری و پیچیدگی عملیات، «رخنه» عنوانی بود که بهتر منظور را میرساند. «رخنه» در یک سیستم نظامی مانند حزبالله لبنان رخ داده است.
او به بیان دغدغه و انگیزه خود از پرداختن به ماجرای انفجار پیجرها پرداخت و تصریح کرد: پس از حضورم در لبنان مدتی در شهرهای بعلبک و هرمل مستقر بودم؛ این شهرها در مرز سوریه قرار دارند. برای هماهنگی با مرکز و ادامه فعالیتهایم، مدتی در ضاحیه در بیروت ساکن شدم. ضاحیه یکی از محلههای جنوبی بیروت است محلهای متوسط یا ضعیف که نامش در اخبار زیاد شنیده میشود. من در ضاحیه زندگی کردم و مکرراً مشاهده میکردم، خصوصاً روزهای پس از تشییع سید حسن، وقتی جانبازان پیجری را در ضاحیه میدیدم؛ صبر و استقامت آنها برای من الگو بود. همچنین واکنش مردم نسبت به آنها و تأثری که در من بر جای میگذاشت، باعث شد ساعات آزاد روز و بهخصوص شبها را به تحقیق و مصاحبه اختصاص دهم.
مولف کتاب «رخنه»، افزود: من با جانبازان مصاحبه و منابع عبری را بررسی کردم؛ چرا که حتی خود صهیونیستها نیز درباره این موضوع اظهارنظرهایی داشتند. هدفم گردآوری مدارک، مصاحبهها و تألیف در این زمینه بود، اما بهصورت مستقل و بدون هماهنگی امکانپذیر نبود؛ چرا که موضوع ماهیتی شبهامنیتی و در واقع در شرایط جنگی برای حزبالله قرار داشت و کار باید تحت هماهنگی انجام میشد. از طریق رایزن فرهنگی سفارت، کمیل باقرزاده، با بنیاد شهید لبنان در ارتباط قرار گرفتیم؛ توسط این مؤسسات، جانبازان پیجری به ما معرفی شدند و از آنجا کار آغاز شد.
او به جنبههای امنیتی و پشت پرده در کتاب خود پرداخت و بیان کرد: حدود نیمی از کتاب شامل مصاحبههاست که به ابعاد احساسی و حال و هوای افراد در لحظه انفجار میپردازد و جنبه دیگر مباحث امنیتی است از جمله اینکه «چگونه و چرا مواد منفجره جاسازی شد؟»، «چرا حزبالله متوجه نشد»، «نوع مواد منفجره چه بود؟» و اینگونه پرسشها. با اتکا به منابع معتبر تلاش کردم به جنبههای امنیتی این اتفاق نیز بپردازم. هدف اصلی من از آوردن پشتپردهها و تشریح این ماجرا این است که از طریق آسیبشناسی گذشته از تکرار اشتباهات آینده جلوگیری شود. سعی کردم تا حد امکان و با ذکر منابع معتبر، ابعاد پنهان عملیات را آشکار کنم. از این رو کتاب را به تمامی عزیزان در بخشهای حراستی یا حفاظتی و هر کسی که در مجموعهای به امور امنیتی اشتغال دارد توصیه میکنم.
مردانیان، با تاکید بر هدف اسرائیل در عدم کشتارسازی، عنوان کرد: هدف اسرائیل صرفاً کشتار نبود بلکه ناتوانسازی بود؛ نگهداری یک جانبازِ جوانِ آسیبدیده برای مثال جوانِ ۲۵ تا ۳۵ ساله در طول سالها، هزینههای اجتماعی و انسانی فراوانی ایجاد میکند، نگهداری و مراقبت از یک جانباز ممکن است چندین نفر از اعضای خانواده یا اطرافیان را درگیر کند و هزینههای مادی و روانی زیادی بر جای بگذارد. در یکی از مصاحبهها، مأمور موساد در گفتگو با شبکهی CBS آمریکا صراحتاً گفته است که هدف آنها کشتار نبوده بلکه طراحیای بوده برای ایجاد جراحت. او اشاره کرده که بر روی ماکتها دهها بار آزمایش کردهاند تا بهگونهای بارگذاری کنند که منجر به جراحت شود.
او از علل عدم شناسایی مواد منفجره در پیجرها توسط حزبالله گفت: درباره عدم شناسایی پیجرها چند نکته قابل ذکر است، نخست، نیاز فوری حزبالله پس از دستور سید حسن نصرالله بود که در یکی از سخنرانیهای اخیرشان استفاده از موبایلها را در تشکیلات حزبالله حرام اعلام کرد و خواستار کنار گذاشتن آنها شد. این دستور ناگهانی باعث شد نیاز فوری به ابزار ارتباطی پدید آید و افراد در خرید پیجرها شتابزده عمل کنند. دوم اینکه پیجرها ابزارهای ارتباطی یکطرفه هستند؛ فقط پیام دریافت میکنند و امکان ارسال پاسخ ندارند؛ بنابراین در ذهن سیستم امنیتی احتمالاً شنود مطرح میشد نه بمبگذار و وقتی با یک ابزار ارتباطی مواجه میشوند، ابتدا فرض شنود را میگذارند نه جاسازی مواد منفجره. این عاملِ نیاز فوری و گمان بر شنود ممکن است باعث شده باشد که چکها سطحی یا ناقص باشند.
مولف کتاب «رخنه»، ادامه داد: نکته سوم این است که بهنظر میرسد مواد بهگونهای بودهاند که در دستگاههای ایکسری و حتی در اسکن سگهای موادیاب قابل شناسایی نبودهاند. از جمله اینکه برخی مقامات و شاهدان گفتهاند حتی در فرودگاهها، فرودگاه امام خمینی و فرودگاه رفیق حریری بیروت این دستگاهها نتوانستهاند قطعات را شناسایی کنند. یکی از جانبازان نقل کرد که یکبار پیجر را باز و بسته کرده و چیزی نیافته است. دکتر امانی سفیر ایران در لبنان، نیز اشاره کرده که مواد منفجره حدود پنج گرم در بخشی از باتری جاسازی شده بوده است؛ بهطوری که باتری به دو بخش تقسیم شده بود؛ بخش داخلی باتری واقعی و بخش دیگر حاوی مواد منفجره.
مردانیان، انفجار پیجرها را نقضکننده قوانین بینالملل دانست و بیان کرد: بارگذاری مواد منفجره در قالبی که موجب فریب و پنهانکردن ماهیت واقعی ابزار شود؛ نقض قوانین بینالمللی است، زیرا پوشاندن ماهیت یک وسیله با هدف بمبگذاری ممنوع است. همچنین استفاده از ابزارهای ارتباطی برای انجام عملیات نظامی یا تروریستی نیز نقض قوانین بینالمللی است. همینطور استفاده از ابزاری که عمومی و غیرنظامی تلقی میشود و سپس بهعنوان وسیله انفجاری بهکار رود، مصداق حمله به غیرنظامیان است.
او در ادامه افزود: پیجرها قابلیت ارسال پیام انبوه از مرکز را دارند و به گروههای مختلف اعم از نظامی و غیرنظامی ارسال میشدهاند. بنابراین بسیاری از آسیبدیدگان نیز غیرنظامی بودهاند. بهعنوان مثال مدیر مدرسه، عکاس، خبرنگار یا راننده آمبولانس. حتی در مواردی بود که همسر یک نظامی پیجر را برداشته و منفجر شده، باز هم نتیجه حمله به غیرنظامیان است. زمان انفجار پیجرها غالباً ساعتهایی بوده است که افراد در حالت استراحت بودهاند؛ مثلاً ساعت سه بعد از ظهر یا ساعات دیگر که افراد در منزل یا در حال انجام امور روزمره بودند؛ این نیز نشاندهنده هدفگیری غیرنظامیان است. در پایان، پس از آغاز تدوین کتاب و با وجود همه محدودیتها، لازم است از حسنظن، لطف و همکاری حزبالله و مسئولین ایرانی قدردانی کنم که در این روند ما را همراهی کردند.
نظر شما