سه‌شنبه ۱ مهر ۱۴۰۴ - ۱۲:۳۵
مرگ زرگر سمرقندی در مثنوی؛ پیش درآمدی برای تبیین عشق‌های میرا و موقت

مرکزی- استاد زبان و ادبیات فارسی گفت: مرگ زرگر سمرقندی در نخستین قصه‌ مثنوی، پیش درآمدی برای طرح و تبیین عشق‌های میرا و موقت در نگاه مولوی است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اراک، مرتضی لطیفی در نشست تخصصی شرح و تفسیر مثنوی مولوی با نگاه به مطالعات میان‌رشته‌ای: اخلاق، عرفان، عرفان تطبیقی، روانشناسی اظهار کرد: پس از مرگ زرگر سمرقندی در قصه شاه و کنیزک، به تقابل میان عشق‌های موقت و میرا (دارای عمر محدود و تاریخ انقضا) با عشق‌های مانا و جاوید (بدون زمان انقضا) پرداخته شده است.

وی ادامه داد: چیزهایی مانند: قدرت، شهوت، شهرت، مال و زیبایی‌های ظاهری، از آنجا که آدمی یا به آنها نمی‌رسد یا پس از به دست آوردنشان، روزی تمام می‌شوند یا به عادت بدل می‌شوند، از نظرگاه مولانا، رنج‌ها و ملال‌های زندگی‌اند. همان تاب‌بازی یا چرخه‌ای که «شوپنهاور» بعدها به آن رسید و طرحش کرد.

لطیفی بیان کرد: آفرینشگر مثنوی در این داستان به بسط و شرح عشق‌های محدود و مرده و «عشق زنده و مانا» می‌پردازد؛ اما به راستی چه چیزهایی می‌تواند مصداق این گونه عشق باشد؟ از آنجا که حقیقت، معرفت، معنا، نیکی، خیر، اخلاق و همه آن چیزهایی که می‌توانند آدمی را به خود تحقق‌بخشی، خود شکوفایی گره زده، به او جاودانگی، انوشگی و بی‌مرگی ببخشند، این‌ها را باید مصداق‌های عشق به خدا یا زنده و مانا در نگاه مولوی بدانیم.

مرگ زرگر سمرقندی در مثنوی؛ پیش درآمدی برای تبیین عشق‌های میرا و موقت

نسبت میان عاشقی و جاودانگی چیست؟

وی با اشاره به اینکه عشق سبب می‌شود انسان چیزی از خویش برای روزگار نیامده و آیندگان به‌جا بگذارد، اضافه کرد: این «اثرگذاری عاشقانه» نوعی جاودانگی روانی اجتماعی است؛ همان تکه یا بخشی از من در جایی یا افرادی دیگر، نهادن و بدین گونه تکرار و جاودانه شدن در زمان. عشق است که می‌تواند به‌عنوان تنها درمان، جایگزین ژرفا و هولناکی تنهایی وجودی را بشکند و اضطراب مرگ را کاهش دهد، در رنج و ملال معنا بیافریند و آدمی را به چیزی فراتر از خویش و که مانا و فنا ناپذیر پیوند بزند.

مرگ زرگر سمرقندی در مثنوی؛ پیش درآمدی برای تبیین عشق‌های میرا و موقت

دلایل اقبال جهانیان به مولوی؛ نگاهی به زبان، لحن و قصه‌گویی مثنوی

در بخش دیگر این نشست تخصصی، ژیلا فولادوند، استاد ادبیات فارسی، به شرح دلایل اقبال جهانیان به مولوی در دنیای اکنونی به زبان، لحن و طرح دغدغه‌های کلان بشری و روایت آن در مثنوی پرداخت و آن را به اصالت شیوه و شگرد قصه‌گویی تو در توی ایرانی - هندی، مثل قصه‌های شهرزاد پیوند زد.

وی افزود: قصه‌های مثنوی تمثیلی‌اند و مولانا آن‌ها را به‌عنوان ابزاری برای بیان آموزه‌های بلند معنایی و عرفانی خود به کار گرفته است.

فولادوند بر این باور است که شگرد مولوی در مثنوی به این دلیل قابل تأمل است که وی در گستره روایت‌های تو در تو شبکه‌ای منسجم و درهم تنیده، قصه‌های کوچکتر را نیز به نمایش درآورده است.

وی بیان کرد: تفاوت شیوه مولانا با آثار دیگر مانند سندباد نامه، کلیله و دمنه، یا مثنوی‌های عطار… این است که در آن‌ها حکایات شاهد و مصداقی برای بیان آرا و اندیشه‌های اخلاقی و عرفانی است و داستان در جهتی از پیش تعیین شده جریان می‌یابد، اما در مثنوی احساس می‌شود داستانِ خیلی از پیش تعیین شده نیز مهارشان در دست مولوی نیست.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها