سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - یوسف ملایی: زندهیاد «پروانه بیابانی» مادر شعر هرمزگان و از چهرههای پیشکسوت ادبی جنوب کشور، زاده اول مهرماه سال ۱۳۰۵ خورشیدی در هرمزگان است و دوم دی ماه سال ۱۴۰۲ در ۹۷ سالگی، در محله قلعه شاهی آسمانی شد و در قطعه ۳ قبرستان اهل سنت قلاتو در بندرعباس به خاک سپرده شد.
علی رضایی شاعر، مولف، محقق و مدرس هرمزگانی در یادداشتی که در آغاز کتاب «قفس خاطرهها» دومین اثر بیابانی نگاشته است، با این شعر «نگاهِ روشن پروانه زِ آشیان سخن پَرد / که تا به شوق بگوید سخن زِ نای بیابانی» آورده: «پروانه بیابانی از جنس شعر جدا نیست، ذاتی شاعرانه دارد. شعری که ذره ذره از وجود او میتراود. او سالهاست که در جامعه شعر هرمزگان نامی آشناست و در دیده همه صاحب حُرمتی بس فزاینده است».
پروانه بیابانی یکی از نوادر روزگار است
فروزان کهورینژاد بندری سازنده فیلم مستند «من تورا پروانهام» درباره این شاعر در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران گفت: پروانه بیابانی شاعره فرهیخته هرمزگانی، به باور من یکی از نوادر روزگار است. او در عصری زیست که محدودیتهای فراوانی راه بر حضور و صدای زنان بسته بود، اما با ایمان به شعر، توانست مرزها را بشکند و کلام خود را به گوشها و دلها برساند.
مدیر انجمن سینمای جوانان ایران - دفتر هرمزگان ادامه داد: از نخستین روزهایی که گام در مسیر سینما نهادم، دغدغهام این بود که سینمای بومی را تقویت کنم؛ سینمایی که نهتنها راوی آداب و رسوم و سنتهای دینی و آیینی این سرزمین باشد، بلکه چهرههای ماندگار استانم را نیز ثبت کند. در این میان، زنان هرمزگان برایم جایگاه ویژهای داشتند، چرا که هر یک در سکوت و سختیهای زمانه، میراثی ارزشمند از فرهنگ و معنویت به یادگار گذاشتهاند.
وی اضافه کرد: پروانه بیابانی یکی از روشنترین نمونههای این روایت است؛ زنی که در میان غبار محدودیتها، با واژههایش پنجرهای به سوی زیبایی گشود. در مسیر پژوهش و تحقیق درباره او، با بسیاری از شاعران و اندیشمندان استان گفتوگو داشتم؛ از جمله زندهیاد محمدعلی بهمنی، علی رضائی و دیگر استادانی که همگی بر جایگاه رفیع او تأکید داشتند و شعرش را صدای ماندگار یک زن جنوبی میدانستند.
کهوری نژاد گفت: برای من، پرداختن به زندگی و شعر پروانه بیابانی تنها یک انتخاب شخصی نبود؛ بلکه ادای دینی است به میراث فرهنگی و معنوی سرزمینم و گامی در راستای ثبت روایت زنانی که با کلام و حضورشان بخشی از تاریخ هرمزگان را ساختهاند.
شاعری که غرق دریای عشق و معرفت الهی بود
حسین حمزهای ماشاری از شاگردان بیابانی و مسئول چاپ آثار این شاعر هرمزگانی هم گفت: از دهه شصت افتخار شاگردی او را داشتم. استاد بیابانی، همان گونه که از شعر او پیداست، دریچهای به روی روشناییها گشوده است. از قیل و قال دنیا و مافیها رمیده و غرق دریای عشق و معرفت الهی بود. او اسوه اخلاق بود و همین حُسن خلق او موجب شده بود که حلقه شاعران بر گرد شمع وجودش گردهم آیند.
روانشاد بیابانی در همه قالبهای شعری اعم از غزل، قصیده، مثنوی، چارپاره، رباعی، دوبیتی و … سرآمد است و گاهی در قالب شعر سپید و طنز نیز دستی بر قلم داشت.
وی در اشعار خود که برگرفته از موضوعات عرفانی، اجتماعی، حکایات، حماسی، مناجات و سرودههای آئینی و … میباشد پیشینه خوبی دارد.
پروانه، پروین دوران خویش بود
ماندانا سایبانی مولف، محقق و از دوستان بانو بیابانی گفت: پروانه بیابانی، به اعتقاد من، پروین اعتصامی دوران خویش بود.
مادرم اهل روستای کهورستان بوده است
فرشته جلالی تنها دختر پروانه بیابانی که ۷۰ سال سن دارد و بازنشسته یک شرکت بیمهای است، در مورد مادرش گفت: پدربزرگ و مادر بزرگم اصالتاً بلوچ بودهاند اما مادرم در روستای کهورستان جهانشهر تالابی بندرخمیر در ۸۵ کیلومتری غرب بندرعباس زاده شد اما شناسنامهاش صادره از چابهار است. روستای کهورستان نیز پس از درگذشت مادرم، در تاریخ ۲۵ مهرماه ۱۴۰۳، شهر شد.
مادر شعر هرمزگان اصلاً به مدرسه نرفته است
وی افزود: مادرم فرزند شریفه مزاری و میرزا دادخدای بیابانی مدیر گمرک بلوچستان بوده است. مادرم، سه برادر، به نامهای حسین، پرویز و غلامعباس و یک خواهر به نام فاطمه داشت که زودتر از خودش درگذشتند. از آن جایی که پدربزرگم آدم باسوادی بود، برای بچههایش یک معلم به نام محمد اخلاصی گرفتهبود که در خانه، خواندن و نوشتن و قرآن را به آنها بیاموزد. بنابراین مادرم اصلاً به مدرسه نرفت و پس از فراگیری حروف الفبا، علاقه زیادی به مطالعه و ادبیات از خود نشان داده، به همین سبب نیز پدربزرگم برایش کتابهای زیادی خریده بود.
فرزند پروانه بیابانی گفت: مادر در جایی گفته که در سن ۸ سالگی کتاب «یوسف و زلیخا» و «خُرم زیبا» را مطالعه و از آن دوران به بعد سرودن شعر را آغاز کردم. زنده یاد بهمنی نیز از سن ۹ سالگی با شعر «مادر» سرودن شعر را شروع کرده بود.
وی افزود: مادرم خانه دار بود. همیشه در حال خواندن و نوشتن بود. پدرم، عبدالرضا جلالی نیز اهل گلار بستک و از جامعه خیرین بود که در تاسیس سینما شهرزاد نیز نقش داشته است. مجموعه «در گلستان محبت زخم و نیش خار نیست» که سال ۱۳۸۶ با نظارت فنی زندهیاد محمدعلی بهمنی چاپ شد، شامل غزلیات و رباعیات و دوبیتیهای مادرم است. «قفس خاطرهها» سال ۱۳۸۷ و کتاب شعر «پر پروانه» را هم پاییز سال ۱۳۸۸ چاپ و منتشر کرد.
وی گفت: مادر، خیلی زن صبور و صادقی بود. تاب آوری بالایی داشت. به همه چیز نگاه شاعرانه داشت. مثلاً اگر صبح گلی را میدید، میگفت: گل آمده است که به خورشید سلام کند. او حتی در ۹۷ سالگی، اشعار مولانا، خیام، حافظ و … را از بَر میخواند. حفظیات او خیلی عالی بود. شبهای یلدا، برای همه فال میگرفت و به دیوان حافظ تفأل میزد. او بندرعباس را خیلی دوست داشت و میگفت: «بندر شهر خدا است.»
دختر پروانه بیابانی گفت: مادرم بواسطه خدماتی که به ادبیات هرمزگان داشت در اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۱ و یک سال پیش از درگذشتش، در دومین همایش تجلیل از چهرههای ماندگار استان، لوح و تندیس چهره ماندگار دریافت کرد.
پویایی و نوگرایی در شعر بیابانی
بیابانی گرچه سبک کهن را در شعرش دارد؛ ولی روح نوگرای او کلمات را آنقدر صمیمی و با باورهای امروز نزدیک میکند که فراموشمان میشود که در سبک کهن سیر و سلوک میکنیم. وی غزلیات، دوبیتی، مثنوی و رباعیهای زیادی را سروده است. تعدادی از اشعار زندهیاد بیابانی بر روی کاغذ پارهها، سررسید و … است که امکان چاپ نیافته است.
مادر، خیلی زن صبور و صادقی بود. تاب آوری بالایی داشت. مهربان و مهماننواز بود. هیچ وقت صدای فریاد و شکایت مادر را نشنیدیم. گلایه نمیکرد. قانع و آرام بود. به همه چیز نگاه شاعرانه داشت. مثلاً اگر صبح گلی را میدید، میگفت: گل آمده است که به خورشید سلام کند. او حتی در ۹۷ سالگی، اشعار مولانا، خیام، حافظ و … را از بَر میخواند. حفظیات او خیلی عالی بود. شبهای یلدا، برای همه فال میگرفت و به دیوان حافظ تفأل میزد. او بندرعباس را خیلی دوست داشت و میگفت: «بندر شهر خدا است.»
مادرم بواسطه خدمات ارزنده به ادبیات هرمزگان در اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۱ و یک سال پیش از درگذشتش، در دومین همایش تجلیل از چهرههای ماندگار استان، لوح و تندیس چهره ماندگار دریافت کرد.
نظرات