به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از آتلانتیک، ایلانا کورشان نویسنده، مترجم و پژوهشگر ادبی آمریکایی است که بهویژه برای آثارش در حوزه خاطرهنویسی شناخته میشود. او مدتی را به تدریس و ترجمه متون کلاسیک اختصاص داده و تجربیات شخصیاش را در قالب خاطرات ادبی ثبت میکند. کورشان علاقهای ویژه به پیوند میان کتاب و زندگی روزمره دارد و آثارش اغلب روایتگر تجربههای زیستمحیطی، فرهنگی و خانوادگی او هستند.
کتاب اخیر او با عنوان کودکان کتاب به بررسی تجربه مادر شدن و نقش خواندن با صدای بلند در شکلگیری ذهن و شخصیت کودکان میپردازد و نشان میدهد چگونه ادبیات میتواند وسیلهای برای درک بهتر فرزند و تقویت رابطه والد و کودک باشد.
کورشان با استناد به کتابش طی مقالهای برای آتلانتیک مینویسد که چگونه از نخستین لحظههای مادرشدن، کتاب و ادبیات را به آغوش نوزادش آورد. او میگوید درست پس از تولد فرزندش، در بیمارستان به سراغ آنتولوژی شعر رمانتیک رفت و با واژههای ویلیام بلیک فرزندش را دعا کرد.

کورشان که از کودکی پیوسته کتابخوان بوده است، تصمیم گرفت پس از تولد پسرش، ماتان، عادت همیشگی خود را حفظ کند، با این تفاوت که این بار با صدای بلند بخواند. او ابتدا شعرهایی از کالریج و وردزورث را انتخاب کرد و سپس در خانه رمانهایی همچون استخوانهای مردگان را شخم بزن از اولگا توکارچوک را. اما به توصیه دوستان، کتابهای مقوایی و تصویری کودکانه را نیز به برنامه افزود.
یکی از نخستین کتابهای کودکانهای که خواند، سیاه و سفید بود؛ کتابی بدون متن، با تصاویر ساده بر زمینههای سیاه و سفید. کورشان مینویسد که هر بار با باز و بسته کردن صفحات، حس میکرد فرزندش در حال یادگیری دیدن و تشخیص روشنایی از تاریکی است.
تجربه او تنها به خواندن شعر و داستان ختم نشد. کتابهایی مانند صد کلمه نخستین به کودک امکان داد تا با اشاره و سپس تکرار واژهها، جهان روزمرهاش را نامگذاری کند. کورشان این لحظهها را شبیه آفرینش جهان از طریق زبان توصیف میکند.
مقاله او به دادههای آماری نیز اشاره دارد: بر اساس نظرسنجی اخیر در بریتانیا، تنها ۴۱ درصد والدینِ کودکان زیر چهار سال بهطور مکرر با صدای بلند برای فرزندانشان میخوانند؛ رقمی که در سال ۲۰۱۲ حدود ۶۴ درصد بود. کورشان این کاهش را به معنای از دست رفتن فرصتی برای پیوند والد و کودک از طریق کتاب میداند.
به گفته او، خواندن با صدای بلند نهتنها عشق به ادبیات را در کودکان برمیانگیزد، بلکه به والدین نیز یاری میکند فرزندان خود را بهتر بشناسند. او تأکید میکند که برایش لذت اصلی در «خواندن واکنشهای کودک» بوده است: برق نگاه، لبخند گذرا یا حرکتی کوچک که نشانهای از رشد ذهنی فرزندش بود.
نظر شما