بهگزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – رضا دستجردی: بیستونهم آگوست مصادف با هفتم شهریورماه، سالروز تولد جان لاک فیلسوف پرآوازه انگلیسی است که از وی با عنوان پدر لیبرالیسم کلاسیک یاد میشود شناخته میشود. لاک از مهمترین شارحان نظریه قرارداد اجتماعی و پیروان مکتب تجربهگرایی است و نظرات او بر پیشرفت شناختشناسی و فلسفه سیاسی تأثیر بسیاری بر جای گذارد. از لاک، آثار بسیاری بهجای مانده که از آن جمله است «جستاری در خصوص فاهمه بشری»، «پرسشهایی درباره قانون طبیعت»، «رسالهای در باب حکومت» و نظایر آن.
از میان آثار لاک، «نامهای در باب تساهل» از جمله متون کلاسیک فلسفه سیاسی و اخلاقی است. این اثر، که در سال ۱۶۸۹ میلادی منتشر شد، پاسخی به چالشهای دوران خود است که مملو از جنگهای مذهبی و آزار و اذیتهای دینی در اروپا بود. لاک با استدلالهای منطقی و مبتنی بر کتاب مقدس، استدلال میکند که آنچه حقیقی است از قلب انسان برمیخیزد و نمیتوان آن را با زور و اجبار به دیگران تحمیل کرد.

جان لاک (۱۶۳۲-۱۷۰۴ میلادی)، از بنیانگذاران تجربهگرایی و لیبرالیسم مدرن، در دوران پرتلاطم انگلستان زندگی میکرد و شاهد انقلاب شکوهمند ۱۶۸۸ بود که منجر به سرنگونی جیمز دوم، پادشاه کاتولیک شد و ویلیام سوم پروتستان را بر تخت نشاند. لاک، که خود پروتستان بود، بعدها از آزار و اذیتهای مذهبی گریخت و به هلند پناهنده شد. در آنجا، تحت تأثیر گفتوگو با دوستانش همچون فیلیپ ون لیمبورخ، این نامه را نوشت. کتاب ابتدا به زبان لاتین با عنوان «Epistola de Tolerantia» منتشر شد و بدون اطلاع لاک، توسط دوستش به چاپ رسید. این اثر بخشی از سری نامههای لاک در دفاع از تساهل است و تأثیر عمیقی بر فیلسوفانی مانند ولتر، جان استوارت میل و جان رالز بر جای گذاشت.
دوران لاک مملو از درگیریهای مذهبی بود. لغو فرمان نانت در فرانسه (۱۶۸۵) توسط لویی چهاردهم، که تساهل با پروتستانها را پایان داد، زمینهای برای نوشتن این نامه فراهم کرد. لاک که میدید چگونه دین به ابزاری برای قدرت سیاسی تبدیل و منجر به جنگهای داخلی شده، در این کتاب، تساهل را نهتنها یک فضیلت اخلاقی، بلکه شرط لازم برای صلح اجتماعی میدانست. بهنظر لاک، عنصر خلوص و صمیمیت باورهای مذهبی انسانها، که از عشق و ارادت قلبی سرچشمه میگیرد، با اجبار سازگار نبود. این دیدگاه، ریشه در تجربیات شخصی لاک داشت؛ او که پزشک و فیلسوف بود، باور داشت که قوه فهم انسانی محدود است و نمیتوان حقیقت مطلق را به دیگران تحمیل کرد.
اثر ساختاری نامهوار دارد و خطاب به یک «آقای محترم» نوشته شده است. لاک بحث را با تأکید بر نشانههای کلیسای حقیقی «تساهل متقابل میان مسیحیان با باورهای متفاوت» آغاز میکند. بهباور وی، ظواهر و اصلاحات انضباطی نشانههای واقعی کلیسا نیستند، بلکه نمادهای تلاش برای قدرت و سلطه بر دیگران هستند. در این معنا، کلیسای حقیقی جایی است که افراد با مدارا زندگی و زندگیشان را بر اساس فضیلت و تقوا تنظیم میکنند.

لاک سپس تمایز روشنی میان نقش دولت مدنی و کلیسا میگذارد. دولت، در نظر او، جامعهای است که برای حفظ منافع مدنی مشتمل بر زندگی، آزادی، سلامت، و مالکیت تشکیل شده است. قدرت حاکم (Magistrate) محدود به این امور است و نمیتواند در نجات روحها دخالت کند. او استدلال میکند که خدا به هیچ انسانی اجازه نداده تا دیگران را به دین خود مجبور کند، زیرا ایمان واقعی نیازمند اقناع درونی است و با زور و مجازات نمیتوان باورها را تغییر داد. وی مثال میزند که اگر حاکمی افراد را به دین خود مجبور کند، این کار نهتنها بیفایده است، بلکه احتمال دارد افراد را به دین غلط هدایت کند.
یکی از استدلالهای کلیدی لاک، تعریف کلیسا بهعنوان جامعهای داوطلبانه است. از این منظر، افراد به اختیار خود به کلیسا میپیوندند تا خدا را به شیوهای که قابل قبول میدانند، پرستش کنند. قوانین کلیسا توسط خود جامعه وضع میشود و هیچ ارتباطی با قدرت مدنی ندارد. لاک تأکید میکند که امور بیتفاوت (Indifferent Things) مانند مراسم و تشریفات، نباید توسط دولت تحمیل شود، مگر اینکه در کتاب مقدس صریحاً ذکر شده باشد. او معتقد است که اگر کلیسا اعضایی داشته باشد که قوانینش را نقض میکنند، میتواند آنها را بدون اعمال مجازات مدنی طرد کند.
لاک در ادامه، به رسالت تساهل میپردازد و بر آن است که هیچ فرد یا کلیسایی حق ندارد حقوق مدنی دیگران را به دلیل دین متفاوت، نقض کند. حاکم باید همه جوامع مذهبی را که بر نجات روح تمرکز دارند، تحمل کند، مگر اینکه به صلح مدنی آسیب بزنند. بهباور لاک، افراد نباید به دلیل دینشان از حقوق مدنی محروم شوند، زیرا انجیل دستور چنین چیزی را صادر نکرده است. همچنین بهباور وی، تنوع عقاید مذهبی اجتنابناپذیر است، اما عدم تساهل با آن امکان دارد به جنگ و آشوب منجر گردد.
با این حال، لاک استثناهایی قائل است. او معتقد است که ملحدان نباید تحمل شوند، زیرا بیخدایی جامعه را به ضعف میکشاند؛ چرا که وعدهها و سوگندهای آنها بیمعناست. همچنین، کلیساهایی که وفاداری به قدرت خارجی (مانند پاپ در کلیسای کاتولیک) دارند، ممکن است خطرناک باشند، زیرا میتوانند به خیانت سیاسی منجر شوند. برخی محققان میگویند لاک امکان تساهل با کاتولیکها را در صورت کنار گذاشتن عقاید غیرمدنی رد نکرده، اما در کلیت، بر تحلیل کتاب مقدس برای حمایت از استدلالهایش تکیه دارد.
کتاب از منظر فلسفی، بخشی از پروژه بزرگتر لاک در «جستاری در خصوص فاهمه بشری» است که تجربهگرایی را در آن بنیان میگذارد. لاک بر این باور است که دانش انسانی محدود است و نمیتوان ادعای حقیقت مطلق داشت؛ بنابراین، تساهل لازم است. این دیدگاه در مقابل هابز در «لویاتان» قرار دارد که قدرت مطلق حاکم را برای جلوگیری از هرج و مرج توجیه میکرد. لاک، برعکس، تساهل را ابزاری برای صلح میبیند.
از دیدگاه اخلاقی، لاک تساهل را شرط عدالت میداند. بهباور او، حاکمان برای عدالت باید مدارا کنند و دینداران برای نشان دادن حقانیت آیینشان باید با دگراندیشان مسامحه داشته باشند. این ایده الهامبخش تئوری «عدالت بهمثابه انصاف» رالز شد، که در آن افراد پشت «پرده نادانی» قرار میگیرند تا قوانین عادلانه وضع کنند. همچنین، پوپر در «جامعه باز و دشمنان آن» از لاک الهام گرفت تا علیه توتالیتاریسم استدلال کند.
«نامهای در باب تساهل» تأثیر عمیقی بر قانون اساسی آمریکا داشت و سبب شد تا جدایی کلیسا و دولت در متمم اول گنجانده شد. توماس جفرسون و جیمز مدیسون نیز از ایدههای لاک الهام گرفتند. کتاب در اروپا، به جریان روشنگری یاری رساند و ولتر در «رساله درباره تساهل» از آن استفاده کرد. در جهان اسلام و شرق نیز، ایدههای لاک به بحثهای مدرن درباره پلورالیسم مذهبی کمک کرد.
مخلص کلام آنکه، «نامهای در باب تساهل» جان لاک، میراثی ماندگار از اندیشه لیبرال است که بر آزادی مذهبی و حقوق بشر تأکید دارد. لاک در این کتاب، با استدلالهای منطقی نشان میدهد که اجبار در دین بیفایده است و تنها مدارا میتواند صلح به همراه بیاورد.
چاپ نخست «نامهای در باب تساهل» با ترجمه شیرزاد گلشاهی کریم در سال ۱۳۷۷ بههمت نشر نی انتشار یافت.
نظر شما