به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از گاردین، سارا هال، نویسنده و پژوهشگر بریتانیایی، در مقاله خود مسیر تحولی بنیادین در ادبیات محیطزیستی را بازتاب میدهد: گذر از روایتهای دیستوپیایی و هشداردهنده به داستانهایی که امید، راهکار و امکان تغییر را نشان میدهند. او با اشاره به نخستین تجربههای خود در نوشتن رمانهایی مانند Haweswater توضیح میدهد چگونه ترس از فجایع محیطی و آیندهای نامعلوم، سوخت اولیه خلق داستان بود؛ اما صرف نشان دادن فاجعه کافی نبود، زیرا خواننده به چیزی بیش از وحشت نیاز دارد: نیاز به تصویر راهحلها و امید.
در دهههای گذشته، ژانر «cli-fi» یا ادبیات اقلیمی به شدت توسعه یافته و به خودی خود تبدیل به یک جریان ادبی مهم شده است. این ژانر، که پیشتر اغلب با بدبینی، فجایع و دیستوپیا شناخته میشد، اکنون به خلق روایتهای مثبت و الهامبخش میپردازد. هال با اشاره به آثار نویسندگان بسیاری برای روایت محیطزیست مینویسد که این نوشتهها میتوانند همزمان بحران و زیبایی، تهدید و امید، و ویرانی و قدرت جمعی انسانها را در خود داشته باشند.
در رمان اخیرش با عنوان «هلم» (Helm)، بادهای باستانی بریتانیا راوی داستان هستند. این بادها، که پیشتر تنها در تاریخ طبیعی و محلی ثبت شده بودند، حالا داستان انسانها و رابطهشان با طبیعت و تغییرات اقلیمی را روایت میکنند؛ نگاهی که هم طنزآمیز و هم جدی است.
شخصیت سلما، محقق هواشناسی و پژوهشگر میکروپلاستیکها در ابرها، نماد مسئولیت فردی و جمعی در برابر بحرانهای محیطی است؛ او با علم، تلاش و همدلی، در برابر انکارکنندگان و چالشهای عظیم ایستادگی میکند و امید را زنده نگه میدارد. پایان داستان باز است و فضایی برای فعالگرایی، تدبیر و مشارکت مخاطب باقی میگذارد.
هال معتقد است ادبیات محیطزیستی میتواند فراتر از بازتاب بحران عمل کند و الهامبخش تفکر و اقدام باشد. او میگوید داستانها نه تنها میتوانند وحشت و فروپاشی را تصویر کنند، بلکه امکان تصور آیندهای بهتر، همزیستی انسان با طبیعت و ارائه مدلهای مثبت برای زیست بر روی زمین را نیز فراهم میآورند.
این تحولی است که ادبیات را از صرفاً بازتابدهنده فاجعه به ابزاری فعال برای تفکر، امید و تغییر تبدیل میکند. داستانهای محیطزیستی امروز، با نشان دادن ظرفیتهای انسانی برای همکاری، خلاقیت و حفاظت از طبیعت، خواننده را فراتر از ترس و یأس میبرند و او را به مشارکت و عمل ترغیب میکنند.
در نهایت، پیام هال روشن است: ادبیات اقلیمی میتواند علاوه بر هشدار، الگویی از امید و مسئولیت انسانی ارائه دهد؛ داستانی که مخاطب را نه تنها با خطرات مواجه میکند، بلکه مسیرهای سازنده و همدلانه برای زندگی هماهنگ با طبیعت را نیز میگشاید. این نوع روایت، شاید مهمترین دستاورد ادبیات محیطزیستی امروز باشد، زیرا نشان میدهد که حتی در برابر فجایع عظیم، امید و آگاهی میتوانند الهامبخش تغییر واقعی باشند.
نظر شما