دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۰
روایتی شفاف از مشکلات زنان، در مواجهه با دنیای مردانه

آرش افراسیابی، مترجم رمان «مرگ من»، نوشته لیزا تاتل، گفت: تاتل برای بیان مشکلات و معضلات زنان در مواجهه با دنیای مردانه، به‌ویژه در مباحث خلق ادبی و هنری، به بی‌راهه نمی‌رود و همه‌چیز را به صورت شفاف و گاه عتاب‌گونه بیان می‌کند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) رمان «مرگ من» نوشته لیزا تاتل که اخیراً با ترجمه آرش افراسیابی در نشر بیدگل منتشر شده، یک رمان روان‌شناختی دلهره‌آور است که با طرح‌وتوطئه‌ای حساب‌شده خواننده را وارد دنیایی رازآلود می‌کند و به بررسی مفاهیمی چون مرگ، هویت، زندگی، روابط انسانی و رازهای پنهان می‌پردازد.

لیزا تاتل، متولد ۱۹۵۲، نویسنده امریکایی داستان‌های ژانر علمی - تخیلی، فانتزی و وحشت است. وی در سال ۱۹۷۴ به عنوان نویسنده‌ای نوظهور موفق به کسب جایزه جان دبلیو. کمپبل شد و جوایز ادبی دیگری را نیز در کارنامه کاری خود دارد. از لیزا تاتل به‌جز آثار داستانی، آثاری غیرداستانی هم، از جمله کتابی مرجع درباره فمینیسم، با عنوان «دانشنامه فمینیسم»، منتشر شده است. انتشار ترجمه فارسی کتاب «مرگ من» از این نویسنده بهانه‌ای شد تا با آرش افراسیابی، مترجم کتاب، درباره این رمان و سبک و جهان فکری لیزا تاتل گفت‌وگو کنیم.

از کتاب‌های دیگری که ترجمه کرده‌اید مشخص است که به آثار معمایی و رازآلود، با حال و هوایی دلهره آور و روانشناختی و گوتیک علاقه‌مند هستید. آیا رمان «مرگ من» را هم به خاطر حال و هوای دلهره‌آور و روانشناختی‌اش برای ترجمه انتخاب کردید؟

علاقه شخصی من به ادبیات گوتیک در انتخاب کتاب‌هایی که ترجمه کرده‌ام بی‌تاثیر نبوده، ولی به طور کلی در انتخاب کتاب، چه به منظور مطالعه و چه برای ترجمه، دنبال سبک یا حتی نحله فکری خاصی نیستم و انتخاب‌هایم بیشتر متاثر از حال و هوایی است که در زمان مطالعه تجربه می‌کنم. ضمن اینکه انتخاب کتاب «مرگ من» با پیشنهاد نصراله مرادیانی، که خودشان از مترجمان خوب ادبی هستند، بود و عموماً برای انتخاب کتاب از مشاوره دوستان و نزدیکانم بی‌بهره نمی‌مانم.

ممکن است قدری درباره ویژگی‌های ادبی و نثر رمان «مرگ من» در زبان اصلی توضیح دهید؟ آیا متن اصلی به لحاظ ادبی ویژگی‌هایی داشت که کار ترجمه را دشوار کند؟

نوشته‌های تاتل عموماً فاقد پیچیدگی‌های ادبی هستند و نثری بی‌تکلف دارند. عمده پیچیدگی در آثار این نویسنده برمی‌گردد به ابداعات فرمی و استفاده از المان‌های فراواقعی و نیز ایجاد فضاهای وهم‌آلود؛ به طور مثال در همین رمان «مرگ من» بعد از اتمام کتاب، هم در زمان مطالعه و هم بعد از ترجمه، چند بار به عقب برگشتم و کتاب را مرور کردم که مطلبی را از قلم نینداخته باشم.

یکی از ویژگی‌های کتاب به لحاظ داستان‌پردازی این است که از موقعیتی ظاهراً رئال شروع می‌شود و کم‌کم ما را وارد عوالمی غریب، دلهره‌آور و رازآلود می‌کند. آیا قبول دارید که نویسنده این حرکت از وضعیتی رئال به سمت وضعیتی وهم‌آلود را خیلی نرم و ظریف و ماهرانه انجام می‌دهد؟

بله، و با توجه به تجربه چند دهه داستان‌نویسی در سطح حرفه‌ای، شاید موضوع چندان عجیبی نباشد. یکی از مشخصه‌های نثر تاتل این است که بدون هیچ تاکیدی داستان خود را روایت می‌کند و خواننده زمانی متوجه اصل داستان می‌شود که دیگر کار از کار گذشته و در تور نویسنده گرفتار آمده است. خود نویسنده هم به این موضوع با نثری شیوا و خواندنی در کتاب دیگرش یعنی «کتابی که سراغت می‌آید» اشاره کرده است.

اشاره به نقاشی هم خیلی خوب در این رمان به خدمت درام و ماجراهایی که رخ می‌دهد درآمده است. هم نقاشی‌ای که راوی، اول رمان با آن مواجه می‌شود و هم نقاشی‌ای که راوی را دچار اضطراب می کند.

اصولاً استفاده از نقاشی به عنوان مدیوم واسط برای طرح یا انتقال مفهوم، تکنیکی شناخته شده و معتبر است که غالباً هم موثر واقع شده است و در دنیای ادبیات نمونه‌هایی این چنین کم نیستند: از «دختری با گوشوارۀ مروارید» اثر تریسی شوالیه گرفته تا «تصویر دوریان گری» وایلد و بسیاری آثار دیگر. ولی شاید تفاوت تاتل با سایرین در نوع استفاده از این مدیوم باشد. تاتل در رمانش از تابلوهای نقاشی به عنوان نماینده بی‌پرده و تمام‌قد زنان در جامعه مردسالار امروزی استفاده می‌کند و نقاشی یا به بیان دقیق‌تر، هنر و خلاقیت را در صف مقدم این رویارویی- صد البته نه در مفهوم نزاع، که در معنای مواجهه فکری- قرار می‌دهد.

روایتی شفاف از مشکلات زنان، در مواجهه با دنیای مردانه

هویت یکی از مضامین اصلی رمان «مرگ من» است و نویسندگان زیادی به اشکال مختلف به این مضمون پرداخته‌اند. به نظرتان در نوع مواجهه لیزا تاتل با این مضمون ویژگی‌ای هست که او را متمایز از دیگرانی کند که به چنین مضمونی پرداخته‌اند؟

مقوله هویت، به‌خصوص هویت زنانه و نقاب‌هایی که جامعه به آن می‌زند تا نادیده‌اش بگیرد و در پستو نگهش دارد، عمری طولانی دارد. ویژگی آثار تاتل در بیان این موضوعات، در صراحت کلامش است. تاتل برای بیان مشکلات و معضلات زنان در مواجهه با دنیای مردانه، به‌ویژه در مباحث خلق ادبی و هنری، به بی‌راهه نمی‌رود و همه‌چیز را به صورت شفاف و گاه عتاب‌گونه بیان می‌کند.

دغدغه‌های فمینیستی را هم به خوبی در این رمان می بینیم. آیا این رمان را می‌توان یک رمان فمینیستی در معنای مرسوم و متعارف آن دانست؟

مایلم بگویم شخصاً به این جور دسته‌بندی‌ها علاقه و اعتقادی ندارم ولی به هر صورت تاتل کتابی دارد با عنوان «دانشنامه فمینیسم» پس جای تعجبی ندارد که در عمده آثارش به این مقوله بپردازد. در اینکه رمان حاضر رمانی فمینیستی هست یا نه، باید ببینیم در مورد کدام فمینسیم حرف می‌زنیم و با چه رویکرد و دیدگاهی با آن مواجه می‌شویم. تاتل از پیشگامان موج سوم فمینیسم است و در نوشته‌هایش نشان داده نگاهی روشن و امروزی به این گونه مباحث دارد.

در مقاله‌ای که ترجمه آن را در پایان رمان آورده‌اید به ضرورت احیای آثار لیزا تاتل اشاره شده است. این احیا آیا امروزه اتفاق افتاده است؟ لیزا تاتل و آثارش از جمله رمان «مرگ من» امروزه چه جایگاهی در ادبیات جهان دارند؟

متاسفانه لیزا تاتل در سپهر ادبیات به شدت مغفول و مهجور مانده، چه در وطن خودش و چه در سایر نقاط جهان؛ دلیلش شاید انزوای خودخواسته‌ای‌ست که به واسطه سرخوردگی‌اش از همکاری با نویسندگانی مثل جرج آر.آر. مارتین و دیگران اختیار کرده است. به هر صورت و همان طور که گنتری اشاره کرده، کتاب‌های وی دیر یا زود به سراغ ما خواهند آمد و دنیایمان را غرق شگفتی خواهند کرد.

لیزا تاتل را چه در «مرگ من» و چه در دیگر آثارش بیشتر می‌توان متاثر از کدام نویسندگان و چه نوع ادبیاتی دانست؟

تاتل دنباله‌روی بزرگان ادبیات گوتیک و ژانر عملی - تخیلی است و در این راه از نویسندگانی مثل هنری جیمز، شرلی جکسون، جرج آر. آر. مارتین و دیگران تاثیر پذیرفته است. او همچنین از شیفتگان جویس کرول اوتس و به گفته خودش از همه بیشتر تحت تاثیر هارلن الیسون است.

به عنوان پرسش پایانی آیا کار تازه‌ای در دست ترجمه دارید؟

بله. اکنون چند کتاب داستان و ناداستان در سبک‌های ادبی گوناگون در دست ترجمه دارم که امیدوارم به‌زودی منتشر شوند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها