به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از بروکسل تایمز، در سال ۱۹۹۵، «ژاکلین هارپمن» نویسنده بلژیکی، نهمین رمان خود با عنوان «من که هرگز مردی نشناختهام» را منتشر کرد. داستان، روایتی است دیستوپیایی از دختری که همراه با ۳۹ زن دیگر در قفسی در یک پناهگاه زیرزمینی زندانی شده و توسط مردانی ناشناس و بیرحم مراقبت میشود. راوی، کوچکترین عضو این گروه است و هیچ خاطرهای از زندگی پیش از اسارت ندارد.
این کتاب که در دهه ۹۰ میلادی در فرانسه و بلژیک پرفروش و نامزد جایزه معتبر «فمینا» شد، نخستین اثر هارپمان بود که به انگلیسی ترجمه شد. با این حال، در انگلیس با عنوان متفاوت منتشر شد که برخی معتقدند ممکن است بر استقبال از آن تاثیر گذاشته باشد.
پس از گذشت سه دهه، ناگهان موجی از توجه در «بوکتاک» — جامعه کتابخوان تیکتاک — باعث شد این اثر دوباره به زندگی برگردد. کاربران جوان، که با موضوعاتی چون انزوا، اسارت و سرکوب پدرسالارانه همذاتپنداری میکنند، این کتاب را با اختصار IWHNKM معرفی و به هم توصیه میکنند. مجله آمریکایی کات آن را سرگذشت ندیمه برای نسل زد نامیده و حضور آن در فهرست کتابهای پیشنهادی روزنامههای غربی نیز فروشش را تقویت کرده است.
آمار فروش خیرهکننده است: تنها در سال گذشته، ۱۰۰ هزار نسخه در آمریکا و ۴۵ هزار نسخه در بریتانیا فروخته شد؛ افزایشی یازدهبرابری نسبت به سال ۲۰۲۲. ناشر فرانسوی «استوک» نیز با توجه به این استقبال، امسال کتاب را دوباره منتشر کرده است.
مترجم انگلیسی اثر، رُز شوارتز، از این بازگشت حیرتانگیز ابراز شگفتی کرده و آن را هم به احتمال نقش تبلیغات و هم به «اتفاقی بودن» این گونه جهشهای ادبی نسبت داده است.
رستاخیز «من که هرگز مردی نشناختهام» نشان میدهد که سرنوشت کتابها هم مانند زندگی نویسندگانشان میتواند پر از توقفها، بازگشتها و لحظههای غیرمنتظره باشد. گاهی فقط یک جرقه در شبکههای اجتماعی کافی است تا اثری فراموششده، دوباره با قدرتی تازه وارد میدان شود.
نظر شما