سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – نیلوفر شهسواریان: اگرچه به نظر میرسد که مخاطبان آثار کلاسیک، تنها بزرگسالان هستند، اما نویسندگان بارها و بارها این آثار را به شکلهای گوناگون برای کودکان، خلاصه، بازنویسی و بازآفرینی میکنند. اینکه پرداخت مجدد به یک اثر کلاسیک و خلاصه کردن آن باید چگونه باشد و چه نکاتی باید در این کار مد نظر قرار بگیرد، اهمیت دارد. به همین خاطر با نویسندگان و متخصصان کودک و نوجوان درباره این موضوع به گفتوگو مینشینیم. این بار به سراغ اعظم مهدوی، نویسنده و مترجم کتابهای کودک و مروج کتاب، آمدهایم و با او درباره اثری که برای نوجوانان بازنویسی کرده، یعنی «صفورا اره و غلام بهونهگیر»، و وضعیت کتابهای کلاسیک خلاصه شده برای کودکان و نوجوانان صحبت کردهایم.

فکر میکنید کتابهای خلاصه شدهای که از روی رمانهای بزرگ ادبیات دنیا، رمانهای کلاسیک و همینطور کتابهای کهن فارسی برای کودکان و نوجوانان منتشر میشوند، چه تاثیری بر مخاطبان خود میگذارند و چقدر باعث آشنایی کودکان و نوجوانان با ادبیات بزرگسال میشوند؟
قبلاً فکر میکردم با خلاصهنویسی، اثر اصلی ناقص میشود اما حالا میبینم چقدر حرکت خوبی است چون با بچهها زیاد کار میکنم و در هر کلاس و باشگاه داستاننویسی به آنها میگویم کتاب معرفی کنند و تشویقشان میکنم در طول هفته کتاب بخوانند. دیدهام چقدر این کتابها برایشان مهم است، مثل «شاهنامه» که سادهنویسی و تصویرگری آن برای کودکان معمول است و باعث میشود آنها با ادبیات کلاسیک خودمان آشنا شوند. وقتی رمانهای کلاسیک از چارلز دیکنز را برای بچهها سر کلاس خواندم، برایشان خیلی جالب بود و یکی از بچهها گفت خانم چرا حجم این بخش از داستان اینقدر کم است. یکی دیگر از بچهها که کتاب عاشقانههای کلاسیک از نشر افق را خوانده بود گفت پایانش خیلی سریع جمع شد. متوجه نشده بودند که خلاصه شده و توضیح دادم حجم کتابها زیاد است و شما شاید حوصلهتان نکشد کل رمان را بخوانید اما وقتی با شخصیتها و نویسنده و جهان فکریاش آشنا میشوید، وقتی بزرگتر میشوید به سراغ اصل کارهایش میروید. توضیح دادم اصل کتاب به این شکل نیست و اتفاقاً جزئیات فراوانی دارد. به همین خاطر کار موثری است تا بچهها با متون کلاسیک آشنا شوند، به شرط اینکه باکیفیت باشد. حتی یک مجموعه منتشر شده به نام «قصههای کلاسیک» از نشر پرتقال که رمانهایی مثل «آرزوهای بزرگ» اثر چارلز دیکنز را به شکل کتاب تصویری درآوردهاند و برای کودکان جالب بود. بهشان گفتم اصل این آثار حجیم است و درباره اینکه چرا کاری که نویسنده در دوره خودش کرده مهم است صحبت کردم.
به نظر شما کتابهای خلاصه شده برای مخاطبان، باعث نمیشود اصل کتاب را نخوانند؟ آیا این کار، مخاطبان را به خواندن متن کامل آثار کلاسیک مشتاق میکند؟
بخشی از ذائقه کتابخوانی افراد سلیقهای است؛ مثلاً من ممکن است یک کتاب علمی_تخیلی از ری بردبری یا ژول ورن را خلاصه کنم، بچهای ممکن است این ژانر را دوست نداشته باشد. سلیقه ادبی آدمهاست که باعث میشود به سراغ آن ژانر مروند اما خواندن خلاصهها باعث نمیشود که اصل کتاب را نخوانند. اتفاقاً باعث میشود کنجکاوتر شوند و وقتی بیشتر این آثار را ببینند، مخصوصاً اگر جایی نوشته یا به آنها گفته شده باشد که ادبیات کلاسیک چگونه است، بیشتر مشتاق میشوند و در ذهنشان میماند و اگر بچههایی نباشند که کلاً از کتاب بِبُرند، اتفاقاً به سمت خواندن اصل کتابها میروند. مخصوصاً که داستانهای کتابهای کلاسیک، در عین اینکه از کتابهایی که بچهها الان میخوانند سادهتر هستند، اما حال و هوایشان برای آنها جذاب است.
به عنوان فردی که سالهاست در حوزه کودک و نوجوان فعالیت میکنید، به نظرتان برای خلاصه کردن کتابها برای کودکان و بزرگسالان باید چه نکاتی را مد نظر قرار داد؟
به عنوان کسی که با بچهها کار و در حدی که در این حوزه تجربه کردهام، میگویم روح اثر کلاسیک و یا در صورت وجود، حالوهوای طنز باید وجود داشته باشد. اینکه نویسنده اصلی وقتی قصه را ساخته چه مفهومی میخواسته بگوید و وفاداری به اصل آن ِ اثر باید بماند. همچنین نباید کاری کنیم که اثر ناقص به نظر بیاید و یا آنقدر ناشیانه آن را خلاصه کنیم تا خواننده از خواندنش دلزده و پشیمان شود. خلاصهنویسی و بازنویسی باید در جهتی باشد که خواننده به مطالعه علاقهمند شود، این به مهارت نویسنده برمیگردد که چطوری سعی کند روح اثر و حال و هوا و جذابیت آن حفظ شود تا داستان از دست نرود. خلاصه کردن متون کلاسیک برای کودکان و نوجوانان کار سادهای به نظر میآید اما به نظر من فعالیتی تخصصی است و کاش برای آن آموزشی بود و سازمانهای مرتبط برای آموزش این بخش اقدام میکردند.
شما در کتاب «عشقهای فراموششده: صفورا اره و غلام بهونهگیر» نوجوانان را با یک اثر ادبی مربوط به گذشته آشنا کردهاید. چقدر سعی کردید روایت و زبانتان به مخاطب نزدیک باشد؟ بازخورد مخاطبان چگونه بوده؟
نام اصلی این داستان، «فاطمه اره و علی بونهگیر» است و مجبور شدم نامش را تغییر دهم. شاید اگر الان میخواستم بنویسم، طور دیگری به آن میپرداختم و بهترش میکردم. در عین حال خیلی آن را دوست دارم چون برایم اثری شخصی است و شخصیت صفورا را خیلی دوست دارم و موقع نوشتن بهم خوش میگذشت. دوره تاریخی آن را در اواخر دوران قاجار و اوایل دوران پهلوی بردم. تلاش کردم حال و هوا و زبان آن در عین حال که مربوط به آن دوران است، سنگین و ثقیل نباشد و مخاطب امروز هم بتواند آن را درک کند. چون زبان مشترک بین انسانها موضوع عشق و روابط است فکر میکنم برای مخاطبان قابل درک است. سعی کردم در عین اینکه حس کلاسیک بودنش را نگه میدارم، ساده هم باشد. طنزش برایم مهم بود چون روح این اثر، طنز واقعی و قشنگی دارد. مخاطبان میگفتند چقدر شخصیت صفورا یا همان فاطمه اره را دوست داشتند و همانطور که به من موقع نوشتن آن خوش گذشته بود، خوانندگان هم کیف کردند و در لحظات طنز خندیدند.
به نظرتان در بازار کتاب کودک و نوجوان، از بین خلاصههایی که از آثاری چون شاهنامه، مثنوی معنوی و آثار چارلز دیکنز و ژول ورن و… وجود دارد، کدام نمونهها برای کودک و نوجوان از نظر بازنویسی و یا خلاصه نویسی آثار کلاسیک یا کهن موفق بودهاند؟
با اینکه آثار بیکیفیت زیادی از شاهنامه منتشر شده و انواع بازآفرینی و بازنویسی و خلاصهنویسی از آن منتشر شده اما همین کثرت مدلها به نظرم باعث شده موفق باشد. علاوه بر این، به هرحال اثر مهمی است و خانوادهها حتی اگر کتابخوان هم نباشد و هیچ کتابی را نشناسند، حافظ و سعدی و فردوسی را میشناسند و به دنبال این پرسش هستند که کدامشان برای کودکان برای آشنایی با فرهنگ اسطورهای و پهلوانی و ایران باستان بهتر است. یعنی خانوادهها هم تاثیر دارند در اینکه اثر کلاسیک بین کودکان اقبال داشته باشد یا نه. اگر ۵۰ نمونه اثر گوناگون از شاهنامه منتشر شده باشد، زیاد دست به دست میشود و کودکان و نوجوانان اگر از یکیشان خوششان نیاید به سراغ بعدی میروند. به هرحال دو نمونه باکیفیت از نظر تصویری و متن هم در بین این همه بازنویسی و بازآفرینی از روی شاهنامه یافت میشود. دیدهام دختربچهها مجموعه کلاسیکهای عاشقانه از نشر افق با قطع جیبی و جلدهای پارچهای را خیلی دوست دارند. مجموعه شرلوک هولمز هم برای نوجوانان خیلی جذاب است. همچنین مجموعه «شکسپیر خندان» از نشر هوپا.
نظر شما