بهگزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – رضا دستجردی: وقتی صحبت از آدام اسمیت فیلسوف و اقتصاددان شهیر اسکاتلندی به میان میآید، ذهن اغلب ما به سوی کتاب «ثروت ملل» میرود. اما آنچه کمتر شناخته شده، علاقه ژرف او به اخلاق، فلسفه ذهن، و روانشناسی است. اسمیت پیش از آنکه به تحلیل بازارها و کارکردهای اقتصاد بپردازد، در کتابی کلاسیک و فلسفی به نام «نظریه احساسات اخلاقی» (The Theory of Moral Sentiments)، دغدغهای اساسیتر را مطرح کرد و پرسید: «انسان چگونه به داوری اخلاقی میرسد و چه عاملی باعث میشود که احساس گناه، شرم، افتخار یا دلسوزی کند؟»
این کتاب، که برای نخستینبار در سال ۱۷۵۹ منتشر شد و تا زمان مرگ اسمیت چندین بار تجدیدنظر شد، ساختاری پیچیده اما نثری روان دارد. اسمیت در این کتاب تلاش دارد با ترکیب تجربههای روزمره و تحلیلهای نظری، نظریهای بسازد که رفتار اخلاقی انسان را بدون توسل به ماوراءالطبیعه توضیح دهد. از نظر او، بنیان اخلاق انسانی، نه ترس از خدا و منطق صرف، بلکه توانایی همدلی، یعنی توانایی تصور کردن خود به جای دیگری است.

مفهوم «همدلی» در اندیشه اسمیت، نقشی محوری دارد. برخلاف معنای امروزی که همدلی را با مهربانی و شفقت یکی میداند، اسمیت آن را «تخیلی کردن خود در موقعیت دیگری» تعریف میکند. از نظر او، وقتی فردی اندوهگین است، ما نیز اندوهگین میشویم، نه صرفاً از سر دلسوزی، بلکه چون تخیل خود را به جای او میگذاریم. به باور اسمیت: «هیچچیز برای طبیعت انسانی مناسبتر از این نیست که از دیدن اندوه دیگران متأثر شویم». اسمیت اعتقاد دارد انسانها به طور طبیعی اجتماعیاند، نه صرفاً به خاطر نیاز به بقا، بلکه چون از تأیید دیگران لذت میبرند و از نادیده گرفته شدن یا محکوم شدن رنج میبرند. اخلاق، در این نگاه، نه مجموعهای از دستورات آسمانی، بلکه مجموعهای از احساسات متقابل و هماهنگشده بین انسانهاست که بر بستر همدلی بنا شدهاند.
یکی از مفاهیم مهم کتاب، «ناظر بیطرف» (Impartial Spectator) است. اسمیت بر این باور است که انسانها برای داوری درباره رفتارهای خود و دیگران، باید خود را از جایگاه یک ناظر بیطرف ببینند. این ناظر درونی، همان چیزی است که بعدها روانشناسان از آن به عنوان «وجدان» یاد کردند. در زندگی روزمره، ما همواره خود را از منظر دیگران مینگریم. وقتی مرتکب خطایی میشویم، حتی اگر کسی ما را ندیده باشد، باز هم احساس شرم یا پشیمانی میکنیم، چرا که در ذهن خود، آن ناظر بیطرف را فعال کردهایم. اسمیت معتقد است که این ناظر خیالی، قاعدهای مهم در شکلگیری فضیلت و قضاوت اخلاقی است.
اسمیت اخلاق را به سه بخش اصلی فضیلت خویشتنداری، عدالت و نیکوکاری تقسیم میکند. توانایی مهار احساسات و امیال، حتی در سختترین شرایط، بالاترین فضیلت در نظر اسمیت است. او شجاعت، بردباری، و وقار را از مظاهر این خویشتنداری میداند. اسمیت عدالت را حداقلیترین شکل اخلاق میداند؛ یعنی قانونی که نقض آن مستوجب مجازات است. اما تأکید میکند که عدالت برای بقای جامعه ضروری است، حالآنکه نیکوکاری گرچه الزامی نیست، اما جامعه را زیباتر و انسانیتر میکند. به باور وی، انسانها به طور طبیعی خواهان تأیید دیگران هستند. اسمیت این تمایل را موتور محرکه بسیاری از رفتارهای اخلاقی میداند، بدین معنا که اگر کسی کاری نیک انجام دهد و تأیید بگیرد، احتمالاً باز هم آن را تکرار خواهد کرد.

اسمیت در «نظریه احساسات اخلاقی»، ضمن تأثیرپذیری از فیلسوفانی چون دیوید هیوم، راه خود را از آنان جدا میکند. برای مثال، هابز انسان را ذاتاً خودخواه میدانست و جامعه را نتیجه قرارداد اجتماعی تصور میکرد، یا آنکه هیوم به نقش احساسات توجه داشت، اما اسمیت به شکل پیچیدهتری از «همدلی» و «خودتنظیمی اخلاقی» سخن میگوید. در مقایسه با کانت که اخلاق را بر پایه عقل و وظیفهمحوری بنا کرد، اسمیت اخلاق را احساسیتر و اجتماعیتر میبیند. او نه بر تکلیف، بلکه بر تخیل، احساس، و رابطه با دیگران تأکید دارد. از این رو، اسمیت را میتوان پلی میان سنت احساسگرای اخلاقی هیوم و وظیفهگرایی کانت دانست.
نکته جالب توجه این است که به باور اسمیت، «نظریه احساسات اخلاقی» و «ثروت ملل» مکمل یکدیگرند. در حالیکه «ثروت ملل» بر خودتنظیمی بازار و منافع فردی تاکید دارد، کتاب نخست نشان میدهد که این منفعتطلبی، اگر با نهادهای اخلاقی و همدلی انسانی همراه نباشد، میتواند به فساد و فروپاشی منجر شود. اسمیت معتقد بود بازار تنها زمانی خوب عمل میکند که درون بستری از اعتماد، صداقت، و فضیلتهای اخلاقی باشد. از اینرو، «نظریه احساسات اخلاقی» نوعی مبنای اخلاقی برای کارکرد سالم اقتصاد بهشمار میرود؛ نکتهای که قرنها بعد، اقتصاددانان رفتاری چون آمارتیا سن و اقتصاددانان نهادگرای جدید به آن توجه نشان دادند.
در سالهای اخیر، با گسترش روانشناسی اخلاقی و اقتصاد رفتاری، توجه به «نظریه احساسات اخلاقی» احیا شده است. چهرههایی چون مارتا نوسبام فیلسوف، آمارتیا سن، جاناتان هایت روانشناس اجتماعی و حتی دانیل کانمن روانشناس از ایدههای اسمیت در تحلیل احساسات، تصمیمگیری اخلاقی، و نقش هیجانات در سیاست و اقتصاد بهره بردهاند. برای مثال، ایده «ناظر بیطرف» با نظریههای مدرن در مورد «خودبازتابی» و «نظارت درونی» پیوند خورده است، یا مفهوم «همدلی» اسمیت با مطالعات جدید در حوزه عصبروانشناسی درباره نورونهای آینهای و همدلی اجتماعی هماهنگی دارد.
نظر شما