به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از سی بی ار، اقتباس سینمایی از آثار ادبی همواره با چالشهایی همراه است؛ وفاداری به متن اصلی در برابر ضرورتهای دراماتیک و سلیقه مخاطب. مصاحبه اخیر دیوید کوپ، فیلمنامهنویس «پارک ژوراسیک»، بار دیگر این پرسش را مطرح میکند: آیا تغییرات در اقتباس لزوماً خیانت به منبع اصلی است؟
کوپ با اشاره به زنده نگه داشتن جان هاموند و ایان مالکوم - دو شخصیتی که در رمان مایکل کرایتون مردند- نشان میدهد که گاهی انحراف از متن کتاب نه تنها آسیبزننده نیست، بلکه به غنای اثر میانجامد. هاموندِ فیلم، برخلاف هاموندِ خودخواه و سودجوی کتاب، موجودی رویایی اما گمراه است که مرگ او حس همذات پنداری مخاطب را از بین میبرد. از سوی دیگر، حفظ ایان مالکوم با طنز و هوش منحصربه فردش به فرنچایز اجازه داد تا از جذابیتهای فلسفی و علمی شخصیت بهره ببرد.
نکته جالبتر، احیای صحنه شناور تیرکس پس از سه دهه است؛ گواهی بر اینکه محدودیتهای تکنولوژیکی دیروز میتوانند به فرصتهای خلاقانه امروز تبدیل شوند. این انتخاب نه تنها ادای دینی به کرایتون است، بلکه ثابت میکند اقتباس موفق میتواند «تولد دوباره» خود اثر اصلی باشد.
کوپ با اشاره به بازتعریف بنیادین شخصیت هاموند توضیح میدهد: «در کتاب، هاموند موجودی خودشیفته، سودجو و بی اعتنا به پیامدهای اخلاقی است. مرگ او توسط دایناسورهایش - آن هم در حالی که به بستنی وانیلی چسبیده - نوعی عدالت شاعرانه است. اما استیون اسپیلبرگ و من میخواستیم هاموندِ فیلم بیشتر شبیه «والت دیزنیِ» خوش نیت اما ساده لوح باشد؛ رویاپردازی که اشتباهش غرور است نه شرارت.»
این تغییر ماهوی، هاموند را از «ضدقهرمانی که باید بمیرد» به «قربانی تراژیکِ نوستالژیک» تبدیل کرد. جالب آنکه برخی منتقدان امروز معتقدند حتی این نسخه ملایم تر هم نماد هشداردهنده سرمایه داری مهارنشده است.
در مقابل، نجات ایان مالکوم - نظریه پرداز آشوب که در کتاب بر اثر جراحات ناشی از تیرکس میمیرد - تصمیمی آگاهانه بود. کوپ با خنده میگوید: کسی چه میداند؟ شاید اگر جف گلدبلام آن نقش را اینقدر فراموش نشدنی نمیکرد، جرئت میکردیم او را بکشیم! اما مالکوم برای ما مثل کورسوی طنز و خرد در میان هرج و مرج بود. او صدای مایکل کرایتون بود که از زبان بازیگری کاریزماتیک فریاد میزد: «زندگی راهی برای گذر از موانع پیدا میکند.»
تجربه «پارک ژوراسیک» سه اصل طلایی را به فیلمنامه نویسان اقتباسی یادآوری میکند:
۱. تغییر شخصیتها گاه ضروری است
۲. مرگ یک شخصیت محبوب همیشه پیشرفت داستان نیست.
۳. بعضی صحنهها ارزش انتظار دارند (پیشرفت فناوری میتواند رویاهای قدیمی را محقق کند)
نظر شما