به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اراک، مرتضی لطیفی در پنجمین نشست تخصصی شرح «مثنوی معنوی مولوی» که با رویکردی میانرشتهای در فرهنگسرای سیدالشهدا (ع) اراک برگزار شد، اظهار کرد: داستان «پادشاه و کنیز» نیز همانند نینامه، با دعوت به شنیدن آغاز میشود؛ آنهم نه هر شنیدنی، بلکه شنیدنی جاندار و آگاهانه. اینکه مولوی بیش از ۵۰۰ بار از واژه «شنیدن» و مشتقات آن استفاده کرده، خود گویای اهمیت این مفهوم در منظومه فکری اوست.
وی ادامه داد: نشنیدن و پرحرفی، ویژگی افرادیست که گرفتار منِ نمایشی و خودشیفتگیاند؛ کسانی که با تظاهر، غرور و میل به خودنمایی، در پی تغذیه نفس متورم خویشاند. از همینرو، مولوی نخستین داستان مثنوی را با «شنیدن» آغاز میکند تا بگوید:
آدمی فربه شود از راه گوش
بشنوید ای دوستان این داستان
خود حقیقت نقد حال ماست آن
لطیفی در توضیح این ابیات گفت: مولوی با این سخنان هشدار میدهد که گمان نکنید با قصهای سرگرمکننده روبهرو هستید؛ اگر با گوش دل بشنوید، درمییابید که این داستان، حقیقت اکنونِ شماست. پادشاه و کنیزک را نه در بیرون، بلکه در درون خود بیابید و به نقد آن بنشینید.
این استاد دانشگاه ادامه داد: در این داستان، پادشاه که مالک دین و دنیای خویش است، برای شکار به صحرا میرود، اما در جهانی واژگون، خود شکار یک کنیزک میشود. جالب آنکه به زبان مولوی، جانِ شاه غلام او میگردد:
اتفاقاً شاه شد روزی سوار
با خواص خویش از بهر شکار
یک کنیزک دید شه بر شاهراه
شد غلام آن کنیزک جانِ شاه
چون خرید او را و برخوردار شد
آن کنیزک از قضا بیمار شد
لطیفی با نگاهی تحلیلی افزود: برخی شارحان، شاه را نماد روح دانستهاند؛ اما بهگمان من، او نماد ایگوی متورم انسان امروز است؛ ایگویی که میپندارد بر همه چیز قدرت و تملک دارد. شکار کردن کنیزک، نماد اراده برای سلطه، تصاحب و لذتجوییست؛ اما جهان، مطابق میل انسان پیش نمیرود.
وی به بیتهای بعدی اشاره کرد و گفت: بیمار شدن کنیزک از بیت ۴۰ به بعد نشان میدهد که جهان قطعیتپذیر نیست و برخلاف نقشههای انسان پیش میرود. دنیا همان «دارالغرور» است، فریبنده و پر از پیچوخمهای ناخواسته:
آن یکی خر داشت پالانش نبود
یافت پالان، گرگ خر را در ربود
کوزه بودش، آب مینامد به دست
آب را چون یافت، خود کوزه شکست
لطیفی افزود: مولوی با بازنمایی این جهان وارونه، انسان را به معناطلبی و دروننگری دعوت میکند. تنها از رهگذر بلا، آزمون و شکست است که انسان به تابآوری و کشف حقیقت در خویش میرسد؛ نه در ظاهر حوادث بیرونی.
وی در ادامه گفت: شاه برای درمان کنیزک، طبیبانی را از چپ و راست گرد میآورد؛ طبیبانی که هر یک با غرور، خود را مسیحای عصر میدانند، اما در درمان او ناتواناند و هرچه میکنند، دردش را افزونتر میکنند.
لطیفی تأکید کرد: این طبیبان، نماد عقل جزئی و خودبزرگبین بشرند؛ عقلی تحلیلی و تکهتکهنگر که بهجای پیوند اجزا، به گسستن روابط و دیدن علتها در لایههای سطحی بسنده میکند. این عقل، طبیب تن است، نه جان.
نظر شما