سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - کتاب «تاریخ فرهنگی تاریکی» نوشته نینا ادواردز با ترجمه حسن افشار از سوی نشر ماهی منتشر شده است. این کتاب کاوشی قابلتأمل درباره مفهوم تاریکی و نقش چندوجهی آن در طول تاریخ بشر است. کتاب ادواردز که نخستین بار در سال ۲۰۱۸ منتشر شد. این کتاب بررسی میکند که چگونه تاریکی هنر، فرهنگ، مذهب و روانشناسی ما را شکل داده است و آن را به عنوان نیروی قدرتمند ترس، رمزوراز، زیبایی و نمادگرایی آشکار میکند.
ادواردز بهجای اینکه صرفاً تاریکی را با نبود نور یکسان کند، عمیقتر میکاود تا بفهمد چگونه تاریکی هم ناشناخته و هم ممنوعه را نشان میدهد و همهچیز را از ادبیات و فیلم گرفته تا نگرشهای اجتماعی و زندگی روزمره را تحت تأثیر قرار میدهد. در «تاریخ فرهنگی تاریکی»، ادواردز خوانندگان را به سفری در دورهها و فرهنگهای مختلف میبرد تا معانی مختلفی را که تاریکی تجسم داده است درک کنند. او از طریق ترکیبی از تحلیل تاریخی و نقد فرهنگی، پیوندهای پیچیدهای را که پیرامون تاریکی شکل گرفته است، از بازنمایی آن در اساطیر و فولکلور گرفته تا تأثیر آن بر هنر، فلسفه و علم، آشکار میکند.
تاریکی هم شیطانی است و هم رمانتیک
ادواردز بررسی میکند که چگونه تاریکی هم شیطانی و هم رمانتیک شده است و بیشتر ترسها، تعصبات و جذابیتهای هر دوره را دربرمیگیرد. او همچنین به جنبههای روانی و عاطفی تاریکی میپردازد و با مطالعه مصنوعات فرهنگی، ادبیات و فیلم توضیح میدهد که چگونه تاریکی میتواند فضایی برای رعبووحشت باشد، اما فضای بازتاب و خلاقیت را نیز دارد. او دیدگاه متفاوتی را ارائه میدهد و در مورد چگونگی ترس از تاریکی و اجتناب از آن بحث میکند، اما همچنین بهدلیل پتانسیل آن برای ایجاد استراحت، صمیمیت و رمزوراز ارزشمند است. از سایههای ادبیات گوتیک تا زیباییشناسی نوآر فیلم، ادواردز نشان میدهد که تاریکی چگونه هنرمندان را برای انتقال احساسات از وحشت گرفته تا جذابیت برانگیخته است.
در این کتاب ادواردز ویژگیهای متناقض تاریکی را برجسته میکند و نشان میدهد که چگونه میتواند زیبایی و وحشت را برانگیزد. تاریکی بهعنوان نیروی محصور و آزادی به تصویر کشیده میشود، موضوعی که در سرتاسر کتاب وجود دارد؛ زیرا او زمینههای مختلف فرهنگی و تاریخی را بررسی میکند. ادواردز بررسی میکند که چگونه اسطورههای باستانی و داستانهای مذهبی از تاریکی برای نمادی از راز شیطانی و الهی استفاده میکنند. بهعنوان مثال، او به این موضوع میپردازد که چگونه تاریکی ناشناخته را در اسطورههای سراسر جهان نشان میدهد و چگونه ادیان خاصی تاریکی را بهعنوان فضایی مقدس یا پاککننده پذیرفتهاند.
این کتاب به بررسی روان انسان میپردازد که چرا مردم در تاریکی میترسند یا آرامش پیدا میکنند. ادواردز تاریکی را بهعنوان فضایی برای دروننگری معرفی میکند، جایی که آسیبپذیری و رشد دروننگر در کنار هم وجود دارند و هویت فردی و جمعی را شکل میدهند. همچنین این کتاب از تکنیکهای کیاروسکورو در نقاشی رنسانس گرفته تا سایهها در فیلم نوآر، ادواردز به بررسی چگونگی استفاده هنرمندان از تاریکی برای برانگیختن خلقوخو، رمزوراز و احساسات میپردازد. تاریکی ابزاری حیاتی در بیان ایدههای پیچیده و کاوش در ضمیر ناخودآگاه بوده است.
بررسی ظریفی از تاریکی بهعنوان یک پدیده فرهنگی
«تاریخ فرهنگی تاریکی» بررسی قانعکننده و ظریفی از تاریکی بهعنوان یک پدیده فرهنگی است. این کتاب با رویکرد چندرشتهای خود، بینشهایی را به خوانندگان ارائه میدهد که چگونه تاریکی از جسم فراتر میرود و به نمادی سرشار از معنا، ترس، زیبایی و فتنه تبدیل میشود. ادواردز استادانه نشان میدهد که تاریکی به همان اندازه که یک ساختار فرهنگی است، یک پدیده طبیعی است، چیزی که همچنان به شکلدهی و تعریف ادراکات ما از جهان و خودمان ادامه میدهد.
این کتاب پس از پیشگفتار در هشت فصل به خاک و آتش: تاریکی چگونه پدید آمد، باستانیان و چگونه تاریکی همۀ چیزهای دیگر را پدید آورد، هنر تاریکی، سرگرمی در تاریکی، عکاسی، برق و تصویر متحرک، روانشناسی تاریکی و خواب، مد تاریک و تاریکی روشنایی خواهد شد بررسی شده و سپس پسگفتار، مراجع و کتابنامه آمده است.
نظرها درباره تاریکی گوناگون است؛ کسانی از تاریکی میترسند یا دستکم از آن میپرهیزند و هستند بسیاری که چیزی را نمیپسندند که تاریکی گویا مظهر آن است. دیگران به وادی غریب تاریکی به «شادمانی سایهها» دل میبازند، مسرور از نامعلومیهایش، فریفتۀ همۀ تداعیهای فرهنگ مردم و افسانهها، دلبستۀ کشش رازها و امکان ناشناخته. تاریکی پیش از ما وجود داشته است و فارغ از دغدغههای ما وجود خواهد داشت؛ اما به شکلهای بسیاری در زندگی ما نقش بازی میکند. با این حال، زبان تاریکی چنان ویژگی آشنایی در شیوۀ گفتار ماست که بهآسانی از اهمیت آن غافل میشویم.

تاریکی خوراک تخیل است
تاریکی پیش از ما وجود داشته است و فارغ از دغدغههای ما وجود خواهد داشت اما به شکلهای بسیاری در زندگی ما نقش بازی میکند با این حال زبان تاریکی و روشنایی چنان ویژگی آشنایی در شیوه گفتار ماست که به آسانی از اهمیت آن غافل میشویم وانگهی، امروزه روشنایی چنان تداعیگر فهم و شادی است که شاید به آسانی فراموش کنیم تک تکمان چقدر به قطب مخالف آن وابستهایم حالت آرام بخش و گاهی اطمینان بخشی که میتواند مترادف با اوج آگاهی و چه با اوج زیبایی شود. تاریکی خوراک تخیل است.
نویسنده در این کتاب قصد دارد که تاریکی فیزیکی و استعاری را بشکافد تا مشخص شود که چگونه تاریکی توانسته است چنین سیطرهای بر تخیل آدمی پیدا کند. آیا تاریکی و سایههای آستانهاش میتوانند اندیشههایی را تداعی کنند که در لحظات ظاهراً روشن گم شدهاند یا پنهان ماندهاند؟ نویسنده به دنبال نشاندادن غنای مفهومی تاریکی است. بررسی تاریکی این پرسش را پیش میآورد که چگونه در جایی که به نظر میرسد تاریکی و درک آن به صورت منبعی درونی حضور ندارد، تصور آن همچنان وجود دارد؟
شب و تاریکی جلوهها و نمودهای مختلفی در فرهنگ بشری داشتهاند و دارند، بهنحوی که میتوان گفت تاریکی، از دیرباز مفهوم و وضعیتی عجینشده با فرهنگ بوده است. چه بسیار حکایتها و تمثیلها که با تاریکی ساخته شدهاند و چه بسیار آثار هنری که با محوریت تاریکی خلق شدهاند و عنوان خود را از تاریکی گرفتهاند.
در این کتاب، سخن از حضور فیزیکی و ذهنی و استعاری تاریکی در متن فرهنگ بشری است. نویسنده در این کتاب از فرهنگ هراس از تاریکی و نیز فرهنگ کشش بهسمت تاریکی سخن میگوید. او در این کتاب، از خلال بررسی مفاهیم و موقعیتهای فیزیکی و استعاری و ذهنیِ مرتبط با تاریکی نظیر بینایی و نابینایی و شبکوری و مه و گرگومیش و غروب و سپیدهدم و هوشیاری و رؤیا و ترس از تاریکی، هم به تاریکی فیزیکی میپردازد و هم به تصویر فرهنگی تاریکی.
سفری در اعصار گوناگون تاریخ و فرهنگ
این کتاب، سفری است در اعصار گوناگون تاریخ و فرهنگ به جستجوی نشانههای تاریکی در ادبیات و دیگر شاخهها و وجوه فرهنگ. این کتاب از نوع مواجهۀ انسان با تاریکی و مقابله با آن و همچنین جذبِ آن شدن سخن میگوید و از نفوذ تاریکی به گفتمانهای مختلف فرهنگی و تأثیر آن بر تخیل آدمی. در کتاب از جنبههای گوناگون تاریکی و از خوب و بد و زشتی و زیبایی آن، در متن فرهنگ و تاریخ، سخن به میان میآید و از اینکه تاریکی از آنچه فکر میکنیم به ما نزدیکتر است و بسیار با زندگی ما پیوسته و عجین است.
نویسنده در این کتاب از نسبت تاریکی با زیبایی و آگاهی و تخیل سخن میگوید و از اینکه تاریکی چقدر به تخیل کمک میکند. نویسنده در این کتاب خواننده را به این موضوع توجه میدهد که تاریکی، با اطمینان و آرامشی که برمیانگیزد، «میتواند مترادف با اوج آگاهی و چهبسا اوج زیبایی شود.» ادواردز تاریکی را بهعنوان پدیدهای نمادین و معنوی بررسی میکند. او به تاریکی در ادبیات، هنر، اسطورهشناسی و سینما میپردازد و نشان میدهد چگونه این مفهوم در ذهن بشر بهعنوان نماد مرموز، تهدیدآمیز و گاه تسلیبخش جا افتاده است.
این کتاب مفاهیمی چون ترس از ناشناختهها، رازآلودگی و ارتباط تاریکی با احساسات منفی همچون مرگ، غم و انزوا را بررسی میکند و نشان میدهد که چرا انسانها همواره نگاهی دوگانه به تاریکی داشتهاند؛ از یک سو، آن را بهعنوان نماد شر و خطر میدانند و از سوی دیگر، آن را مکانی برای آرامش، تنهایی و تفکر عمیق میپندارند. ادواردز تاریکی را در قالبهای مختلف بررسی میکند؛ از تاریخنگاریهایی که تاریکی را بهعنوان دشمنی ازلی برای انسانها نشان دادهاند تا هنرهایی که آن را بهعنوان عنصری سازنده و زیباییشناسانه به تصویر کشیدهاند. او همچنین به تاریکی در فرهنگ عامه و هنرهای مدرن از جمله سینما، عکاسی و ادبیات معاصر میپردازد و تحلیلی عمیق از معنای تاریکی در دنیای امروز ارائه میدهد.
پرشهای مداوم بین تاریکی و روشنایی
اگر چگونگی تلقی از تاریکی را در فرهنگهای مختلف مقایسه و مقابله کنیم میبینیم تداعیهای آن ممکن است فراوان و گوناگون باشند ولی آبشخورهای زبانی آن به نظر در بیشتر زبانها بسیار همانندند. گویی هر مثال نقضی فقط این باور کنگ و غالباً احساسی را ثابت میکند که فرهنگهای گوناگون باید تنها گاهی و تنها در بعضی جزئیاتشان متفاوت باشند. در جوامع مختلف فهم مشترکی از ژرفا و نمایانی یا برعکس از تاریکی وجود دارد، از رقص سایه روشنهای اثیری گرفته تا پرده ضخیم تاریکی محض و تا شهر فرنگ پرشهای مداوم بین تاریکی و روشنایی در درجاتی از تاریکی شکلها را هنوز میتوان تشخیص داد و در درجات دیگری تشخیص شکل و فاصله مطلقاً محال است.
ولی مفهوم تاریکی سرمازده زمستان قطبی را عرب بیابانگرد هم میداند و معنی خنکای شب پس از روز داغ بیابان را سرخ پوست اینونیت هم میفهمد. ادعاهایی از این دست را که معنی تاریکی برای فرد عرب همان نیست که برای سرخ پوست اینوئیت هست به سختی میتوان اثبات کرد. شاید به کارمان بیاید که اینجا بکوشیم تفاوتی بین معنی و بسترش قائل شویم انسان میتواند آنچه را که خود تجربه نکرده است بفهمد، همچنان که بعید نیست از آنچه که خود تجربه کرده است فهم بسیار اندکی داشته باشد. اگر کسی زبانی را نمیداند و چندان آگاهی از باورها و رسمهای آن فرهنگ ندارد به این معنی نیست که امکان فهم آنها را هم ندارد. ما میتوانیم در عین تفاوتها با یکدیگر گفتوگو و یکدیگر را درک کنیم همچون نابینای مادرزادی که میتواند جهان بینایان و نمادهای دیداری آن را درک کند.
دو فهم متفاوت اسلامی و غربی از تاریکی
فاطمه مرنیسی، جامعهشناس مراکشی و دانشآموخته رشته علوم سیاسی از دانشگاه سوربن و نویسنده کتاب «سفر شهرزاد به غرب» بر این باور است که مثلاً واژه عربی «سَمَر» برابری در انگلیسی ندارد و مدعی است که معنی این واژه دو فهم متفاوت اسلامی و غربی از تاریکی را نشان میدهد سمر واژهای جادویی در زبان عربی است که حس ما از رنگ تاریک را با لذتی میآمیزد که از پهن کردن سفره دلمان برای شخص مرموزی میبریم گفتوگویی در تمام مدت زیر نور مهتاب و تحت تأثیر آن روشن نیست اینجا مراد از مفهوم یا واژه «جادویی» چیست و به یاد حکم مشهور ویتگنشتاین میافتیم که گفت و آنچه را نمیتوان به زبان آورد باید دربارهاش سکوت کرد.
در توضیح مرنیسی درباره معنی واژه «سمر» به عنوان تاریکی شب بیابان در نسبت با نور مهتاب و نیز امکان استفاده استعاری از آن به نظر میرسد او مدعای خودش را نقض میکند نمیشود از یک سو معنی چیزی را بیان کرد و تفاوتش را توضیح داد و از سوی دیگر مدعی شد که آن چیز را نمیتوان برای دیگران توضیح داد. این باور رمانتیک بر کسی پوشیده نیست که فرهنگهای گوناگون میتوانند چنان زمین تا آسمان با یکدیگر متفاوت باشند که تجربهها و لذا واژههایی کاملاً فهمناپذیر برای دیگران داشته باشند. این احساس که دیگران شما را درک نمیکنند بیشتر در حوزه شخصی دست میدهد مانند احساس دلدادگی که فی نفسه ذهنی است. امکان دارد که من در احساس شما شریک نباشم ولی بیگمان باز میتوانم مقصود شما را بفهمم و بدانم که معنی دلدادگی به طور کلی چیست؟
معنی تاریکی مادی و مفهوم مجرد تاریکی
همچنان که معنی تاریکی مادی را همه میدانند، مفهوم مجرد تاریکی را هم میفهمند که یک سر طیفش شاید مفهومی بیانگر گناه یا بدی باشد، یا نهایت حالت منفی و سر دیگر طیفش مفهوم رهایی مطلق از بازی پر آشوب تجربه بصری تاریکی اغلب به طور استعاری بر ادراک معنوی دلالت میکند در برابر پرحرفی روزمره در حالت تمرکز شدید یا احساس عمیق میتوانیم چشمهایمان را ببندیم گویی که خودمان را از دنیای خارج جدا میکنیم تا رابطهای بین مفهوم مادی و مفهوم مجرد برقرار کنیم.
در واقع، ادامه دادن صحبت با کسی که در میان گفتوگو ناگهان چشمهایش را میبندد شاید بی احترامی به تفکر عمیق او تلقی شود مثل اینکه کسی را بدون علت موجهی از خواب بپرانیم هم بدین سبب که باید نیاز او به خواب را در نظر بگیریم و هم چون نمیدانیم چه رشته افکاری را پاره میکنیم مثلاً پدر و مادر با آموزگاران میدانند که این رفتار را میتوان برای اعمال سلطه و خجالت دادن فرزند یا شاگرد و ساکت کردنش به کار برد زیرا با تفکر عمیق میتوان فکرهای عمیقتر و عاقلانهتری کرد. بسیاری کسان ترجیح میدهند در لحظات شورانگیز چشمانشان را ببندند، شاید برای اینکه در بی حواسی ظلمانی، خیال خود را از تجربه دیگران جدا کنند و لذت بیشتری ببرند.
واژههای بسیار از تاریکی در یونان باستان
کودکان شاید از ترس با شرمندگی صورتشان را بپوشانند و مانند شترمرغ کذایی گمان کنند دیگر کسی آنها را نمیبیند. چشم پوشاندن شاید نشانه احترام با فروتنی باشد چنان که نزد مسلمانان در مورد زنان متداول است. ما بزرگسالان شاید از شرمساری با دستپاچگی یا هنگامی که دروغی میگوییم زمین را نگاه کنیم با روی بگردانیم؛ یا موقعی که شوکه میشویم صورتمان را با دستهایمان بپوشانیم پس در این حالت به نظر میرسد خیال میکنیم تاریک کردن دیدمان ما را از نگاه نقادانه دیگران حفظ میکنند.
گردآوری و همسنجی واژههای بسیاری که در زبانهای گوناگون بر تاریکی دلالت میکنند با همه همانندی دامنه معنایی آنها کاری است بیرون از توان اثر حاضر هر چند مهم است که به ویژگی بعضاً ذهنی کاربردهای آنها اشاره کنیم در یونان باستان واژههای بسیاری برایش داشتند. از جمله اربوس که نام یکی از خدایان بو؛ زوفوس که امروزه به معنی «پدرخوانده» به کار میرود کسی که جایگاه بلندی در فرهنگ یونانی معاصر دارد اما در دوران باستان هم بر سایه مادی دلالت می کرد و هم بر احساس نحوست واژه دیگری آنیخوس بود که تاریکی خاموشی کورهای آهنگری را تداعی میکنند و تاریکی شب را چیزی هم متشخص و هم زودگذر نشان میدهد.
کتاب «تاریخ فرهنگی تاریکی» نوشته نینا ادواردز با ترجمه حسن افشار در ۲۹۶ صفحه و قیمت ۲۸۵ هزار تومان از سوی نشر ماهی منتشر شده است.
نظر شما