به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) بازار کتاب کودک و نوجوان، در سالهای اخیر، بیش از هر زمان دیگری شاهد حضور پررنگ آثار ترجمهشده بوده؛ کتابهایی که از دل برترین آثار جهان انتخاب شدهاند. داستانها و رمانهایی که در کشور مبدا هم پرفروش بوده و تحسین منتقدان را برانگیختهاند. در مقابل، آثار تألیفی، بیش از پیش به حاشیه رانده شدهاند. امروز، نویسنده ایرانی، آن هم در شرایط و تنگنای اقتصادی و فرهنگی، هم برای نوشتن میجنگد، هم برای چاپ و دیدهشدن آثارش.
بعضی براین باورند که این رقابت نابرابر به کیفیت پایینتر آثار تالیفی برنمیگردد بلکه دلیل آن است که مترجم این امکان را دارد از میان دهها یا صدها عنوان موفق جهانی، یک اثر پرمخاطبتر را برای ترجمه برگزیند. او با تکیه بر موفقیت بینالمللی کتاب، شانس بیشتری برای جذب ناشر، مخاطب و سرمایه دارد. اما نویسنده ایرانی باید از صفر بسازد؛ نه پشتوانهای از بازخورد جهانی دارد، نه تضمینی برای دیدهشدن در بازاری که به نامهای خارجی اعتماد بیشتری دارد.
برخی دیگر هم معتقدند: اثر خوب، چه تالیف باشد چه ترجمه راه خود را باز و مخاطب خود را پیدا میکند. حتی سحر ترهنده، در گفتوگو با ایبنا به این موضوع اشاره میکند که این پدیده، فقط مختص ایران نیست. در بسیاری از کشورها مانند ترکیه، کره، کشورهای عربی و حتی بخشهایی از اروپای شرقی نیز ادبیات ترجمه پررنگتر و پرفروشتر است. اما در ایران، دلایل متعددی برای این مسئله وجود دارد. نخست آنکه کتابهای ترجمه، نتیجه یک نشر حرفهای و درستاند. از ویرایش ساختاریافتهای برخوردار هستند و در بازار جهانی آزمایش و ارزیابی شدهاند. یعنی اثری که به فارسی ترجمه میشود، معمولاً در چند کشور دیگر منتشر شده، جایزه گرفته، از بوته نقد گذشته و بازخوردهای متنوعی دریافت کرده است. در نتیجه از نظر ساختار، روایت و شناخت مخاطب، کیفیت بالاتری دارد.
به گفته مدیر کتابهای طوطی، ترجمه از تنوع ژانری و موضوعی بسیار بیشتری به نسبت تالیف برخوردار است. در حالی که ادبیات تألیفی کودک در ایران هنوز به سبکهایی چون پندآموزی، اخلاقگرایی و شیوههای کلاسیک محدود است. اما آثار ترجمهشده به سراغ موضوعاتی تازه، جسورانه و جهانی مثل اضطراب و سلامت روان، تنهایی، طلاق، مرگ، تنوع فرهنگی و جنسیتی، مهاجرت، دوستیهای گوناگون، ماجراجویی، فانتزی مدرن، عشق و روابط نوجوانانه، قلدری، اعتیاد و … میروند و به مفاهیمی میپردازند که کودک امروز ایرانی هم از طریق اینترنت و شبکههای اجتماعی با آنها روبهروست. در واقع، آثار ترجمه گاه میتوانند از محدودیتهای محتوایی داخلی عبور کنند.
ترهنده به اینکه با کتابهای ترجمه، برخورد نرمتری میشود اشاره و بیان میکند: کتابهای ترجمهشده معمولاً با سانسور کمتری مواجهاند یا برخورد مهربانانهتری با آنها میشود. بنابراین، میتوانند حرفهایی بزنند که نویسنده ایرانی شاید جرات یا امکان نوشتنشان را نداشته باشد، یا اگر بنویسد با حذف و تغییر مواجه شود.
به گفته مترجم «چشمهایت را ببند»، کودک امروز ایران از طریق اینترنت، بازیهای رایانهای، انیمیشن و یوتیوب با جهان در ارتباط است. بنابراین، وقتی شخصیت داستان، یک کودک ژاپنی، آلمانی یا آمریکایی باشد، برایش بیگانه نیست؛ زیرا او در فضای دیجیتال با این چهرهها زندگی میکند. در مقابل، بسیاری از داستانهای ایرانی برایش غریب، کهنه یا مصنوعی به نظر میرسند.
ترهنده به نبود قانون کپیرایت به عنوان یک معضل اشاره و مطرح میکند: به نظر میرسد انتشار کتابهای ترجمه در ایران، صنعتی پرسود و کمدردسر است؛ چون قانون کپیرایت رعایت نمیشود. در حالی که نشر کارهای تالیفی، بیشتر شبیه به یک رسالت فرهنگی است. بسیاری از ناشران ایرانی، بهویژه در حوزه کودک، بخش عمدهای از تولیدات خود را به ترجمه اختصاص دادهاند؛ زیرا آمادهتر است، ریسک مالی کمتری دارد، نیازی به بازنویسی و اصلاح ساختار ندارد و فروش تضمینشدهتری دارد. در حالیکه تألیف زمانبر، پرهزینه و پرریسک است.
به گفته عضو هیئت مدیره شورای کتاب کودک، درست است که آثار ترجمه شده از موفقیت و اقبال بیشتری در بازار برخوردارند اما این بهمعنای پیشرفت اصولی و حرفهای این کارها نیست. برعکس، ما با بازاری آشفته، غیرقانونی و فاقد نظم حقوقی مواجهایم که با ترجمههای سطحی و تکراری پر شده. دلیل اصلی آن هم این است که ایران هنوز به کنوانسیون برن و قانون بینالمللی کپیرایت نپیوسته و از یک رمان کودک یا نوجوان پرفروش، ممکن است پنج یا ششد و حتی در مواردی مانند «شازده کوچولو»، بیش از هفتاد ترجمه متفاوت در بازار وجود داشته باشد. کتابهایی که با عجله، با ترجمه ماشینی و حتی با حذف و سانسور منتشر شدهاند؛ و همین مسئله موجب سردرگمی خانوادهها و نوجوانان میشود.
ترهنده، جلب اعتماد ناشران اولیه را ضروری میداند و میگوید: برخی ناشران برای جلب بازار، قطع کتاب را تغییر میدهند؛ مثلاً از وزیری به جیبی یا خشتی، بخشی از متن را حذف یا خلاصه میکنند یا حتی از مترجم میخواهند «لحن را تغییر دهد تا کتاب پرفروشتر شود. تاسفآور اینکه همه این اقدامات بدون اطلاع یا رضایت نویسنده یا صاحب اثر صورت میگیرد. وقتی ناشر خارجی میبیند که کتابش بدون دریافت حق انتشار با کیفیت پایین یا همراه با تحریف منتشر شده، اعتمادش را از دست میدهد. حتی اگر طرحهایی مانند «گرنت» یا حمایت مالی وجود داشته باشد، حاضر به همکاری رسمی با ناشران ایرانی نمیشود.
به گفته مترجم «هیولای رنگها»، در این بازار آشفته، مخاطب نخستین قربانی است؛ چون احتمال دارد ترجمهای ضعیف بخواند و ذهنیت نادرستی نسبت به اثر پیدا کند. مترجم حرفهای نیز آسیب میبیند، چراکه کار او زیر سایه چند ترجمه بیکیفیت پنهان میشود در نهایت، ادبیات کودک ایران بازنده است، زیرا فرصت یادگیری از استانداردهای جهانی را از دست میدهد.
نظر شما