چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۰
با علی خدایی، در جشن بی‌کرانِ خُرده‌ریزها

علی خدایی در «سینگورینگ» هم، که مثل دیگر آثار سال‌های اخیر او در مرز میان داستان و ناداستان است، ما را به جشن بی‌کران خرده‌ریزها دعوت کرده است. او در این کتاب، گذشته‌ای غایب را، با کولاژی از خرده‌ریزهایی که نمادهای آن گذشته‌اند، به حال احضار می‌کند، یا حال را به گذشته می‌کشاند و این دو را باهم ادغام می‌کند و مرز میانشان را برمی‌دارد.

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – علی شروقی: علی خدایی، به‌گواه مسیری که نرم و آهسته از کتاب «از میان شیشه از میان مه» تا «سینگورینگ»، که تازه‌ترین کتاب اوست، پیموده، نشان داده است که هرچه در این سالها بیشتر از داستان فاصله گرفته، به آن نزدیک‌تر شده است. اصلاً مگر داستان چیست، جز همین خرده‌ریزهایی که خدایی در هر نوشته‌اش حقشان را تمام‌وکمال ادا می‌کند. او نویسنده‌ای‌ست که چنان در جزئیات، سنگ تمام می‌گذارد که جزئیات در کارش نه به عوامل برسازنده، پیش‌برنده و تقویت‌کنندۀ درام، که به خود درام بدل می‌شوند.

خدایی در «سینگورینگ» هم، که مثل دیگر آثار سال‌های اخیر او در مرز میان داستان و ناداستان است، ما را به جشن بی‌کران خرده‌ریزها دعوت کرده است. او در این کتاب، گذشته‌ای غایب را، با کولاژی از خرده‌ریزهایی که نمادهای آن گذشته‌اند، به حال احضار می‌کند، و نیز حال را به گذشته می‌کشاند و این‌گونه این دو را باهم ادغام می‌کند و مرز میانشان را برمی‌دارد. برای همین است که در «سینگورینگ» خود را با همزمانیِ ناهمزمان‌ها مواجه می‌بینیم و به‌طور همزمان در زمان‌ها و مکان‌های مختلف و میان خاطرات و آدم‌ها و اشیاء و خرده‌ریزهایی قرار می‌گیریم که هر یک گویی به جایی و زمانی و روزگاری تعلق دارند و حال، در روایتی که در عین مستندگونگی، شمایلی به‌شدت داستانی دارد، یک‌جا گرد آمده‌اند تا تاریخ را از شکل تقویمی‌اش خارج کنند و با احضار خرده‌ریزهای گمشده، فراموش‌شده و محذوف، تاریخ غیاب را روایت کنند.

«سینگورینگ» مجموعه‌ای از قطعه‌ها و خرده‌روایت‌ها با یک راوی تکثیرشده و دارای هویتی چندپاره است. خرده‌روایت‌ها در تهران و اصفهان در رفت‌وآمدند اما در فاصله این رفت‌وآمد، پای مکان‌ها و سرزمین‌های دیگری هم وسط می‌آید که هرکدام، گویی با یک خرده‌ریزِ نمادین، اعلام وجود می‌کنند. دوپاره‌گی راوی میان اصفهان و تهران، حضور پررنگ ارمنی‌های ساکن تهران در کتاب، مادربزرگ راوی که به چند زبان حرف می‌زند، خارجی‌های ساکن خیابان فرصت؛ این‌ها و بی‌شمار عنصر دیگر در «سینگورینگ» را می‌توان نشانه‌هایی گرفت از تأکید بر مضمون هویت چندپاره و متکثر در این کتاب.

«سینگورینگ» که عنوان کتاب است، چنانکه در جایی از کتاب توضیح داده شده، نام رادیوهایی حلقوی، تولیدشده در کمپانی ناسیونال، بوده که دور دست بسته می‌شده‌اند: «شوِ ناسیونال را علی تابش اجرا می‌کرد و به برنده‌های مسابقه‌هایش رادیوِ سینگورینگ جایزه می‌داد. رادیو مثل دونات بود، با این فرق که یک طرفش باریک بود و یک طرفش ضخیم. رادیو از طرف ضخیم باز می‌شد، دور دست می‌پیچید و چفت می‌شد. برنده‌ها با خوشحالی رادیوِ جایزه‌شان را دور دست می‌پیچیدند و دوربین تلویزیون دست‌های سینگورینگ‌پیچ آن‌ها را نشان می‌داد و بعد علی تابش از یک خواننده دعوت می‌کرد بیاید روی صحنه.»

سینگورینگ فقط یک رادیو نیست؛ یک خرده‌ریز خاص است که از کنج‌وکنارهای حافظه، از گوشه‌های پرت و مغفول و غایب تاریخی نه‌چندان دور، بیرون کشیده شده است تا از چشم‌انداز مدور آن، تاریخ غیاب را نظاره کنیم.

«سینگورینگ» تاریخ‌نگاری خرده‌ریزهایی‌ست که علایق و سلایق و سبک زندگی و فرهنگ طبقه متوسط شهرنشین دهه‌های ۴۰ و ۵۰ خورشیدی را نمایندگی می‌کنند. خدایی این دوره را از فاصله و از منظری متفاوت با آن‌چه در آثار ادبی جریان اصلی ادبیات ایران در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ نمود داشت، می‌بیند. در چندفرهنگی و تکثرِ حاکم بر «سینگورینگ»، بیش از آن‌که تفاوت‌ها و تضادها عمده باشد، همنشینی و ادغام عناصر ناهمگون است که جلوه‌گری می‌کند؛ این‌که هر خرده‌ریزِ آمده از یک فرهنگ، در همنشینی با فرهنگی دیگر، چه تحولی در آن ایجاد می‌کند و خود چگونه براثر این همنشینی دستخوش تحول می‌شود.

با علی خدایی، در جشن بی‌کرانِ خُرده‌ریزها

راوی «سینگورینگ» کلکسیونری‌ست که آشتی‌جویانه می‌کوشد، دست کم در مجموعه شخصی‌ای که خود تدارک دیده است، بین ناهمزبانی‌ها و ناهمزمانی‌ها و ناهمگونی‌ها رابطه‌ای مسالمت‌آمیز برقرار کند. «سینگورینگ» رویای آرامش و آشتی در متن تنش و آشفتگی‌ست. برای همین است که داستان‌های آن در عین شیرینی، ته‌مزه‌ای تلخ دارند. این داستان‌ها شیرینند اما درد و اندوهی را پشت خود دارند؛ درد و اندوهی برآمده از جای خالی همۀ آدم‌ها و اشیائی که راوی از آن‌ها سخن می‌گوید و با گفتن از آن‌ها احضارشان می‌کند و همراه با احضار آن‌ها غیابشان را هم احضار می‌کند. همین احضار غیاب است که اندوه را از پشت شیرینی قصه‌ها نمایان می‌کند. اصلاً مگر اندوه را حتماً باید عبوس نوشت تا به چشم بیاید و بر جان خواننده بنشیند؟

«سینگورینگ» بی‌آنکه ادعای تاریخ‌نگاری داشته باشد، با روایت‌هایی که هم واقعی و هم داستانی می‌نمایند، بخشی از مواد خامِ تاریخ‌نگاریِ فرهنگی یک دوره را فراهم می‌کند. خدایی در این کتاب، همچون آثار قبلی‌اش و در ادامۀ سبک‌وسیاق همان آثار، به‌جست‌وجوی درام پنهان در حافظۀ خرده‌ریزهای از یاد رفته می‌پردازد و این درام را پیش روی ما قرار می‌دهد. او در فرایند نقل داستان‌های این کتاب، خرده‌ریزهایی از داستان‌های قدیمی‌اش، مثلاً داستان «از میان شیشه از میان مه»، را هم احضار می‌کند. طی این احضار، وجوهی از آن داستان‌ها مرئی می‌شود که قبلاً غایب بودند و این، به یُمن همنشینی آن متن‌ها با متن‌های دیگر کتاب است که حاصل می‌شود.

«سینگورینگ» تاریخ مدارا و آشتی‌ست؛ تاریخ همنشینی فرهنگ‌ها و تأثیرشان بر یکدیگر؛ یک تاریخ غایب که در هیأت خرده‌ریزها و از رهگذار تخیل داستان‌پرداز پدیدار می‌شود. شاید این تکه از داستان «تهران شبیه چیست یا شبیه تهران چیست» از کتاب «سینگورینگ» را بتوان چکیده‌ای از سبک این کتاب و طرز نگاه جزئی‌نگری که این سبک را پدیده آورده است، قلمداد کرد: «کنار میزی که غذا می‌خوریم، روی یخچال خانه‌مان پر از مگنت‌هایی است که فامیل دور و نزدیک، دوست و آشنا از سفرهایی که رفته‌اند و یا از جایی که مقیم‌اند هدیه آورده‌اند. شاید اگر دوست و فامیل بیش‌تری را راهی سفر می‌کردیم یخچال کروی می‌شد و ما دنیا را تماشا می‌کردیم و گرد جهان می‌گشتیم. هر کدام از اهالی خانه یکی یا چندتا را بیش‌تر دوست دارد. همسرم هالیوود روی تپه و برج پیزای ایتالیا را، که کج است، دوست دارد؛ البته ماسک‌ها و کوندولای ونیز را هم کنار پیزا گذاشته. یک‌بار به من گفت: "بالاخره ایتالیا رو ندیدیم." پسرم مگنت منچستریونایتد را دوست دارد و مگنت‌های موزه‌ی مادام توسو را و… هر کدام از این‌ها نشانه‌ای با خود دارند. من هم نشانه‌های محبوب خودم را دارم: سان‌فرانسیسکو و تراموا و بالاوپایین خیابان که مرا یاد سریال مک‌میلان و همسرش می‌اندازد و پنجشنبه‌هایی که هجده‌نوزده‌ساله بودم. قرار گذاشته بودیم برویم با بچه‌ها در صف، برای درس خواندن در امریکا، کنار سفارت بایستیم. مجسمه‌ی آزادی با آن مشعل که نیویورک بود و در این سال‌ها برایم آقای اسکورسیس می‌شد و جناب جکسون که دورش دور بزند یا بچرخد. همه‌ی این‌ها کنار ایفل و ساعت بیگ‌بن و ایاصوفیه و… ایستاده‌اند تمام‌قد. کافی است گوشم را بچسبانم به درِ یخچال تا صدای‌شان را بشنوم و بعد درِ یخچال را باز کنم و پیتزای ازدیشب‌مانده و سالاد یونانی خودشان را به من نشان بدهند.»

اما اگر از من بپرسند از بین خرده‌ریزهای «سینگورینگ» دوست دارم کدام را به یادگار بردارم، یکیش حتماً آن نمکدانی‌ست که در داستان «خوراک اصفهان» سوراخش «یکی‌درمیان گرفته است.»

کتاب «سینگورینگ» را نشر چشمه منتشر کرده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین