چهارشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۲:۱۴
طبیعت در محکمه عقل

محمدرضا بهشتی:‌بیکن معتقد است عقل همچون محکمه‌ایست که باید طبیعت را به عنوان متهم فرابخواند و آن را مجبور کند تا به سوالات خاصی پاسخ دهد.

به گزارش خبرنگار سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - محمدحسن ابوالحسنی: روز سه‌شنبه، ۶ خرداد، در تالار کمال دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران یک سخنرانی با عنوان «بازتاب اندیشه‌های فلسفی در آثار هنری» برگزار شد. در این سخنرانی، که یکی از مجموعه گفتگوی سه‌شنبه‌ها بود، دکتر محمدرضا حسینی بهشتی استاد فلسفه دانشگاه تهران به بحثی پیرامون رابطه هنر و فلسفه پرداخت و به تفصیل راجع درک استعاری فرانسیس بیکن از پیشرفت سخن گفت. محمدرضا حسینی بهشتی، استاد باسابقه فلسفه دانشگاه تهران، مترجم و ویراستار کتب فلسفی است.

ژانر جدید تاریخ‌نگاری فلسفی

در ابتدای نشست محمدرضا بهشتی توضیحی راجع به تاریخ مفاهیم فلسفه ارائه کرد. او در این مورد بیان کرد:«توضیح تاریخی مفاهیم فلسفی دشواری خود را دارد. وقتی به یک مفهوم خاص اشاره می‌کنیم در مورد آن می‌پرسیم: نزد چه کسی؟ در چه زمانی؟ یعنی تلاش می‌کنیم زمینه و زمانه آن مفهوم را بازیابی کنیم. رویکردی غیر تاریخی نسبت به مفاهیم فلسفی هم وجود دارد که در آن فیلسوف سعی می‌کند فارغ از شرایط تاریخی و اجتماعی، یک مفهوم را تعریف و تثبیت کند. اما این کار دشوار است و مخاطرات خاص خود را دارد. وجه تاریخی اندیشه‌ها اهمیت بسیاری دارد. ما همواره در اندیشه است که می‌اندیشیم، یعنی مفاهیم و اندیشه‌های سابق در اندیشه‌های ما تاثیر انکارناپذیری دارند. بنابراین رویکردی در تاریخ‌نگاری پدید آمده که بیشتر به تاریخ تکوین و تطور مفاهیم می‌پردازد؛ این رویکرد به نام تاریخ اندیشه یا تاریخ ایده‌ها(history of ideas) شناخته می‌شود. این رویکرد در اواخر قرن نوزدهم شکل گرفت و با گذر زمان اقبال و گسترش بیشتری یافت. برای نگارش این نوع از تاریخ، کتب مهم و کلاسیک را مطالعه کرده، واژگان مهم را از دورنشان استخراج می‌کنیم و سپس این واژگان را در سطح وسیع به دو شکل سینکرونیک(synchronic) و دیاکرونیک (diachronic) مقایسه می‌کنیم. »

او در ادامه افزود: «برای هر واژه، یکسری از معانی به تدریج محو شده و معانی جدیدی به آن وارد می‌شوند. یکی از اندیشمندانی که نظام فکری محکم، منسجم و حساب‌شده‌ای دارد، ایمانوئل کانت است، با تمامی دقتی که وی در ساختن نظام فکری خود به کار گرفته، معنی واژگان نزد او تا حدی متفاوت هستند. دگرگونی‌های مفهومی حتی در آثار او نیز به چشم می‌خورند. در آثار کلاسیک، مفاهیم مختلف یک واژه گاهی مکمل هستند و گاهی متعارض. تشخیص این روابط برعهده مورخ اندیشه‌هاست. یکی از آثار سترگ در تاریخ مفاهیم، فرهنگنامه تاریخی مفاهیم فلسفه است که در ۱۳ جلد از دهه ۱۹۷۰ تا دهه ۲۰۰۰ میلادی نوشته شد. این مجموعه با همکاری حدود ۱۵۰۰ متخصص و به هدایت یواخیم ریتر نگارش یافت و برگزیده‌ای از مداخل آن درباره مابعدالطبیعه، هنر و الهیات نیز به فارسی در چندین مجلد ترجمه شد. یواخیم ریتر و راینهارد کوزلک از سرآمدان تاریخ‌نگاری مفاهیم هستند.»

وی در همین راستا، نقش استعاره و هنر را در شناخت مفاهیم مهم دانست: «مفاهیم و دلالت‌های قدیمی رنگ می‌بازند و جای خود را به دلالت‌های جدید می‌دهند اما در فاصله‌ای که هنوز دلالت‌های قدیم رنگ نباخته و دلالت‌های جدید به درستی تثبیت نشده‌اند، عرصه‌ای هست برای شکوفایی استعاره‌های فراوان. در لحظه، استعاره‌های مختلفی ظهور می‌کنند. مثلاً ما عقل را به محکمه تشبیه می‌کنیم؛ این یک تشبیه و استعاره است که سعی می‌کنیم کارکرد عقل را از طریق آن معرفی و تثبیت کنیم. تدقیق در نقش استعاره ما را به اهمیت هنر رهنمون می‌کند. هنر عرصه‌ای مکمل شناخت فلسفی است. مثلاً ذهنیت باروک در موسیقی ویوالدی تجلی یافته و اگر کسی بخواهند باروک را بشناسد شاید گوش دادن دقیق چهار فصل ویوالدی به او کمک بیشتری کند تا تفحص در متون فلسفی.»

بیکن یا دکارت

دکتر بهشتی، اهمیت بیکن و دکارت را در سپیده دم عصر مدرن یادآوری کرد: «با بیکن جریانی از تجربه‌گرایی آغاز می‌شود و با دکارت جریانی از عقل‌گرایی. اتفاقات مهمی در قرون دوازدهم، سیزدهم، و چهاردهم میلادی رخ داد که به فروپاشی تصویر قرون وسطایی از جهان انجامید؛ شناخت این دوره برای ما ایرانیان از اهمیت بسزایی برخوردار است. فیلسوفان پس از این دوره به این نتیجه رسیدند که اندیشه به پایه‌های جدیدی احتیاج دارد؛ در همین راستا دکارت از یک بنیان تزلزل ناپذیر سخن گفت. بیکن و دکارت در آغاز عصر مدرن به اهمیت روش در اندیشیدن اشاره کرده و هریک سعی کردند روشی مناسب برای اندیشیدن عرضه کنند. «روش» وسیله‌ای ضروری برای شناخت حقیقت دانسته شد. بیکن در اثر مهم خود با عنوان احیای کبیر بخشی دارد به نام ارغنون نو (novum organum). روی جلد احیای کبیر، یک تصویر جالب توجه نقش بسته که نیازمند تفسیر است.

طبیعت در محکمه عقل

روی جلد کتاب، یک کشتی شناور در آب تصویر شده که در حال گذار از میان دو ستون است. این دو ستون معرف تنگه جبل‌الطارق هستند که در آن زمان به عنوان پایان جهان شناخته می‌شد. تنگه جبل‌الطارق حاوی اشاره‌ای به اساطیر یونانی نیز هست. هراکلس (هرکول) در یکی از ماموریت‌های خود موظف شد سیب طلایی باغ‌های هسپرید را بیاورد. او بدین منظور به انتهای جهان رفت و با فریب دادن اطلس این سیب‌ها را دزدید. او در این مسیر ستون‌هایی را بنا نهاد که به نام ستون‌های هرکول معروف گشتند. این ستون‌ها در واقع همان کوه‌های جبل طارق و جبل موسی هستند که در طرفین تنگه جبل‌الطارق قرار گرفته‌اند. در اساطیر معروف است که هرکول روی یکی از این ستون‌ها نوشت: non plus ultra (فراتر از آن چیزی نیست). جهان شناخته‌شده باستان پیرامون دریای مدیترانه قرار داشت که تا تنگه جبل‌الطارق امتداد می‌یافت ولی فراتر از تنگه جهان ناشناخته قرار داشت، جایی که انسان آن را نمی‌شناخت. تصویر روی جلد کتاب بیکن نشان از آن دارد که انسان باید برای شناخت ناشناخته‌ها پیشگام شود. در پایین تصویر از کتاب مقدس به زبان لاتین عبارتی به این معنی آمده است: افراد زیادی از آن عبور خواهند کرد و بدین ترتیب راه گشوده خواهد شد. کشتی نزد بیکن، استعاره‌ای از روش است که باید برای شناخت طبیعت و جهان مورد استفاده قرار گیرد.»

آقای بهشتی اشاره کرد که فرجام سفر کشتی در کتاب آتلانتیس جدید تصویر می‌شود:«سفر کشتی مذکور در جزیره بن سلم (ابن سالم) به پایان می‌رسد. در این جزیره نوعی تکنوکراسی حاکم است، اولین نشانه‌های تکنوکراسی را در این جزیره می‌یابیم. در وسط جزیره، خانه سلیمان قرار دارد که توسط دانشمندان و صنعتگران اداره می‌شود. در این جزیره یک مدیریت پیشرفته به قصد رفاه و سلامتی انسان برقرار: در آن نه کسی مریض می‌شود نه گرسنه می‌ماند. اگر نزد یونانیان سعادت به معنی برخورداری از روح خوب (eudaimonia) بود بیکن سعادت را در برخورداری از رفاه می‌داند.

نخ و سرنخ

طبیعت در محکمه عقل

آقای بهشتی نخ و سرنخ را دومین استعاره‌ای دانست که بیکن برای معرفی روش به کار گرفته و گفت: «در اساطیر یونانی، به یک موجود عجیب برخورد می‌کنیم به نام مینوتور. این موجود که نیمی گاو و نیمی انسان است از گوشت انسان‌های جوان تغذیه کرده و بسیار خطرناک است. ددالوس، صنعتگر یونانی، برای اینکه دیگران از شر این موجود در امان باشند، پیرامون وی یک هزارتو می‌سازد که پیدا کردن راه خروج از آن تقریباً ناممکن است. تزئوس که یک پهلوان مشابه هرکول است تصمیم می‌گیرد به نبرد گاو-انسان رفته و او را بکشد. آریادنه، نامزد تزئوس، یک قرقره نخ به تزئوس می‌دهد تا وقتی به هزارتو وارد شد آن را به تدریج باز کرده و برای بازگشت خود سرنخ داشته باشد. این سرنخ، وسیله‌ای برای رفتن و بازگشتن است و اهمیتی نمادین دارد؛ بیکن این سرنخ را معادل روش می‌داند.»

طبیعت در محکمه عقل

دکتر بهشتی سومین استعاره بیکن را محکمه عقل دانست و گفت: «بیکن معتقد است عقل همچون محکمه‌ایست که باید طبیعت را به عنوان متهم فرابخواند و آن را مجبور کند تا به سوالات خاصی پاسخ دهد. طبیعت به خودی خود سخن‌های بسیاری می‌گوید که ما بسیاری از آنها را درک نمی‌کنیم اما باید او را مجبور کنیم تا به سوالات و درخواست‌های ما پاسخ گوید. ما مثل مفتشان قدیم، طبیعت را آزار می‌دهیم تا او را راستی‌آزمایی کنیم. این آزار تشبیهی از آزمایش علمی است. نحوه‌ای که بیکن از طبیعت در محکمه عقل سخن می‌گوید یادآور دادگاه های تفتیش عقاید است و یک رویکرد استعاری را نمایندگی می‌کند.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها