سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، هفتاد و یکمین دوره جشنوارههای منطقهای به میزبانی تبریز در حال برگزاری است. از این رو توجه اهالی فیلم کوتاه به تبریز و جشنواره سهند معطوف شده است. شخصیتهای شناختهشدهای در حوزه فیلم کوتاه، از عطا مجابی تا شهرام مکری، با عناوین مختلف در این رویداد حضور دارند.
جشنواره سهند در بخش رقابتی خود به یکی از ساختارهای مهم سینما، یعنی فیلمنامههای اقتباسی، میپردازد. اقتباس و بازآفرینی از مدیومهای دیگر همواره در تاریخ سینما جذاب بوده است. فیلمنامههای بسیاری از رمان، نمایشنامه و حتی سریالها متولد شدهاند. بسیاری از فیلمسازان برجسته، از جمله رومن پولانسکی، که مهمترین دوران حرفهایاش به اقتباسهایی از ادبیات بازمیگردد، این رویکرد را سرلوحه کار خود قرار دادهاند. به طور کلی، اقتباس در سینما به منزله حیات هنر است که از تعامل میان مدیومهای مختلف شکل میگیرد.
اگر دغدغهمان حیات هنری سینمای ایران باشد، باید به اقتباس توجه ویژهای داشته باشیم. در این جشنواره، سه فیلمنامه در بخش رقابتی اقتباسی حضور دارند. رقابت این آثار، فارغ از جایزه، باید توجه متولیان سینما را جلب کند. شاید در میان این آثار، اثری باشد که به رشد سینمای ایران و ادبیات پارسی یاری رساند. توجه مدیران به اقتباس از ادبیات و رمان میتواند انگیزهای مضاعف به نویسندگان ببخشد و به پویایی هرچه بیشتر این حوزه کمک کند. سه فیلمنامهای که در بخش مذکور رقابت میکنند به ترتیب زیر هستند:
الف) «تنپوش»؛ مجتبی محمدی
این فیلمنامه از روایت شیر، روباه و الاغ کتاب «کلیله و دمنه» اثر ابوالمعالی نصرالله منشی اقتباس شده است.
خلاصه فیلمنامه: پرویز به فرزانه که یک عروسکساز است، علاقهمند میشود. احد که در گذشته سر و سری با فرزانه داشته قول رضایت فرزانه بابت این وصلت را به پرویز میدهد. ابتدا فرزانه بعد از راضی شدن، به بهانه عقاید پرویز معامله را بهم میزند اما دوباره با وعدههای احد فریب میخورد.
ب) «جانور»؛ محمدرضا شهریاری
این فیلمنامه اقتباسی از داستان «گرگ» نوشته هوشنگ گلشیری است.
خلاصه فیلمنامه: ظهور گرگی عجیب و مرموز در اطراف بهداری یک روستای دورافتاده و برفگیر، زندگی پزشک روستا و همسر جوانش را تحت تاثیر قرار میدهد.
ج) «خواهرزن فرگوسن»؛ سامان علینژادیان
این فیلمنامه اقتباسی از داستانهای «هزار و یک شب حکایت جوان و حکیم» و رمان «مغازه خودکشی» ژان تولی است.
خلاصه فیلمنامه: مردی جنوبی که همه زندگی خود را روی فوتبال و تیم منچستر یونایتد شرط بسته به مغازه (موضیف) خودکشی میرود تا خودش را از زندگی خلاص کند؛ اما در آنجا اتفاقاتی میافتد که از این تصمیم مردد میشود.
خ) «دندان اسب»؛ کیوان شمشیربیگی
این فیلمنامه از داستان کوتاه «جعفرآباد» نوشته کیوان شمشیربیگی اقتباس شده است.
خلاصه فیلمنامه: رسول برای دیدار دوست دوران سربازیاش به روستای دورافتاده کانیرهش میرود و با رازهای ناپیدایی روبهرو میشود که از مرزهای واقعیت و افسانه عبور میکنند. در میان سکوت جنگلهای بلوط و نگاههای پرسشگر اهالی، حقیقتی پنهان در پس دندانهای طلایی و اسب سفیدی که شبها در مه ظاهر میشود، او را به شرایطی پر رمز و راز میکشاند. سفری که افسانه، گنج و سرنوشت را به هم پیوند میدهد.
د) «زن از پلکان پایین میآید»؛ اسماعیل یوسفی رامندی، ناهید شمسی و امیررضا بیگدلی
این فیلمنامه از داستان کوتاه «شیطان بالای کوه» نوشته امیررضا بیگدلی اقتباس شده است.
خلاصه فیلمنامه: ایوب مردی مجرد؛ پنجاه و پنج ساله. به تازگی به یک منطقه توریستی اسبابکشی کرده است. در طبقه بالا خانه زنی که همسرش به شدت بیمار است، زندگی میکند. پیراهن زن به بالکن طبقه پایین سقوط کرده و با مراجعه وی برای گرفتن پیراهن باب آشنایی او با ایوب ایجاد میشود.
ذ) «سوفلور»؛ برزان رستمی
این فیلمنامه از «مکبث» ولیام شکسپیر اقتباس شده است.
خلاصه فیلمنامه: اصغر با کمی معلولیت که در گروه تئاتر به سوفلوری مشغول است، رویای گرفتن جایگاه نقش اصلی را در سر دارد. اصغر این موضوع را با کارگردان خود مطرح میکند و او جدیاش نمیگیرد. او یک رقیب به نام ناصر برای گرفتن نقش دارد. کارگردان به شوخی به آنها وعده داده اگر بازیگر نقش اصلی برنگردد، نقش او را به یکی از آنها میدهد.
ذ) «صیاد»؛ یوسف یزدانی
این فیلمنامه اقتباسی از «دو بیت شعر مثنوی و معنوی» نوشته «موالانا» است.
خلاصه فیلمنامه: مرد صیادی با تجهیزات کامل شکار، خسته و تشنه، در بیابانی لمیزرع پیش میرود و به دنبال شکار و صید است. به محض دیدن کبوتری، آماده شکار میشود. اما او سایه پرنده را شکار میکند؛ توهم نزده، دچار روانپریشی نشده، بلکه او ذهن و جهان خود را شکار میکند. جهانی که از حقیقت خالی شده و آنچه برایش مانده سایههای شومی هستند که مسیر زندگی او را مشخص کردهاند.
ر) «طعم خاک» آکو زندکریمی
این فیلمنامه از کتاب «مادیان چهل کره» نوشته استاد منصور یاقوتی اقتباس شده است.
خلاصه فیلمنامه: ابراهیم معلم جوان گیلانی است که نخستین سال فعالیتش، داوطلب میشود که به یکی از روستاهای جنگزده غربی برود. تنها ساکنان آن روستای مرزی، کاوه و مادرش ثریا هستند. ابراهیم در بدو ورود به روستا و ملاقات با ثریا، متوجه میشود که کاوه تنها شاگرد او، دچار یک بیماری نادر شده است و به زودی بیناییاش را از دست میدهد. ابراهیم معلم جوان تصمیم میگیرد مسیر تازهای را برای ارتباط با شاگردش در پیش بگیرد.
نظر شما