سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – سایه برین: نشست جشن شصتوششسالگی اولین ترجمه رمان «خشموهیاهو» از ویلیام فاکنر با حضور اسدالله امرایی، مترجم، و سالار خوشخو، منتقد، به میزبانی مسعود بُربُر در محل نهاد کتابخانههای عمومی کشور در سیوششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران برگزار شد.
ترجمهای که تا صد سال آینده هم بینظیر است
به گزارش ایبنا، اسدالله امرایی در این نشست گفت: بهمن شعلهور، خشموهیاهو را در سن ۱۹ سالگی ترجمه کرد. این مترجم که در کارنامه کاری خود هم آثار تألیفی و هم آثار ترجمه دارد، زمانی این کتاب را ترجمه کرده که در این سن برای بسیاری افراد حتی درک مطالب آرزوست.
وی افزود: یکی از وفادارترین ترجمههای «خشموهیاهو» همین ترجمه است. درخصوص آثار کلاسیک گفته میشود که باید هر سی سال یکبار مجدداً ترجمه شوند اما ترجمه بهمن شعلهور به گونهای است که تا صد سال آینده هم این اثر را از ترجمه مجدد بینیاز کرده است.
این مترجم در خصوص عنوان کتاب «خشموهیاهو» و باریکبینی فاکنر در انتخاب نام این اثر گفت: اسم گذاشتن برای یک کار از نظر نویسندگان بسیار مهم است و نشاندهنده خط فکری و ارجاعات متنی به ادبیات کلاسیک. در تکتک آثار فاکنر اشاره به اساطیر یونان و ادبیات کلاسیک وجود دارد. عنوان خشموهیاهو نیز از نمایشنامه «مکبث» گرفته شده است.
امرایی با تأکید بر اینکه شخصیتهای این کتاب غیرقابلاعتماد هستند، در توصیف این مدل شخصیتپردازی گفت: شخصیت غیرقابلاعتماد، شخصیتی است که در توصیف آن نه زبان معنی دارد نه تسلسل کلمات و برای فهمیدن خیلی از مفاهیم و ارتباطها، باید متون چندینبار خوانده شوند.
وی افزود: این یکی از رمانهای نیمه اول قرن بیستم امریکاست که بیشترین نقد درباره آن در نشرهای دانشگاهی نوشته شده است.
این مترجم همچنین تأکید کرد: درست است که شخصیتهای کتاب پیچیده ترسیم شدهاند و راویها غیرقابلاعتماد هستند، اما باید قبول کرد که دارای ذهنیت محدودند و این فضا در رمان خلق شده است.
امرایی در این خصوص تشریح کرد: این کتاب به شیوه جریان سیال ذهن روایت میشود و این شیوه که با جیمز جویس و ویرجینیا وولف آغاز شده و توسط فاکنر و امثالهم ادامه پیدا میکند، یک ویژگی مهم دارد و آن این است که مثلاً یک مهندس، همچون یک نقاش صحبت نمیکند. بر همین اساس یک بچه عقبمانده ذهنی، خیلی پیچیده حرف نمیزند و این برای ما باورپذیر است.
وی افزود: فاکنر به جنوب آمریکا تعلق دارد؛ جایی که بردهداری از آن رسته است ولی نگاه سنگین نژادپرستانه هنوز بین مردم حاکم است و در این زمان این رمان خلق میشود و چنان تأثیرگذار است که ادبیات امریکا و بسیاری از کشورها را به قبل و بعد از فاکنر تقسیم میکند.
این مترجم در خصوص تطبیق این فضای جامعه در داستان رمان تشریح کرد: در «خشموهیاهو» به خوبی بحث خیانت به آرمانهای خاندانی، اشرافیت و برآمدن یک طبقه دیگر را میبینیم و حتی عنوان داستان که از شکسپیر گرفته شده بر این موضوع تأکید دارد.
امرایی گفت: فاکنر، جنونی را تصویر میکند که در جامعه او وجود دارد. انسانها میخواهند آزاد و برابر باشند و بتوانند کار کنند و همه اینها مباحثی بوده که در جامعه آمریکایی وجود داشته است.
خشموهیاهو؛ تقابل گفتمان مدرن و پیشامدرن
سالار خوشخو نیز در این نشست گفت: «خشموهیاهو» روایت زوال تدریجی یک خانواده اشرافی است که در چهار فصل با شیوه جریان سیال ذهن روایت میشود. فاکنر در رمان، تعارض گفتمان را از طریق خانواده کامپسون نشان میدهد؛ اینکه چطور ارزشهای سنتی مثل سنت و شرافت در برابر مدرنیته فرو میپاشد و به دنبال آن خانواده را هم نابود میکند.
خوشخو ادامه داد: این خانواده یک گذشته باشکوه دارد؛ این برایش نوستالژیک، توهمزا و فلجکننده است و چون شخصیتها هنوز گرفتار آن گذشته هستند، توانایی تطبیق با وضعیت جدید را ندارند. مثلاً پدر خانواده شروع به گفتن جملات قصار و اظهارات بدبینانه میکند.
این منتقد با تأکید بر اینکه در این خانواده گفتمان جدید در مسائلی مانند از دست رفتن ارزشها و بروز مسئله رنگینپوستها مهم شده است، تشریح کرد: نمود این تغییر گفتمان حضور خدمتکار خانواده است. راوی فصل اول کتاب، بنجامین، برادر خانواده است که معلولیت ذهنی دارد. فصل دوم توسط کونتین، یک برادر که حساس و روشنفکر و وسواسی و پیگیر شرافت و ناموس است، روایت میشود که دارای رابطه بیمارگونه با خواهرش است و همین وسواس باعث میشود که خودش را بکشد چون تحمل روابط عاشقانه خواهر خود را ندارد.
وی افزود: راوی فصل سوم جیسون است که مادیگراست و به فکر خانوادهاش نیست و فصل چهارم که راوی سومشخص دارد، درباره دیلسی گیبسون، خدمتکار رنگینپوست خانواده است.
خوشخو گفت: کودک معلول، خواهر و خدمتکار، فیگورهای طردشده در گفتمان جدید هستند و مواجه شدن با آنها براساس مسائل روانشناسی و پزشکی است. زنها، معلولان و رنگینپوستان چه در مدرنیته و چه در پیشامدرن، همواره طردشده بودند؛ با این تفاوت که در پیشامدرن همیشه طرد میشدند اما در گفتمان مدرن، زن بیماری است که باید درمان شود یا موجودی است دیوانه که باید به دارالمجانین فرستاده شود.
این منتقد تشریح کرد: تغییر این برخوردها این خانواده را دچار اضمحلال میکند. نکته اینجاست که این افراد طردشده خودشان قبول کردهاند که محتاج کمک دیگران هستند.
وی در پایان در ذکر نکتهای ویژه درخصوص روایت داستان گفت: در این رمان نکته اینجاست که اگرچه صحبت در خصوص خواهر خانواده است، اما تمام مباحث مربوط به او از طریق برادرانش گفته میشود و این صدایی است که به فیگورهای طردشده داده شده است. این خیلی مهم است که میشود دانای کل روایت نکرد اما یک دیالوگ یکطرفه را به گفتگوی دو طرفه تبدیل کرد.
نظر شما