سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - بشیر علوی، استاد دانشگاه و پژوهشگر ادبی: رباعیاتی که مضمون فلسفی و کلامی داشته باشد، چندان در رباعیات خیام بسامد ندارند. اندک رباعیاتی وجود دارد که رنگ بوی فلسفی و کلامی خود را حفظ کرده است. در همین رباعیاتِ با مضمون مباحث کلامی نیز بیثباتی و گذرا بودن دنیا و مضمون پرمحتوا و پرتوسعۀ «مرگ» مطرح شده است. این مباحث هم با کمک محتوا و هم با مدد از اصطلاحات کلامی تولید شده است. یکی از رباعیاتی که نسبت آن به خیام کمتر مورد تردید است، رباعی زیر بوده که هم چهارقافیهای است و هم مضمون فلسفی دارد و هم به مفهوم و پدیده «مرگ» پرداخته و هم غنیمت شمردن وقت را در آن سفارش کرده است.
«چون نیست مَقامِ ما در این دهر مُقیم
پس بی می و معشوق، خطایی است عظیم
تا کی ز قدیم و مُحدَث، امیدم و بیم
چون من رفتم، جهان چه مُحدَث چه قدیم»
خیام در این رباعی نیز به مسئله غنیمت شمردن وقت و مرگ و چیستی مرگ و هستیشناسی از دیدگاه خود پرداخته است. باز هم در شناخت مرگ و اعتماد به دنیا و علوم دنیوی متحیر و سرگردان است. این مضمون بارها در رباعیات خیام تکرار شده است. در واقع میتوان گفت که پربسامدترین و اصلیترین مضامین رباعیات و تفکر شعری خیام همین مؤلفههاست که اگر آنها را از خیام و رباعیات خیام منفک کنیم، چیزی برای رباعیات خیام باقی نخواهد ماند.
واژگانِ «مقیم»، «محدث»، «قدیم» و «می و معشوق» کلیدهای اصلی شناخت مفهوم و مضمون این رباعی است. موضوع اصلی این رباعی هم همان مؤلفۀ ثابت رباعیات خیام است؛ یعنی موضوع مرگ و نابودی انسان و زندگی کوتاه و موقت او در این جهان. نگاه متفاوت خیام در مصراع سوم و چهارم به مضمون «محدث» و «قدیم»، سردرگمی اصلی این رباعی است. در مصراع سوم به نظر میرسد که منظور از قدیم، خداوند است و منظور از محدث، انسان و مخلوقات خداوند است. در مصراع چهارم به ترتیب منظور از قدیم و محدث، تفاوت دو دیدگاه در مورد جهان قدیم و جهان حادث است که خیام بر پایۀ تفکر ابن سینا پیش رفته است و از اتهامی که غزالی به ابن سینا، استاد معنوی خیام، زده است، با رویکردی منتقدانه برخورد کرد و دلخور شده است.
بر اساس کتاب «رباعیات خیام و خیامانههای پارسی»، امام محمد غزالی، ابن سینا را به دلیل آنکه معتقد به قدیم بودن جهان بوده، تکفیر کرده است. خیام در تقریر مسایل فلسفی، ادامهرو و باورمند به آرای ابن سینا بوده است و طبیعتاً باید از دست غزالی رنجیده باشد و اتهام وی را به ابن سینا نپذیرد. نظر استاد میرافضلی این است که شاید این رباعی از طرف خیام برای این برخورد و این اتهام و این روایت سروده شده باشد و به آن داستان چشم داشته باشد. در واقع یک نوع واکنش عاطفی و شاگرد به استادی باشد.
خیام در این رباعی، مسئله مرگ را پیچیدهتر و بزرگتر از همه این گونه مباحثهای قدیم و حادث مطرح میکند و بیان میکند که چون مسئله مرگ روشن نشده و بشر از دنیای بعد از خود و چند و چون مرگ پردهای بر نداشته است، پس مباحث کلامی و فلسفی چیزی حل نمیکند و نکرده و گرهای را نگشوده است. این است که بیان میدارد «چون من رفتم، جهان چه مُحدَث چه قدیم». یعنی بعد از مرگ و با وجود مرگ، دنیا و اطلاعات ما از جهان و تفاوت دیدگاه ما هرچه باشد چه فرقی میکند. مهم مرگ است که ناشناخته مانده است.
همانطور که گفته شد، انتساب این رباعی به خیام کمتر مورد تردید است و به راحتی میتوانیم آن را در ردیف رباعیات اصیل خیام برشمریم، افزون بر دلایل بالا که برای این ادعا آوردیم، وجود این رباعی در منابع زیر خود نوعی اصالت انتساب این رباعی به خیام است. بر اساس گزارش استاد میرافضلی، این رباعی در منابعی مانند «سفینه کهن رباعیات» سده هفتم؛ «مؤنس الاحرار فی دقایق الاشعار» ۷۴۱ قمری؛ «مجموعه نظم و نثر» ۷۵۰ قمری؛ «سندبادنامه» هم چاپ استانبول و هم چاپ تهران، «طربخانه» ۸۶۷ قمری؛ «رباعیات خیام» بادلیان آکسفورد ۸۶۵ قمری؛ آمده است.
خیام در رباعیات دیگری که به وی منتسب شده است، مضمون مصراع سوم؛ یعنی فارغ بودن از بیم و امید را به گونههای دیگر نیز مطرح کرده است:
«ماییم و می و مُطْرِب و این کنجِ خراب
جان و دل و جام و جامه پُر دُردِ شراب
فارغ ز امیدِ رحمت و بیمِ عذاب
آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب»
نظر شما