سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – مانی سپهری: تاریخ، همهچیز را نمیگوید. آنچه را که از تاریخ جا میماند، جزئیات، خردهریزها و نقاط و پرت و حاشیهای تاریخ را که از قضا معمولاً حاوی حقایقی مهم هستند، باید در هنر، از جمله در ادبیات، جستجو کرد. آثار هنری حتی اگر خالقانشان خود چنین چیزی نخواسته باشند، خواهناخواه با جاهایی از تاریخ سروکار پیدا میکنند که عرصه جولان روزمرهگی، اشیا و رویدادهای بهظاهر پیش پا افتاده و بیاهمیت و زندگی مردم عادیاند؛ عرصهای که تاریخ را بدون روتوش به نمایش میگذارد و همه آنچه را در پس رویدادها و اموری که در قرائت مرسوم و متعارف از تاریخ، مهم تلقی نمیشود پیش چشم میآورد. بماند که این توجه به جزئیات که زمانی خاص ادبیات بود، امروزه تاریخنگاری را هم متأثر کرده و تاریخنگاران نیز به جزئیاتی که پیشتر در تاریخنگاری مرسوم به آنها توجه نمیشد، توجه نشان میدهند. نگارش تاریخ فرهنگی و تاریخ زندگی روزمره و تاریخنگاریهایی از این دست که بر جزئیات توجه میکنند، سخت با داستان قرابت دارند و شمههایی از جزئینگری خاص داستاننویسی را میتوان در آنها دید. در داستان اما جزئیات بهصورت ناخودآگاه و طبیعی وارد روایت میشوند چون این اقتضای قصهنویسی است.
با این مقدمه برویم سراغ رمان «فابیان» اریش کستنر که نمودی از بازتاب تاریخ یک دوران در اثری ادبی است. «فابیان» رمانی نقادانه درباره آلمان در دوران جمهوری وایمار، یعنی آلمان پیش از قدرتگرفتن هیتلر است. اریش کستنر در این رمان به پس پشت زندگی روزمره در آلمان بحرانی آن دوران سرک میکشد و رمانی خلق میکند که امروزه میتوان از آن بهعنوان یکی از آثار شاخص درباره دورانی بحرانی از تاریخ آلمان نام برد؛ رمانی که وضعیتی آشفته و تباه را به تصویر میکشد که به عصر وحشت در آلمان انجامید. آنچه درباره رمان «فابیان» اهمیت دارد این است که این رمان اولین بار در سال ۱۹۳۱ به چاپ رسیده، یعنی در بحبوحه همان دورانی که کستنر در این کتاب به تصویر کشیده است.
عرصه اصلی رویدادهای رمان «فابیان» برلین اوایل دهه ۱۹۳۰ میلادی است. رمان درباره مردیست سیودوساله به نام یاکوب فابیان. از لوکاچ آموختهایم که انتخاب چهره مرکزی داستان از جانب نویسنده چقدر در به صحنه آوردن درست کشمکشهای اصلی یک دوران تاریخی و ترسیم تضادهای طبقاتی اصلی هر دوران، مهم است. بر این اساس میتوان گفت که کستنر چهره مرکزی رمانش را هوشمندانه انتخاب کرده است. یاکوب فابیان در این رمان مردیست که سخت درگیر معاش است. وضعیت شغلیاش بهشدت شکننده و نامطمئن است و این مسئله بهنحوی بر کل زندگی او تأثیر میگذارد و فابیان را به نماینده بحران زمانهاش بدل میکند.
پسزمینه رمان «فابیان» برلینی است که همهجوره گرفتار بحران و فساد است و بهواسطه بحران اقتصادی، اخلاقیات نیز در آن به وضعیتی بحرانی دچار شده است. کستنر در «فابیان»، خصوصاً بر این بحران اخلاقی تمرکز میکند و جلوههای گوناگون آن را با طنزی تلخ به نمایش میگذارد. از این منظر میتوان «فابیان» را یک کمدی سیاه درباره فروپاشی و انحطاط اخلاقی در مقطعی بحرانی از تاریخ آلمان به حساب آورد. کستنر در این رمان نشان میدهد که در آلمان چگونه دارد زمینههای ظهور نازیسم فراهم میشود. اینها البته نکاتی هستند که بعدها با خواندن چنین رمانهایی به چشم میآیند و چهبسا در همان دوران اولین انتشار آثاری از این دست مورد توجه قرار نگیرند. بخشی از آنچه نویسنده به آن شهادت میدهد بعدها دریافته میشود و «فابیان» نیز از این قاعده مستثنی نیست.
فابیان در برلین پرسه میزند و هرجا که میرود با جلوهای از دیوانگی افسارگسیخته و تیرهبختی جمعی روبهرو میشود؛ دیوانگی و تیرهبختیای که ناشی از فشارهای اقتصادی و اجتماعی است.
کستنر حین گرداندن شخصیت اصلی داستان خود در شهر، گوشهچشمی هم به کشمکشهای سیاسی زمانه خود دارد و صفکشی کمونیستها و ناسیونالسوسیالیستها در دوران جمهوری وایمار را نیز به تصویر میکشد. برلین سرانجام بعد از آنکه حسابی روی سگش را به فابیان نشان میدهد، او را به خروج وامیدارد. فابیان با مسائل مختلف اقتصادی و اجتماعی و شخصی مواجه میشود. بیکار میشود، شکست عشقی میخورد و یکی از دوستان نزدیکش خودکشی میکند. اینها همه او را به ترک برلین وامیدارند. فابیان در جستجوی رستگاری از برلین خارج میشود و این درحالیست که آلمان سیر تباهی را با سرعت نور طی میکند و میرود که تسلیم نازیسم شود.
گفتنیست که براساس رمان «فابیان» فیلم و تئاتر هم ساخته شده است.
مختصری در معرفی اریش کِستنِر
امیل اریش کِستنِر (Emil Erich Kästner)، متولد ۱۸۹۹ و درگذشته به سال ۱۹۷۴، شاعر، طنزنویس و نویسنده آلمانی بود. کستنر بیشتر بهخاطر شعرهای طنزآمیز اجتماعیاش و نگاه رندانهای که در این شعرها به مسائل گوناگون دارد، مشهور است و همچنین بابت کتابهایی که برای کودکان و نوجوانان نوشته است که از آن جمله میتوان به «امیل و کارآگاهان» اشاره کرد.
«سه نفر در برف» و «کلاس پرنده» از دیگر آثار اریش کستنر هستند. از او همچنین اثر اتوبیوگرافیک مشهوری به نام «وقتی من بچه بودم» به جا مانده که بعد از انتشار، جایزه هانس کریستین آندرسن را برای کستنر به ارمغان آورد. گفتنیست که نام کستنر شش بار در فهرست نامزدهای جایزه نوبل ادبیات آمده است.
رمان «فابیان» با ترجمه اژدر انگشتری و بههمراه مقدمهای که رادنی لیوینگستون بر ترجمه انگلیسی این رمان نوشته، در نشر بیدگل به چاپ رسیده است.
نظر شما