یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۴۰۴ - ۱۲:۱۹
اقبال به رمان کوتاه، کاذب است و وجاهت ادبی ندارد

با شرایط سخت و مزمن اقتصادی که به پرکاری و بیکاری دامن می‌زند، عملاً ما به سمتی رفته‌ایم که اوقات فراغت بین شغل‌های متعدد تقسیم شده است و با این فقر اوقات فراغت جامعه ادبی، دایره مخاطبان آن در مقیاس فراگیر نمی‌تواند در این شرایط درگیر رمان‌های درازآهنگ بشود.

‌به‌گزارش سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا نگاهی به آثار داستانی ایرانی منتشرشده در سال‌های اخیر نشانگر این است که گرایش نویسندگان به نوشتن «نوولا» که در فارسی به آن رمان کوتاه یا داستان بلند هم می‌گویند، بیشتر شده و گویی ناشران نیز از انتشار نوولا بیشتر استقبال می‌کنند. پرسشی که در مواجهه با این رویداد مطرح می‌شود این است که گرایش به نوولا از جانب نویسندگان و ناشران داستان ایرانی آیا انتخابی ادبی است و به ادبیات و اقتضائات فرمی مربوط به ادبیت متن ربط دارد یا به عواملی چون سلیقه مخاطب، اقتصاد و گرانی کتاب و نیز نبود وقتی و فراغتی که نویسندگان بنشینند و طرح برای رمان بلند بریزند و آن را به ثمر برسانند، یعنی به رسمیت شناخته نشدن داستان‌نویسی به‌عنوان یک شغل در ایران؟ دیگر اینکه اگر دلیل گرایش به نوشتن و انتشار نوولا استقبال مخاطبان فارسی‌زبان از آن است، این استقبال آیا به سلیقه ادبی مخاطبان مربوط است یا ارزان‌تر بودن نوولا از رمان حجیم یا عواملی دیگر؟ در پاسخ به همین پرسش‌ها و پرسش‌هایی از این دست بود که ابراهیم دم‌شناس، داستان‌نویس و منتقد ادبی و نویسنده آثاری چون رمان «آتش زَندان» و مجموعه داستان «نهست» یادداشتی برای ایبنا نوشت که در ادامه می‌خوانید:

رمان کوتاه نمی‌دانم چیست. من با رمان آشنایی دارم با مختصاتی که در تعریف آن آمده است. حجم و اندازه یکی از آن مختصات است.

بارز شدن صفت کوتاه در اینجا در تضاد با آن تعریف است که رمان را روایتی مطول می‌داند. حجم و اندازه نسبی و درجه‌پذیر است و همین آن را به امری ساختاری بدل می‌کند. ضروری‌ست که حجم بارز شده مورد مداقه اهل نظر قرار گیرد تا روشن شود که خصالی تجویزی‌ست یا ویژگی ساختاری. آیا اصطلاحی است که به قیاس داستان کوتاهی جعل شده که خود برشی از رمان است؟ آیا رمان کوتاه نام دیگر داستان بلند است یا داستان کوتاهی‌ست که بلند شده؟

با شرایط عمومی و پیرامونی و فرمایشی که بر فضای ادبی ایران حاکم است عموماً این رویکردها درون‌زا نیست که بتوانیم بلندشدن را به داستان کوتاه اسناد دهیم و تحت همین شرایط است که از عهد حافظ به این سو بنا بر کم‌کردن ماجرا بوده است.

از همین رو نمی‌خواهم وارد چشم‌انداز درونی بشوم و بسنده می‌کنم به شرایط پیرامونی که عمدتاً اقتصادی‌ست یا اقتصاد بیمار دست در ساماندهی آن دارد.

می‌گویند تولستوی جنگ و صلح را هفت بار بازنویسی کرده است… امروزه نیز در جهان به اقتضای شرایط هنوز رمان‌های مطول نگاشته می‌شود و بازار کتاب ایران پذیرای آن است. تجدید چاپ‌های مکرر پروست را در نظر داشته باشیم.

جامعه ادبی ما که استقلال ادبی چندانی ندارد به استانداردهای دوگانه مجال می‌دهد و آن را روا می‌دارد. گفته می‌شود که «من ترجیح می‌دهم ده تا کتاب صد صفحه‌ای بنویسم تا اینکه ده سال روی یک رمان تمرکز کنم».

طبعاً شرایط بیرونی، روی همه تولیدات ادبی تاثیرگذار است و به آنها سر و شکل می‌دهد. ظهور رسانه‌های متعدد هم در کوتاهی و قصور ادبی رمان در ایران موثر بوده است.

با شرایط سخت و مزمن اقتصادی که به پرکاری و بیکاری دامن می‌زند، عملاً ما به سمتی رفته‌ایم که اوقات فراغت بین شغل‌های متعدد تقسیم شده است و با این فقر اوقات فراغت جامعه ادبی، دایره مخاطبان آن در مقیاس فراگیر نمی‌تواند در این شرایط درگیر رمان‌های درازآهنگ بشود. بدنه نیروی مولد نیز در پی خطرپذیری نیست. از طرفی در شرایطی که از تولید ادبی داخلی هیچ حمایتی نمی‌شود، صنعت نشر هم روی آثار مطول سرمایه‌گذاری نمی‌کند. آنچه این شرایط را غیرواقعی به لحاظ ادبی نشان می‌دهد، تعدد آثار ادبی و رمان‌های مفصل ترجمه‌شده به فارسی‌ست که خلاف‌آمد همتایان ایرانی به چاپ‌های مکرر می‌رسند.

در نظر بگیرید گرانی کاغذ در چند سال اخیر چه تصمیماتی را در دستور کار تحریریه ادبی صنعت نشر حاکم کرده است که خود منجر به تجویز حجم و اندازه خاصی در داستان و رمان می‌شود.

در یک گردش فرضی و با یک اقتصاد دلخواه نسبی و بسط اوقات فراغت طبعاً سفارش تحریریه‌های ادبی روایتی مطول خواهد بود. این اقبال به رمان کوتاه کاذب است و وجاهت ادبی ندارد.

اقبال به رمان کوتاه، کاذب است و وجاهت ادبی ندارد

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها