پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۶:۴۸
نمایشگاه‌ کتاب فرصتی عالی برای تبادل فرهنگی

صفاء‌الدین تبرائیان، پژوهشگرتاریخ ، سندپژوه و مترجم درباره وضعیت ترجمه کتاب و تبادلات فرهنگی ایران و کشورهای عربی نکاتی را گوشزد کرده است.

سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - صفاءالدین تبرائیان، پژوهشگر، سندشناس و عراق‌پژوه: من در سن شش هفت سالگی پدرم را از دست دادم و تنها پناهگاهی که در آن دوران داشتم کتابخانه بود. ما در کاظمین، در جوار مرقد امام هفتم و نهم زندگی می‌کردیم. در آن زمان، در منطقه‌ای به نام «استرآبادی» که بخشی از بازار پوشاک بود کتاب‌هایی به فروش می‌رسید. علاقه‌مندی من به کتاب‌ها از همان دوران کودکی شروع شد. برخی از کتاب‌ها را حتی به صورت اجاره‌ای از کتابفروشی‌ها می‌گرفتم، ولی پولی بابت آن‌ها پرداخت نمی‌کردم در واقع آن‌ها را به صورت امانت می‌گرفتم. چرا که کتابخانه‌ای در نزدیکی‌مان وجود نداشت یا شرایط خاصی برای دسترسی به آن‌ها وجود داشت.

نکته جالبی که در کشورهای عربی وجود دارد به‌ویژه در زمانی که من در لبنان درس می‌خواندم، مردم صبحانه خود را در کافه‌ها می‌خوردند. در مسیر رفتن به دانشگاه کافه‌های زیادی در بیروت وجود داشت که می‌توانستید در آن‌ها بنشینید و علاوه بر صرف یک وعده کوچک به همراه قهوه شما می‌توانستید از کتاب‌هایی که در قفسه‌ها قرار داده بودند، استفاده کنید. این خوانش همراه با نوای موسیقی بود و هنوز هم در لبنان این رسم ادامه دارد. صبح‌ها مردم با صدای خانم فیروز بیدار می‌شوند و صبحانه خود را در کنار این موسیقی می‌خورند.

در عراق هم نیز جایی به نام «باب آقا» وجود دارد که در خارج از بغداد واقع شده است. این مکان شبیه نان سحر خود ماست اما با این تفاوت که به‌طور شبانه‌روزی باز است و هیچ‌گاه بسته نمی‌شود. جالب اینکه تنها چیزی که در این مکان پخش می‌شود، تلاوت قرآن است. این مکان ۲۴ ساعت باز است و مردم با آرامش در آنجا خرید می‌کنند و چای می‌نوشند. در این محیط‌ها، مهم‌ترین بحث‌های روشنفکری جهان عرب به ویژه در کافه‌ها و چایخانه‌ها جریان دارد.

من همواره کتاب‌های متفاوتی می‌خواندم از آثار سازمان سیا گرفته تا نهضت‌های تاریخی بزرگ جهان. در دوران محمدرضا شاه فتوکپی و امکانات مشابه در دسترس نبود و بسیاری از کتاب‌ها باید به صورت دست‌نویس نوشته می‌شد. به یاد دارم که برخی از کتاب‌های مرحوم علی شریعتی مثل «فاطمه فاطمه است» را با دست می‌نوشتم. این کار را با دقت و احتیاط انجام می‌دادم و در شرایطی بسیار سخت و دشوار جزوه‌ها را زیر میز می‌نوشتم.

کتاب برای من چیزی فراتر از یک شیء، مثل مادر و پدر و خانواده من است، کتاب روح من است که آن را صیقل می‌دهد. همان‌طور که تلفن همراه نیاز به شارژ دارد، انسان نیز به کتاب نیاز دارد تا روحش را دوباره زنده کند و انرژی جدیدی به او ببخشد. یکی از دوستانم می‌گفت که شهید سید محمدباقر صدر، زمانی که وارد کتابخانه‌اش می‌شد از کتاب‌هایی که هنوز فرصت مطالعه آن‌ها را نیافته بود، عذرخواهی می‌کرد. کتاب‌ها همانند غذا و آب برای بدن، برای روح انسان ضروری هستند و باید به آن‌ها مانند یک نیاز اساسی توجه کرد. همانطور که شما برای رفع گرسنگی به غذا نیاز دارید برای آرامش روحی و رشد فکری خود نیز به کتاب نیاز دارید.

با توجه به اشتراکات فرهنگی که میان کشورهای عربی و ایران وجود دارد، ترجمه کتاب فرصت مناسبی برای انتقال فرهنگ است، اما متاسفانه بسیاری از کتاب‌های ما به درستی به زبان عربی ترجمه نمی‌شوند و در این کشورها منتشر نمی‌گردند. به عنوان مثال در بغداد یک موسسه‌ای برای زندانیان سیاسی وجود دارد که در دوران دیکتاتوری حزب بعث، بسیاری از افراد در آن زندان‌ها جان خود را از دست داده‌اند. وقتی با برخی از این افراد صحبت می‌کردم یکی از آن‌ها به من گفت که شدیداً تحت تأثیر کتاب «پایی که جا ماند» قرار گرفته است. این کتاب به زبان عربی ترجمه شده بود. او همانند راوی کتاب، کتاب خاطراتش را به کسی که شکنجه‌گر او بود، هدیه داده بود. در ابتدای کتاب، نویسنده خاطرات خود را نوشته بود که شامل تجربیات بسیار تلخ از زندان بود…

متأسفانه یکی از مشکلات بزرگ در فرایند ترجمه این است که هم ترجمه از فارسی به زبان‌های دیگر برای ما کار دشواری است و هم برعکس، هزینه‌های آن بسیار بالا می‌رود. اگر دستگاه‌های حاکمیتی از ناشران حمایت کنند و هزینه‌های ترجمه را کاهش دهند، می‌توانیم بهتر در فعالیت‌های فرهنگی کشورهای دیگر حضور پیدا کنیم. اما در حال حاضر، به دلیل مشکلات موجود، نهضت ترجمه در کشور ما به خواب رفته است. این نیاز به بیداری و توجه جدی دارد. به عنوان مثال، کتاب خود من «انتفاضه شعبانیه» تنها کتابی است که درباره مهم‌ترین واقعه تاریخ سیاسی معاصر عراق نوشته شده است، پس از ۱۱ الی ۱۲ سال تازه به عربی برگردانده شد. جالب اینجاست در کشوری که این واقعه رخ داده بود، پس از این همه سال هیچ کتابی در این مورد منتشر نشده و ترجمه‌ای صورت نگرفته بود. بعد از آن به محض اینکه کتاب ترجمه شد، خیلی زود نایاب شد.

یکی از دلایل عدم شکل‌گیری شرایط فرهنگی مناسب، به ساختار فرهنگی خودمان برمی‌گردد. ما در ارتباطات فرهنگی، دیرجوش هستیم و وقتی ارتباط برقرار می‌کنیم، این ارتباط معمولاً کوتاه‌مدت است. یکی از مسئولین کشورهای عربی به من گفت که مسئولین شما به این کشور می‌آیند، قول‌هایی می‌دهند و پس از دیدار، فراموش می‌کنند که عملیاتی کنند. به گفته وی، در فرودگاه یک دروازه‌ای وجود دارد که هر کاری مسئولین می‌خواهند انجام دهند، پس از عبور از آن دروازه به فراموشی سپرده می‌شود. این مشکلات باعث می‌شود حتی فرصت‌های فرهنگی مانند نمایشگاه‌ها که می‌تواند فرصتی عالی برای تبادل فرهنگی باشد، در نهایت بی‌نتیجه باقی بماند. پس از نمایشگاه‌ها، اغلب ارتباطات و همکاری‌ها قطع می‌شود، در حالی که باید این روابط در بستر فرهنگی و عملیاتی ادامه یابد تا وعده‌ها به عمل تبدیل شوند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها